مدرسه علميه فاطميه(س) پيشوا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

همايش ميلاد کوثر

پیوند: http://www.whc.ir

همایش ميلاد کوثر با همکاری مدرسه علميه فاطمیه (س) ، حوزه حضرت زينب (س) وواحد خواهران ستاد نماز جمعه

در تاريخ 30/1/93 با حضور طلاب و بسِجيان و واحد خواهران ستاد نماز جمعه با تعداد 400 نفر برگزار گرديد .

سخنران اين مجلس : سرکار خانم طيبه يزدی

مولودی : سرکار خانم کاشانی

در پايان تقدير و تشکر از 20 نفر از مادران و طلاب و بسيجيان نمونه به پايان رسيد .

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

مروری بر سیره عملی شخصیت حضرت زهرا(س)

23 فروردین 1391 توسط جنیدی جعفری



بیت‌الغزل این نوشتار را با عباراتی از رهبر معظم انقلاب شروع می‌نمایم که در شأن مقام والای صدیقه طاهره و الگوگیری از ایشان فرمود:
اگر جامعه اسلامی بتواند زنان را با الگوی اسلامی تربیت کند، یعنی الگویی زهرایی، الگویی زینبی، زنان بزرگ، زنان با عظمت، زنانی که می‌توانند دنیایی و تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهند، آن وقت زن به مقام شامخ حقیقی خود نایل آمده است.
اسلام فاطمه(س)،آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی را به عنوان نمونه و اسوه زن معرفی می‌کند، زندگی ظاهری او ،جهاد او، مبارزه او، دانش او، سخنوری او، فداکاری او، شوهرداری او، مادری او، همسرداری او، مهاجرت او الگوی زنی که اسلام می‌خواهد بسازد این چنین است.[1]
* * *
 
یکی از مهمترین روشها در تربیت ، روش الگویی است زیرا تأثیر شخصیت الگو در شکل گیری رفتار ومنش تربیت شونده به مراتب بیشتر از موارد دیگر است. اسلام نیز به این روش اهمیت زیادی داده است و قرآن کریم بخشی از آیات مبارک خود را به معرفی مردان و زنان موحد و ثابت قدمی اختصاص داده است که در شرایط گوناگون ،صلاحیت وشخصیت خود را بروز داده و حق محوری خویش را به اثبات رسانده اند. از زنان پاک دامن وعفیفی چون مریم سلام اللّه علیها ، آسیه همسر فرعون سلام اللّه علیها و دختران شعیب که الگوی زنان در شرایط مختلف می‌باشند تجلیل وستایش کرده است.
یکی از عالیترین الگوهای قابل پیروی برای انسانها بویژه زنان ، حضرت صدیقه طاهره ، فاطمه زهرا سلام اللّه علیها است. درباره زندگانی حضرت زهرا سلام اللّه علیها کتابها و مقالات بسیاری به رشته تحریر درآمده اما بررسی کاربردی و ارائه الگوهای رفتاری آن حضرت کمتر موردتوجه قرار گرفته است. که در این نوشتار به طور مختصر به برخی از آنها اشاره می‌شود.
زمانی که سخن از الگوی رفتاری زن و فعالیت زنان به میان می‌آید، برخی از اذهان معطوف به شخصیت‌های بانوان بزرگ اسلام، همچون فاطمه زهرا(س) و زینب کبری(س) می‌گردد و از طریق طرح شخصیت آرمانی این بزرگواران سعی می‌شود سمت و سوی مثبت و مشخصی به حضور مثبت و مؤثر بانوان در جامعه اسلامی داده شود. در عین تأکید بر اهمیت الگو قرار دادن شخصیت‌های بی‌بدیل، همچون بزرگان یاد شده و تأکید بر جامعیت این عزیزان واین که از طریق طرح حیات فردی و اجتماعی آنان می‌توان نسخه‌های روشی برای زن موفق در هر عصر و زمان یافت، بسنده نمودن به چنین امری با این سؤال جدی روبروست که چگونه می‌توان بستر عینی را ایجاد نمود تا جریان عینی جامعه به چنین سمتی حرکت کند و آیا می‌توان بدون برنامه‌ریزی و بدون قرار دادن نهادهای مختلف در جای خود و بدون تقسیم وظایف و بدون تعریف کارکرد ویژه زنان در جامعه و مسئولیت‌های متنوعی که متناسب با توانمندی خود می‌توانند از عهده آن برآیند، به چنین مهمی نایل آمد؟ به عبارت دیگر، آیا می‌توان از همه زنان به طور یکسان انتظار داشت تا خود را به چنان قله‌های رفیعی نزدیک  نمایند؟
توجه به نکته یاد شده، ما را به طرح این احتمال رهنمون می‌سازد که طرح الگو و شخصیت آرمانی به عنوان الگوی مطلوب زنان، لازم اما ناکافی است. کمال چنین امری به ترسیم ترکیب مطلوب از فعالیت زنان در جامعه حاضر و در هر عصر، متناسب با همان زمان می‌باشد که یک فرد به تنهایی قادر به اجرای همه آنها نیست. به عبارت دیگر، سعی در این معنا که مجمو.عه فعالیت هایی که عموم زنان در هر عصر به انجام می‌رسانند، با الگوی شخصیتی فاطمه زهرا(س) یا حضرت زینب(س) تطبیق داده شود. به عبارت ساده تر، مبتنی بر شخصیت‌های آرمانی، جامعه‌ای آرمانی تعریف گردد تا با درک صحیح از شرایط زمانه، نیل به چنین مطلوبی فراهم آید.[2]
البته تذکر این نکته ضروری است که الگویی می‌تواند تمام ابعاد لازم، نظیر الگوی رفتارهای فردی، روابط خانوادگی و حقوق مدنی، الگوی روابط زن و مرد، الگوی شخصیت اخلاقی، الگو مشارکت اجتماعی،‌الگوی مناسبات اقتصادی، الگوی آموزش و تحصیل و … دارا باشد که:
اولاً، برخاسته از مجموعه‌ای از توصیفات عینی و دیدگاه‌های ارزشی و ایدئولوژیک باشد یعنی بر مبانی انسان شناختی و هستی شناختی و معرفت شناختی استوار گردد.
ثانیاً، در عین توجه به نقطه مطلوب به گونه‌ای طرح نشده باشد که فراسوی آرزوهای انسانی قرار گیرد بلکه باید کارکرد مهم آن رساندن وضعیت موجود به نقطة مطلوب باشد، لذا همواره این الگو باید متناسب با شرایط و ظرفیت‌های زمانی و مکانی تنظیم گردد.
این معنا بدون آن که باعث شود شرایط بر الگو تحمیل گردند، انعطاف لازم را برای همراهی با تحولات رو به توسعه جامعه انسانی در الگو فراهم می‌آورد؛ انعطافی که مقصد خود را تغییر اوضاع موجود به سمت کمال و ترقی انسانی قرار  داده است.
ثالثاً، این الگو به جهت این که باید در تمام ابعاد هماهنگ و منسجم باشد به ناچار باید از یک نظام فکری برگرفته شود[3].
آنچه در این نوشتار نویسنده در صدد تبیین آن است رفتارهای شخصیت تاریخی حضرت زهرا(س) می‌باشد. بدلیل اینکه رفتارهای حضرت در ابعاد مختلفی قابل تصور است، قبل از تطبیق به مصداق ضروری است مراد خود را از نوع عناوین رفتارها مشخص نماییم.
رفتارهای زنان را می‌توان در سه مقیاس فردی، خانوادگی و اجتماعی مطرح و آنها را در سطوح سیاسی ـ فرهنگی و اقتصادی ملاحظه نمود.
قبل از طرح و تبیین این عناوین باید توجه کرد که در اثر اقتباس و اتکاء به یک الگوی تمام عیار با محوریت شخصیت حضرت زهراست که می‌توان زنان جامعه مسیر و سمت و سوی حرکت خویش را دریافته و با اطمینان گامهای خود را در این جاده بردارند.
بررسی سطوح رفتارها (سیاسی ـ ‌فرهنگی ـ ‌اقتصادی)
پس از ذکر این مقدمه اینک به تعریف از موضوع رفتارهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی می‌پردازیم.
1 ـ فعالیت‌های سیاسی: مربوط به فعالیت هایی است که به نوعی به افزایش قدرت یا افزایش شدت تحرک یک جامعه، منجر می‌گردد. به عبارت دیگر، فعالیت هایی است که اثر آن ایجاد عزت یا حقارت یک جامعه در قبال سایر جوامع می‌باشد. عامل عمده‌ای که باعث قدرت و افزایش شدت تأثیر یک جامعه نسبت به سایر جوامع می‌شود، ظرفیت تمایلات و اخلاق و روحیاتی است که در آن جامعه حکم فرماست.
از همین روی، می‌توان شدت انگیزش افراد جامعه را عامل اصلی در ایجاد تحرک سیاسی ان جامعه قلمداد نمود. براساس تعریف یاد شده، آن گاه که از فعالیت سیاسی زنان سخن به میان می‌آید ـ‌یعنی مشارکت آنان در فعالیت هایی که به افزایش قدرت، ظرفیت و شدت جامعه منجر خواهد گردید ـ‌ این امر ممکن است با مشارکت در مقیاس‌های مختلف فعالیت، اعم از فعالیت در خانواده یا جامعه و یا بالاتر از آن، قابل تصویر باشد.
براین اساس، حضور بانوان در انتخابات، پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی به صورت مستقیم در مناصب مختلف نظام و ایجاد نهادهای صنفی مربوط به بانوان یا غیر آن، تحریک احساسات عمومی از طریق سخنرانی‌ها یا درج مقالات یا تدوین کتب، همه و هم به عنوان نمونه هایی از فعالیت‌های سیاسی زنان قلمداد می‌گردد.
2 ـ فعالیت‌های فرهنگی: فعالیت هایی است که به تقویت اندیشه، تفکر، باورها و اعتقادات جامعه، بارورتر شدن حجم اطلاعات عمومی مردم و ایجاد تفاهم و وفاق براساس پذیرش امور مشترک می‌انجامد. براین اساس، فعالیت فرهنگی بانوان، مشارکت آنان در عرصه‌ای است که به بارورتر شدن اندیشه و خرد جمعی و هم چنین ایجاد پذیرش عمومی نسبت به امور مختلف منجر شود؛ برای مثال،‌زمانی که عموم بانوان جامعه ما پوشش خاصی (مانند چادر) را به عنوان پوشش برتر برمی‌گزینند، صحیح است که گفته شود چنین پوششی به عنوان یک فرهنگ پذیرفته شده در جامعه ما درآمده است. در نقطه مقابل،‌ از عدم لزوم پوشش ترویج عریانی در جوامع، خصوصاً غربی، به عنوان فرهنگی پذیرفته شده در آن جوامع می‌توان یاد نمود. براساس تعریف شده، مشارکت زنان در امر آموزش‌های عمومی و تخصصی، اعم از یاد گرفتن یا یاد دادن اطلاعات عمومی یا تخصصی، فعالیت در امر پژوهش در سطوح مختلف نیازمندی‌های جامعه، حضور در عرصه هنر، کتاب و امثال آن را می‌توان به عنوان نمونه‌های بارزی از فعالیت‌های فرهنگی بانوان قلمداد نمود.
3 ـ فعالیت‌های اقتصادی: فعالیت هایی هستند که به افزایش ثروت فرد و جامعه و ایجاد توان فزایی مادی برای فرد یا جامعه منجر می‌گردد. فعالیت هایی که کارآمدی و تأثیر عینی یک جامعه نسبت به سایر جوامع، یا یک فرد نسبت به سایر افراد یا یک قشر نسبت به سایر قشرها را ارتقا می‌بخشد.
براین اساس، فعالیت اقتصادی زنان به فعالیت هایی اطلاق می‌شود که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، به چنین نیتجه‌ای منجر می‌گردد. فعالیت زنان، حتی اگر به داخل خانه هم محدود گردد، می‌تواند از همان موضع با قناعت وصرفه جویی و یا با اسراف و تبذیر، مشی خاصی را در فعالیت اقتصادی خود بپیماید. افزون بر این، حضور زنان در کارگاه‌های اقتصادی نیروی کار یا نیروی متخصص، سرمایه گذاری‌های مستقیم یا غیرمستقیم برخی بانوان در فعالیت‌های اقتصادی و این قبیل موارد را می‌توان به عنوان فعالیت‌های اقتصادی بانوان قلمداد کرد.
بررسی رفتارهای زنان در مقیاس فردی ـ خانوادگی ـ اجتماعی
در گام بعد به بررسی مقیاس فعالیت زنان در سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی می‌پردازیم.
الف ـ مقیاس فردی
مراد از مقیاس فردی به مجموعه رفتارهای در محدوده حالات روحی، ذهنی و عملی فرد اطلاق می‌شود که فارغ از هر گونه ارتباط و تعامل با دیگران است.
ب ـ‌ مقیاس خانوادگی
برای عموم بانوان محترم امری آشنا و به شکلی مورد ابتلاست؛ به دلیل این که هر یک از بانوان به طور طبیعی عضو خانواده‌ای محسوب می‌شوند. فعالیت‌های خانوادگی اعم است از وظیفه‌ای که زن در قبال همسر یا در قبال فرزندان بر عهده می‌گیرد ویا امور مشترک مربوط به خانواده که به نوعی به تربیت و اخلاق و رفتار افراد خانواده یا اقتصاد خانواده مربوط می‌شود.
ج ـ مقیاس اجتماعی
فعالیت هایی است که زن، فراتر از محدوده تعریف شده خانواده، به مسئولیت پذیری می‌پردازد. اصولاً‌ فعالیت‌های اجتماعی به فعالیت هایی اطلاق می‌شود که به صورت فردی قابل تحقق نیست و با مشارکت جمعی عده‌ای از افراد، اعم از مرد یا زن، قابل تحقق است؛ برای مثال، ساخت وراه اندازی یک اتومبیل به نحوی که یک فرد بخواهد از ابتدا تا انتها، تمامی مراحل طراحی و تولید و مونتاژ را انجام دهد، تقریباً‌محال جلوه می‌کند و چه بسا یک فرد در ساختن بخشی از اتومبیل  موفق نباشد. بنابراین،‌حضور زنان در فعالیت‌های اجتماعی به معنای مشارکت درچنین فرایندهایی است.[4]
براین اساس در این قسمت از نوشتار به بررسی سیره عملی حضرت زهرا(س)‌ در سه مقیاس فردی، خانوادگی و اجتماعی پرداخته می‌شود.
الف ـ‌ رفتارهای فردی
1 ـ رعایت پوشش و حجاب
علی (ع) فرمود: نابینایی در خانه حضرت زهرا (س) وارد شد حضرت خود را پشت پرده یا دیوار پوشاند. پیامبر (ص) فرمود چرا با این که نابینا تو را نمی‌بیند از وی حجاب می‌گیری؟ عرض کرد: اگر او مرا نمی‌بیند، من که او را می‌بینم و او نیز بوی مرا استشمام می‌کند.
«فقال رسول الله(ص): اشهد انک بضعه منی» پیامبر(ص) در تایید رفتار حضرت زهرا فرمود گواهی می‌دهم که تو حقا پاره تن من هستی.[5]
2 ـ ‌صبر و حوصله
فاطمه(س) در یاد دادن مسائل دین به دیگران از حوصله و پشتکار فراوانی برخوردار بود. روزی زنی نزد او آمد وگفت: مادری پیر دارم که در مورد نماز خود اشتباهی کرده و مرا فرستاده تا از شما مسئله‌ای را بپرسم.حضرت زهرا سلام اللّه علیها سؤال او را پاسخ فرمود، زن برای بار دوم وسوم مسئله‌ای پرسید و پاسخ شنید اینکار تا ده بار تکرار شد و هر بار آن بانوی بزرگوار ، سؤال وی راپاسخ فرمود. زن از رفت و آمدهای پی در پی شرمگین شد و گفت: دیگر شما را به زحمت نمی‌اندازم. فاطمه سلام اللّه علیها فرمود: باز هم بیا و سوالهایت را بپرس ، تو هر قدر سؤال کنی من ناراحت نمی‌شوم. زیرا از پدرم رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم شنیدم که فرمود: روز قیامت علمای پیرو ما محشور می‌شوند و به آنها به اندازه دانش شان خلعت‌های گرانبها عطا می‌گردد واندازه پاداش به نسبت میزان تلاش است که برای ارشاد و هدایت بندگان خدا نموده اند.[6]
3 ـ‌ عدم تعلق به زینت‌های دنیوی
امام سجاد(ع) فرمودند: «اسماء بنت عمیس» برایم نقل کرد که من نزد (جدّه تو) فاطمه(س) بودم هنگامی که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر او وارد شد و او گردنبدی از طلا به گردن داشت که امیر المؤمنان علی(ع) از سهم خود از غنائم برای او خریده بود، پیامبر فرمود: «ای فاطمه! (شایسته است که از این زینت حلال پرهیز نمایی تا) مردم نگویند فاطمه(س) دختر محمد لباس جبّاران را بر تن می‌کند.»
حضرت فاطمه(س) گردن بند را فروخت و با آن بنده‌ای را خریداری و آزاد ساخت، و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از این کار شادمان شد.[7]
در روایت دیگری امام باقر(ع) فرمود، رسول خدا(ص) چون می‌خواست به سفری برود با هرکس از اقوامش خداحافظی می‌کرد و با آخرین فردی که خدا حافظی می‌کرد فاطمه(س) بود و شروع سفرش از خانه او بود، و چون باز می‌گشت ابتدا نزد فاطمه می‌رفت و دیدار اقوام را از او شروع می‌فرمود.
یک بار پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به سفر رفت و علی(ع) نیز از غنائم جنگی چیزی به دست آورده و به فاطمه داده و رفته بود، و فاطمه(س) با آن، دو النگوی نقره و پرده‌ای تهیه فرموده و پرده را جلوی در آویخت؛ چون رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بازگشت، به مسجد داخل شد و سپس همان طور که عادتش بود به سوی خانه فاطمه(س) آمد، فاطمه(س) شادمان برخاست، و با شور و شوق به سوی پدرش شتافت؛ اما پیامبر چون النگوی نقره را در دست او و پرده را بر در خانه مشاهده کرد. (پیش نیامد) و در جایی (کنار خانه) نشست که فاطمه(س) را می‌دید، فاطمه(س) گریست و اندوهگین شد و گفت: «پیش از این با من اینگونه رفتار نمی‌فرمود.»
پس دو پسر خود (امام حسن و امام حسین(ع) را فرا خواند و پرده را از درب خانه کند و النگوها را از دست در آورد و النگوها را به یکی و پرده را به دیگری داده و به آنان فرمود: «نزد پدرم بروید و از من به او سلام برسانید و بگویید: ما پس از رفتن شما به سفر غیر از تهیه اینها کار دیگری نکرده ایم، اینک هر طور که مایل هستید آنها را به مصرّف برسانید؛ آن دو از طرف مادر این سخن را به عرض پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ رساندند، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن دو را بوسید و در آغوش کشید و هر یک را بر یک زانوی خود نشاند آنگاه فرمان داد آن دو النگو را شکسته و قطعه قطعه کردند و اهل «صفّه» را فرا خواند ـ و آنان گروهی از مهاجرین بودند که نه خانه‌ای داشتند و نه مالی ـ و تکه‌های النگو را در میان آنها تقسیم فرمود و سپس پرده را ـ که پارچه‌ای طولانی ولی کم عرض بود ـ میان افرادی از آنان که برهنه بودند و پوششی نداشتند تقسیم کرد … .
آنگاه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «خداوند بر فاطمه رحمت آوَرد، همانا خدای متعال به جهت این پرده از لباس‌های بهشتی به او خواهد پوشاند و به جهت این النگو‌ها از زینت‌های بهشتی به او عطا خواهد کرد.»[8]
4 ـ راستگوترین بانو
«عایشه» گفته است: «هرگز راستگوتر از فاطمه(س) ندیدم جز پدرش (رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله).[9]
5 ـ‌ زاهد در زندگی
از امام صادق(ع) و نیز از «جابر انصاری» نقل شده است که: «پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، فاطمه(س) را دید که لباسی خشن بر تن دارد و به دست خویش (آسیا می‌گرداند و) آرد می‌کند، و درهمان حال فرزند خود را شیر می‌دهد، اشک به چشمان پیامبر آمد و فرمود: «دخترم تلخی دنیا را به عنوان مقدمه شیرینی آخرت تحمل کن»
عرض کرد: «ای رسول خدا! خداوند را بر نعمتهایش ستایشگر و سپاسگزارم.»
و خدای متعال این آیه را نازل فرمود: «و لَسَوف یُعطیک رَبُّک فَتَرضی[10]: و بزودی؛ پروردگارت (آن قدر) به تو عطا خواهد کرد تا راضی و خشنود شوی»[11].
6 ـ‌ مقام خوف و خشیت از خدا
هنگامی که آیه «و إنَّ جهنَّم لَمَوعدهُم اجمَعین لها سبعهُ ابوابٍ لِکلِّ بابٍ مِنهم جُزءٌ مَقسومٌ؛ دوزخ میعاد گاه همیشگی ایشان است که هفت درب دارد و برای هر دربی سهم معیّنی از ایشان خواهد بود» نازل شد، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به صدای بلند گریست، و اصحاب او از گریه آن بزرگوار گریستند امّا نمی‌دانستند جبرئیل چه به او فرود آورده است، و (از هیبت پیامبر) هیچ یک توان آن که با او سخن بگویند نداشتند، و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنان بود که چون فاطمه(س) را می‌دید شادمان می‌شد، به همین جهت سلمان به خانه فاطمه(س) رفت تا او را از قضیه آگاه سازد، و آن گرامی را دید که مقداری جو را آسیا می‌کند و می‌گوید: «و ما عند الله خیرٌ وَ أبقی؛ آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است.»[12]
عبایی پشمین بر تن داشت که دوازده جای آن با لیف خرما وصله شده بود. سلمان وضع پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را و این که جبرئیل به او چیزی فرود آورده است به فاطمه(س) خبر داد و آن گرامی برخاست و همان عبای وصله دار را بر خود پیچید (و حرکت کرد)، سلمان (از مشاهده آن بسیار متأثّر و اندوهگین شد و) گفت: «دریغا، دختران کسری و قیصر ابریشم و حریر می‌پوشند و دختر محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ عبایی پشمین بر تن دارد که دوازده جای آن با لیف خرما وصله شده است!»
حضرت فاطمه(س) بر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ وارد شد و سلام کرد و عرض کرد: «پدر جان! سلمان از لباس من تعجب کرده است، در حالی که سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث فرمود، پنج سال است که من و علی(ع) از اثات زندگی چیزی نداریم جز پوست گوسفندی که روزها روی آن به شترمان علوفه می‌دهیم و شبها بستر ما است، و بالش ما از پوستی است که درون آن از لیف خرما پر شده است!»
پیامبر فرمود: «ای سلمان! دختر من از گروه پیشگامان و سبقت گرفتگان (به سوی خدا) است.»
حضرت فاطمه(س) عرض کرد: «ای پدر فدای تو بشوم چه چیزی موجب گریستن شما شد.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از آیه‌ای که جبرئیل فرود آورده بود به او خبر داد، فاطمه(س) چون آیه را شنید چنان گریست که بر زمین افتاد، و پیاپی می‌گفت: «وای، وای بر کسی که در آتش دوزخ افتد …»[13]
البته می‌توان به مصادیق و نمونه‌های بی‌شماری در زندگی حضرت زهرا(س) اشاره نمود ولی به همین مقدار در این قسمت بسنده می‌گردد.


 
 
 
 
ب ـ رفتارهای خانوادگی
1 ـ ‌خانه‌داری
چگونه زیستن و معاشرت کردن با همسر و فرزندان و سامان بخشی به امور خانه و زندگی که در حیات طیبه حضرت زهرا(س) بود، به عنوان «الگوی خانواده ها» خانه و خانواده او را به عنوان یک «خانواده الگو» مطرح ساخته است.
آن حضرت، آیین خانه داری و همسرداری را به خوبی مراعات می‌کرد. در زندگی واقعا شریک و همراه و همراز همسرش امیرمؤمنان(ع) بود.
گاهی در خانه، به علت وضعیت دوران و شرایط تنگنای اقتصادی حاکم بر مسلمانان و آن حضرت غذایی نبود و کودکان و خود آن بانو گرسنه بودند، اما فاطمه زهرا(س) چیزی به حضرت علی(ع) نمی‌گفت و از او درخواستی نمی‌کرد؛ حتی به پیامبر خدا هم در این مورد سخنی نمی‌گفت.
بیم آن داشت که همسرش نتواند خواسته او را برآورد و تأمین کند و شرمنده شود.
تا این حد مراعات مالی شوهر و پرهیز از «درخواست»، تنها از آن حضرت بر می‌آمد که همسر و همتای کسی همچون علی(ع) است.
مشارکت در کارهای خانه، جلوه دیگری از رفتار آن خانواده الگو بود. گاهی در اثر کار بسیار، دست هایش تاول می‌زد، لباس هایش غبارآلود می‌شد و بر لبانش دود و خاکستر می‌نشست.
کارها بین حضرت علی(ع) و فاطمه(س) تقسیم شده بود.
 
آوردن آب و تهیه هیزم و کارهای خارج از خانه، برعهده علی(ع) بود و درست کردن آرد و خمیر و پختن نان و وصله زدن لباس و کارهای داخل خانه با فاطمه(س) بود. حضرت زهرا(س) از این گونه تقسیم کار، بسیار خرسند بود؛ چرا که از برخورد و روبه روشدن با نامحرمان دربیرون، دورتر بود. این نکته، درسی برای تقویت عفاف و پاکی زنان ما در جامعه اسلامی است
2 ـ‌ توجه به شخصیت بخشی به فرزندان
در سیره عملی حضرت زهرا علیها السلام توجه به شخصیت بخشی فرزندان و ایجاد اعتماد به نفس در آن‌ها کاملا مشهود است. از جمله ابزارهایی که روح اعتماد به نفس و مشکل ستیزی رادر کودک زنده نگه می‌دارد، مسابقه و رقابت‌های سازنده است. رو به رو ساختن کودکان با مشکلات و فراهم نمودن امکان رقابت برای آن‌ها موجب بالا رفتن حس اعتماد می‌گردد. این مسأله به قدری ارزشمند و سرنوشت ساز است که اولیای کودک باید برای آن برنامه‌ریزی کنند.
حضرت زهرا(س) برای ایجاد اعتماد به نفس در فرزندان خود آن‌ها را وادار و تشویق به مسابقه و ورزش می‌کرد.
از جمله نمونه‌های دیگر؛ روحیه شادابی و نشاط و محبت در بین افراد خانواده است. افراد خمود و پژمرده از کارآیی لازم و مفید در امور اقتصادی و غیر اقتصادی برخوردار نمی‌باشند. افزایش کارآیی، موجب کاهش هزینه‌های تولید و در نتیجه سود افزوده و بهره وری اقتصادی بیشتر می‌شود.
از منظر اسلام، نفع شخصی و مطلوبیت فرد به تنهایی مطرح نیست، بلکه سهم هر یک از افراد جامعه در ضرر و منفعت کل جامعه اثر گذار است. ایثار، پشتکار، گذشت، درستی و راستی و دیگر فضایل و ارزش‌های فردی شاکله ی اجتماع را سالم و پر ثمر می‌سازد.[14]
3 ـ ‌محبت به فرزند
دانشمندان علوم تربیتی می‌گویند: کودکان در تمام دوران کودکی به محبت و اظهار علاقه نیازمندند. کودک می‌خواهد پدرومادر او رادوست داشته باشند و نسبت به اواظهار علاقه کنند. کودک چندان توجهی به لباس ، خوراک و محل زندگی ندارد اما به این موضوع توجه دارد که آیا او را دوست دارند یا نه؟
درس محبت در خانه حضرت زهرا سلام اللّه علیها بطور کامل ارائه می‌شد و آن حضرت که خود ازسرچشمه محبت وعطوفت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم سیراب شده و قلبش کانون محبت به همسرو فرزندانش بود در این جهت نیز وظیفه مادری خود را به بهترین شکل انجام می‌داد.
سلمان فارسی می‌گوید: روزی حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها رادیدم، که مشغول آسیاب کردن غله است. فرزندش حسین علیه السلام به گریه افتاد و بی‌تابی می‌کرد.عرض کردم : برای کمک به شما ، غله را آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ حضرت فرمود: من به آرام کردن فرزند اولی هستم. شما آسیاب را بچرخانید.[15]
4 ـ شوهرداری و هماهنگی با او
برای زن بزرگترین موفقیت وارزش این است که در شئون گوناگون زندگی، خشنودی همسرش را به دست آورد و ازهرگونه عملی که موجب ناراحتی شوهر می‌گردد پرهیز نماید. حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «جهاد زن، خوب شوهرداری است» زن برای اینکه بتواند در این جهاد پیروزمند باشد باید تمام سعی و تلاش خود را بکار گیرد تا خانه رامحل آرامش مرد قرار دهد.
شوهرداری حضرت زهرای مرضیه سلام اللّه علیها بهترین الگو برای زنان مسلمان است. رفتار حضرت زهرا سلام اللّه علیها با شوهر در عالی ترین مرحله صفا و مهربانی بود. نه تنها هرگز خاطر شوهر رانرنجاند بلکه یاوری مهربان برای او بود.
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «سوگند به خدا، من زهرا سلام اللّه علیها را تا آن زمان که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین نساختم و در هیچ کاری موجب ناخشنودی او نشدم. او نیز هیچ گاه مراخشمگین نکرد و عملی از او سرنزد تا باعث ناخشنودی من شود.[16]
و هم چنین نقل است که امام علی علیه السلام فرمود:
«هرگاه به چهره ی او«زهرا سلام اللّه علیها » نگاه می‌کردم هرگونه غم واندوه از من برطرف می‌شد»[17]
پس از ماجرای تلخ سقیفه، سران سقیفه برای جلب افکار عمومی مردم به فکر چاره افتادند تا به گونه‌ای که از حضرت زهرا سلام اللّه علیها دلجویی نمایند که اجازه ملاقات می‌خواستند. اما فاطمه زهرا سلام اللّه علیها هرگونه پیشنهادی را رد می‌نمود و موضع اعتراض و سکوت و بیزاری را ادامه می‌داد.
روزی امام علی علیه السلام وارد منزل شد و فرمود: فاطمه جان خلیفه و عمر در پشت درب منزل ،منتظر اجازه ورود می‌باشند، تا نظر شما چه باشد. حضرت زهرا سلام اللّه علیها فرمودند: «علی جان خانه، خانه ی توست و من همسر تو می‌باشم هر آنچه می‌خواهی انجام ده.»[18]
5 ـ ‌تفاهم در زندگی مشترک
امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «به خدا سوگند (در سراسر زندگی مشترک با فاطمه(س)) تا آنگاه که خدای عزیز و جلیل او را قبض روح فرمود هرگز او را خشمگین نساختم و بر هیچ کاری او را اکراه و اجبار نکردم، و او نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و نافرمانیِ من نکرد؛ هر وقت به او نگاه می‌کردم رنجها و اندههایم بر طرف می‌شد.»[19]
6 ـ دعا در حق دیگران
امام مجتبی(ع) نقل فرموده‌اند که: «مادرم فاطمه(س) را دیدم شب جمعه در محراب خود به عبادت برخاسته است و تا نمایان شدن سپیده صبح در عبادت و رکوع و سجود می‌بود، و می‌شنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا می‌فرمود و آنان را نام می‌برد و برایشان دعا می‌کرد، و برای خود هیچ دعا نمی‌کرد، به او گفتم: مادر! چرا همانطوری که برای دیگران دعا می‌فرمایی برای خودت دعا نمی‌کنی؟»
فرمود: «پسرم، ابتدا همسایه سپس خانه خود.»[20]
7 ـ آگاهی بخشی به فرزندان
حضرت زهرا سلام اللّه علیها از همان آغاز کودکی فرزندانش ، عبادت خدای تعالی را در روح و روان آنها تثبیت کرد و خوی پرستش خدای یکتا را در فطرت لطیف آنها سرشت و از همان آغاز به آنها علم آموخت و آنها را برای کسب معارف و تشویق در فراگیری ، آماده می‌کرد، به عنوان مثال به فرزندش حسن علیه السلام که هفت ساله بود می‌فرمود: «به مسجد برو ، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن».[21]
8 ـ‌ مقام ایثار و گذشت
شیعه و سنی نقل کرده اند، امیر مؤمنان و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین ـ علیهم السّلام ـ و خادمه آنان «فضّه» طبق نذری که کرده بودند سه روز روزه گرفتند.
شب اول هنگام افطار فقیری در زد، حضرت علی(ع) افطار خود را به او داد. سایرین نیز به او اقتدا کرده و افطار خود را به فقیر دادند و با آب افطار کردند. شب دوم یتیمی در زد و باز افطار خود را به او دادند. شب سوم نیز اسیری آمد و چیزی طلبید، این بار نیز افطار خود را به او دادند.
آن گاه از سوی خدای متعال سوره «هَل آتی عَلی الاِنسانِ» نازل شد[22] و در آن آیه «و یُطعِمُون الطّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکیناً وَ یَتیِماً وَ أسِیراً» اشاره به ایثار و انفاق آن بزرگوران دارد.[23]
تفسیر این داستان را در تفاسیر شیعه و سنی و از جمله در تفسیر معروف «کشّاف» تألیف عالم و مفسّر بزرگ سنّی «جارالله زمخشری» می‌توان یافت.
9 ـ ‌تقسیم کار منزل با همسر
امام صادق(ع) می‌فرماید: «… علی(ع) آب و هیزم می‌آورد و حضرت فاطمه(س) آرد می‌کرد و خمیر می‌ساخت و نان می‌پخت و لباس‌ها را وصله می‌زد، و آن بانوی گرامی از زیباترین مردم بود و گونه‌های مطهّرش از زیبایی مثل گل بود. درود خدا بر او و پدر و فرزندانش باد».[24]
امام علی(ع) فرموده است: «فاطمه(س) به قدری با مشک آبکشی کرد تا بر سینه اش اثر گذاشت، و به قدری با آسیاب دستی آرد کرد تا دستهایش مجروح شد و آنقدر خانه روبی کرد و برای پخت و پز آتش زیر دیگ نهاد که لباسهایش گردآلود و دودی گردید؛ و در این امور زحمت و رنج بسیار به او می‌رسید …»[25]
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به فاطمه(س) کمک می‌کند
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به منزل حضرت علی(ع) وارد شد، او را دید که همراه فاطمه(س) مشغول آسیا کردن هستند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «کدامیک خسته تر هستید؟»
حضرت علی(ع) عرض کرد: «فاطمه‌ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ‌ ‌!»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به فاطمه(س) فرمودند: «دخترم برخیز» و فاطمه برخاست و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به جای او نشست و با علی(ع) در آرد کردن دانه‌ها یاری فرمود.[26]
بنابراین احترام به همسر و رعایت حقوق همسر و همسر دوست و فرزند دوست و سخت کوش در کار خانه و تبدیل خانه به مدرسه و تبدیل بخشی از خانه به مسجد و عبادتگاه و برنامه‌ریزی در کار خانه و کمک گرفتن برا ی کار خانه و رعایت حق خدمتکار و آموزش قرآن و اخلاق به خدمتکار و تبدیل خانه به سنگر جهاد و مبارزه بر علیه ستمگران و دفاع از ولایت و نظافت و آرایش در خانه و دعا در حق همسایه و قانع بودن به خانه اجاره‌ای در اول زندگی و ایجاد روحیه عبادت و انفاق گروهی و خانوادگی در بین اعضاء و مهمانی دادن در خانه و در خانه باز بودن برای رفت و آمد مردم و رعایت تفاهم با همسر و درک فرزندان و تفاهم با آنها و بازی با فرزندان و قبول مسئولیت شخصی در تربیت فرزندان و تقسیم کار در امور خانه و مشورت بت پیامبر در امور خانه داری و بردباری و تحمل فقر خانوادگی و مشکلات خانوادگی و فرمان پذیری از همسر و روحیات و عواطف خاص حضرت زهرا(س) در شب عروسی و هنگام خواستگاری وتحمل بالای فرزند داری و تربیت آنان و شیر دادن به فرزندان وتهیه لوازم بچه داری (گهواره) و رسیدن به انواع موفقیتهای خانوادگی و سرودن شعر برای شوهر و فرزندان و پدر. اینها همه از اخلاق خانوادگی حضرت زهرا(س) می‌باشد.


 
 
 
 
ج ـ رفتارهای اجتماعی
1 ـ‌حضور سیاسی
بی‌تفاوتی در قبال آنچه در جامعه می‌گذرد، به خصوص در زمینه وضعیت سیاسی و اجتماعی و حقوق عمومی، دور از روش و منش اسلامی است.
حضرت زهرا(س)، دختر رسول بزرگواری است که «مدنیت اسلام» را برپایه وحی پدید آورد و به مسلمانان، تعهد اجتماعی و نظارت بر عملکرد مسئولان و حساسیت به معروف و منکر را آموخت.
دختر رسالت، به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی بی‌تفاوت نبود و جبهه حق را یاری می‌کرد.
پس از رحلت پیامبر(ص) که خلافت را غصب کردند و فدک را از او گرفتند، او همراه زنان بنی هاشم به مسجد رفت و در جمع مسلمانان حاضر، ضمن خطبه‌ای که پشت پرده خواند، از بدعت ها، ستم ها، حق کشی‌ها و فراموش کردن وصیت رسول خدا(ص) و جان گرفتن دوباره سنت‌های جاهلی انتقاد کرد و ریشه‌های سهل انگاری در دفاع از حق، و فراموش کردن توصیه‌های قرآن و پیامبر را در عادت کردن به زندگی مرفه و دنیادوستی و لذت طلبی دانست و این را که به آن سرعت، دستاوردهای وحی و دین و خدمات و زحمات پیامبر را از یاد بردند، نکوهش کرد.
خطبه او (که تاکنون بارها از سوی دانشمندان دینی شرح شده است)، نشانه تعهد اجتماعی و حضور در صحنه دفاع از بنیان‌های دینی و مبارزه با بدعت‌ها و غفلت هاست.
تلاش برای اثبات حق و ولایت علی(ع) و مبارزه با انحراف در رهبری امت اسلامی را تکلیف خود می‌دانست. گاهی شب‌ها به همراه علی(ع) به در خانه مهاجران و انصار می‌رفت و در حمایت از ولایت، توصیه‌ها و وصیت‌های پدرش را به یادها می‌آورد و آنان را به دفاع از حق شوهرش در مسئله خلافت (که درواقع حق امت بود) و نیز حمایت از حق خودش فرامی خواند.
خط سیاسی فاطمه زهرا(س) بسیار روشن و روشنگر و ابهام زدا بود. چنان مدبرانه عمل می‌کرد که پس از او هم راه، روشن بماند.
اینکه وصیت کرد پیکرش را شبانه غسل دهند و به خاک سپارند، تا آنان که بر وی ستم کردند و او را آزردند، در مراسم دفن او حضور نداشته باشند و از این حضور نتوانند بهره سیاسی ببرند و کارهای خود را تطهیر و توجیه کنند، نمونه‌ای از درایت و آینده نگری حضرت بود. هنوز هم مخفی بودن مکان دفن او، روشنگر حقیقت و نشانه ظلمی است که بر او و خاندان پاک پیامبر خدا رفته است.
2 ـ‌امر به معروف و نهی از منکر
قرآن کریم عمل به دو اصل حیاتی امر به معروف و نهی از منکر را از ویژگی‌های اهل ایمان می‌داند و در این باره می‌فرماید: (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ)[27] ؛ مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند. آنان همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند.
نکته مهم در این آیه، اشاره به نقش زنان در عرصه امر به معروف و نهی از منکر است که خداوند متعال به صراحت بیان می‌دارد زنان نیز همانند مردان باید به ترویج ارزش‌های الهی بپردازند و در عرصه امر به معروف و نهی از منکر پیشقدم باشند؛ چرا که این دو فرضیه، از تمام برنامه‌های اسلام حتی جهاد در راه خدا افضل و بالاتر و مهم‌تر است. علی(ع) می‌فرماید:
و ما اعمال البر کلّها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الاّ کنفثهِ فی بحرٍ لِجّی؛[28] تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خداوند، در برابر امر به معروف و نهی از منکر، همانند قطره‌‌ای در دریاست.
این دو اصل، محافظ و پاسبان تمام اعمال نیک است. اگر امر به معروف و نهی از منکر نباشد، بهترین اعمال نیک به فراموشی سپرده ‌شده و بقیه احکام خدا نیز عملی نخواهد شد. به این جهت امام باقر(ع) در مورد فلسفه این دو اصل می‌فرماید:
امر به معروف و نهی از منکر دو فرضیه مهم و برزگ الهی هستند که به وسیله آن دو، سایر واجبات الهی اقامه می‌شوند، راه‌ها امن می‌گردد، کسب و کار مردم حلال ، حقوق افراد تأمین، سرزمین‌ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و استواری تمام کارها، به عملی شدن این دو اصل بستگی دارد.[29]
طبق رهنمود پیشوای پنجم، اگر مسلمانان به دو اصل امر به معروف و نهی از منکر اهتمام بورزند، دنیا و آخرت خود را آباد خواهند کرد؛ زیرا انجام دیگر واجبات ، امنیت و آسایش، رفاه و آرامش، تأمین حقوق مردم و آبادی شهر و روستا همه و هم در گرو عمل به این دو اصل است؛ زیرا معروف از منظر وحی، تمام اعمال و رفتار‌هایی است که مصلحت مردم در آن است و منکر نیر تمام کارهای زشتی است که فساد و تباهی و بی‌بند و باری در پی دارد.
اگر اهل ایمان، به احیای معروف و جلوگیری از منکرات اهتمام بورزند، جامعه‌ای سالم و به دور از زشتی‌ها، آلودگی‌ها، نگرانی‌ها و تضییع حقوق انسان‌ها به وجود خواهد آمد.
با توجه به ضرورت نهی از منکر و الگو بودن حضرت زهرا(س) در این زمینه، بررسی شیوه‌های عملی نهی از منکر در سیره و سخن آن حضرت، امری پسندیده و مناسب می‌نماید:
عده‌ای در ستمی آشکار، فدک را که پیامبر(ص) آن را برای حضرت فاطمه(س) به ارث گذاشته بود، به او ندادند. استدلال این افراد کژاندیش این بود که پیامبران از خود مال دنیا به ارث نمی‌گذارند و بنابراین فدک به حضرت فاطمه(س) نمی‌رسد. امّا حضرت فرمود: شما که می‌گویید پیامبر ارث نمی‌گذارد، به کتاب خدا بنگرید. در آنجا خداوند می‌فرماید: (و ورث سلیمان داود)[30] ؛ سلیمان از پدرش داود ارث برد و در سوره مریم از زبان زکریای پیامبر می‌فرماید:خداوندا! به من فرزندی عطا کن که از من و آل یعقوب ارث برد. آن گاه حضرت فاطمه(س) به مردم حاضر در مسجد پیامبر(ص) فرمود:‌ای مردمی که به سوی باطل شتاب می‌کنید و کردار زشت و بیهوده را نادیده می‌گیرید، آیا به قرآن نمی‌نگرید که می‌فرماید: (افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها)[31] ؛ آیا در قرآن نمی‌اندیشید یا آنکه بر دل‌های شما مهر زده شده است؟
یکی دیگر از منکرات عصر حضرت فاطمه(س) ، غصب مقام حکومتی حضرت علی(ع) بود. حضرت فاطمه(س) در مقام نهی از منکر برای زنان اهل مدینه باز هم به آیات قرآن تمسک کرد و بعد از حمد و ثنای الهی به آنان فرمود:
وای بر دوستان دنیا! چرا نگذاشتند حق در مرکز خود بماند و خلافت بر پایه‌های نبوت بچرخد؛ چرا که آنان خلافت را از خانه‌ای که جبرئیل نازل می‌شد، به جای دیگر بردند و حق را از علی(ع) که به مسائل دین و سیاست آگاه بود، گرفتند. سپس آن حضرت آیاتی از سوره‌های اعراف، زمر، رعد، کهف و … را قرائت فرمود.
آن حضرت برای نهی از منکر و جلوگیری از کارهای خلاف علاوه بر استدلالات قرآنی، به دلایل عقلی نیز تمسک می‌کرد؛ همچنان که در مناظره با ابوبکر، علاوه بر قرآن، به دلایل عقلی نیز استناده می‌کرد.
روزی آن حضرت به نزد ابوبکر رفت و او را از عمل زشت غصب فدک بر حذر داشت. او در پاسخ خلیفه که او را شایسته ارث نمی‌دانست، فرمود:‌ای ابوبکر! هر گاه تو بمیری چه کسی از تو ارث می‌برد؟ او گفت: زن و فرزندانم. حضرت زهرا(س) فرمود: پس چه شده که من نمی‌توانم از پدرم ارث ببرم؟[32]
هجوم به افکار و اندیشه‌های غلط مرتکبین منکرات و زیر سؤال بردن آنان، شیوه‌ای منطقی و عقلانی است و اگر هم نتوانند از کار منکر بازدارد، حداقل آنان را به تفکر وامی‌دارد و در مورد کار خلافشان مردّد می‌سازد. آن حضرت در مقام نکوهش مسلمانانِ بی‌تفاوت در ماجرای غصب خلافت، افکار آنان را به چالش می‌کشید و با سئوالات منطقی مواجه می‌ساخت و می‌فرمود: لیث شعری الی‌ای سناد استندوا؟ و علی‌ای عماد اعتمدوا؟ و بأی عروه تمسکوا؟ و علی ایه ذرّیه اقدموا و احتنکوا؛ ‌ای کاش می‌دانستنم به چه پناهگاهی تکیه زده‌اند؟ و به کدام ستون استوار اعتماد کرده‌اند؟ و به کدامین ریسمان تمسک جسته‌اند؟ و بر کدام فرزند و خاندانی پیشی گرفته و غلبه کرده‌اند؟[33]
حضرت فاطمه درمورد مسائلی که ممکن بود در جامعه آن را منکر کوچکی محسوب کنند، حساسیت نشان می‌داد. روزی آن حضرت به اسماء بنت عمیس فرمود:
انّی قد استقبحت ما یصنع بالنساء انّه یطرح علی المرأه الثوب فیصفها لمن رأی[34]؛ من بسیار زشت می‌دانم که جنازه زنان را بر روی تابوت گذارند و بر روی آن پارچه‌ای افکنند که حجم بدن او را برای مردان نامحرم نمایان می‌سازد.
اسماء بنت عمیس عرضه داشت:‌ای دختر رسول خدا! در سرزمین، حبشه برای حمل جنازه‌ها تابوتی درست می‌کنند که بدن میت را کاملاً می‌پوشاند. آن گاه اسماء چوب‌های تر و شاخه‌های نازک درخت، شبیه آن تابوت را برای حضرت فاطمه ساخت و آن را به او نشان داد. حضرت زهرا(س) با خشنودی و خوشحالی فرمود: چه طرح زیبایی که کاملاً بدن زن در آن از دید مردان پوشیده می‌ماند.‌ای اسماء! برای من تابوتی با همین طرح درست کن و بعد از وفات مرا با آن بپوشان. خداوند تو را از آتش دوزخ نگهدارد![35]
یکی از مراحل نهی از منکر قهر و سکوت است. انسان مسلمان وقتی نتواند با موعظه و گفتگو گنهکاران را از راه انحرافی بازدارد، با قهر و سکوت خود، به مبارزه می‌پردازد. این شیوه حتی در مسائل تربیتی نیز مؤثر است. حضرت زهرا(س) در عرصه نهی از منکر از این روش بازدارنده نیز بهره می‌گرفت. او بعد از رحلت پدر بزرگوارش، با انواع ناملایمات و گرفتاری‌ها روبه‌رو شد. او شاهد هجوم ناجوانمردان به خانه‌اش بود. اهانت به علی(ع)، سیاست‌های غیر اسلامی اهل سقیفه، بی‌تفاوت بودن مردم و ده‌ها مورد دیگر، از جمله کارهای ناپسند و زشت عده‌ای هواپرست و خودخواه بعد از وفات پیامبر بود. فاطمه زهرا(س) برای مقابله با این اعمال ناروا، به مبارزه منفی روی آورد و ناراحتی خود را با قهر و سکوت ابراز داشت و خطاب به خلیفه اول فرمود:
و الله لا اکلمک ابداً و الله لادعونّ الله علیک فی کلّ صلوه[36]؛ به خدا قسم هرگز با تو سخن نخواهم گفت. به خدا سوگند در نمازهایم تو را نفرین خواهم کرد.
زمانی که آن حضرت در آستانه شهادت قرار گرفت و خلیفه اوّل و دوّم برای دلجویی، به عیادت حضرت فاطمه(س) آمدند و در مورد اعمال غیر اسلامی و جابرانه خود عذر خواهی کردند. آن حضرت نهایت اعتراض خود را با قهر و سکوت ابراز داشت و به آنان فرمود:
والله لا اَکلمِکما من رأسی حتی القی ربی فاشکونکما الیه بما صنعتما به و بی‌و ارتکبتما منی[37]؛ به خدا سوگند بعد از این با شما دو نفر حتی یک کلمه نیز سخن نخواهم گفت، تا اینکه خداوند را ملاقات کنم و از شما دو نفر در نزد خداوند شکایت خواهم کرد که چگونه با خدا و دین او و با من رفتار کردید و چه اعمال زشتی را مرتکب شدید.
3 ـ‌ عفاف و دوری از نامحرمان
حضرت فاطمه(س) در پاسخ این سؤال که «برای زنان چه چیز بهتر است؟» فرمودند: «برای زنان بهترین چیز آن است که مردان را نبینند و مردان آنان را نبینند».[38]
و نیز در پاسخ سؤال پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ که از یاران خویش پرسیده بودند: «زن چه وقت به پروردگار، خویش نزدیکتر و مقرّب تر است؟» فاطمه(س) گفتند: «زن آنگاه به خدای خویش نزدیکتر و مقرّبتر است که در قعر منزل خویش اقامت گزیند (و بی‌جهت از منزل خارج نشود)».
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ (چون پاسخ فاطمه را شنید) فرمود: «فاطمه پاره تن من است.»[39]
البته روشن است که بیرون آمدن زنان مادامی که سبب انجام حرامی نشود اشکال ندارد و احیاناً به خاطر پاره‌ای از امور رجحان یا لزوم پیدا کند، و منظور از این روایات، این نکته می‌باشد که: بهتر است زنان بدون جهت و ضرورت خود را در معرض دید مردان نامحرم قرار ندهند.
4 ـ ‌مقام سخاوت و بخشش
جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: یک روز رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز عصر را با ما خواند و چون از نماز فارغ شد در قبله گاه نماز خویش نشست، و مردم دور او جمع بودند، در این هنگام پیرمردی از مهاجران عرب که لباسی بسیار کهنه و مندرس بر تن داشت به سوی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و از پیری و ناتوانی نمی‌توانست خود را نگهدارد، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او رو کرد و جویای حالش شد؛ عرض کرد: «ای پیامبر خدا! گرسنه ام به من غذا بده، بدنم برهنه است مرا لباس بپوشان، فقیر و مستمندم، به من احسان و انعام کن.»
فرمود: «چیزی ندارم به تو بدهم ولی راهنمای به خیر مانند انجام دهنده آن است، برو به خانه کسی که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسول نیز او را دوست می‌دارند، و در راه خدا ایثار می‌کند، برو به حجره فاطمه(س) .» ـ و خانه فاطمه(س) چسبیده به خانه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن را جدا از منزل بانوان خویش برای خود قرار داده بود ـ و فرمود: «ای بلال! برخیز او را به منزل فاطمه(س) برسان.»
پیرمردی اعرابی همراه «بلال» آمد و بر در سرای فاطمه(س) ایستاد و با صدای بلند گفت: «سلام بر شما‌ای خاندان نبوّت و محلّ رفت و آمد فرشتگان و نزولگاه جبرئیل امین برای فرود آوردن وحی از سوی پروردگار جهانیان.»
فاطمه(س) سلام فرمود: «سلام بر تو، تو کیستی؟»
عرض کرد: پیرمردی از عرب که از سختی و مشقّت، مهاجرت اختیار کردم و به سوی پدرت سرور آدمیان رو آوردم، اینک‌ای دختر محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ ! من برهنه و سخت گرسنه ام. با من احسان و مواسات[40] کن، خداوند بر تو رحمت آوَرَد.»
در این هنگام فاطمه و علی و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ سه روز بود غذایی نخورده بودند، و پیامبر وضع آنان را می‌دانست. فاطمه(س) دست برد و پوست دبّاغی شده گوسفندی را که حسن و حسین ـ علیهما السّلام ـ روی آن می‌خوابیدند گرفت و فرمود: «ای کسی که بر در سرای ایستادی! این را بگیر، امید است خداوند به رحمت خویش بهتر از آن را به تو عطا فرماید.»
اعرابی عرض کرد: «ای دختر محمد! نزد تو از گرسنگی شکوه کردم و تو پوست گوسفند به من می‌دهی من با این گرسنگی، آن را چه کنم؟!»
فاطمه(س) چون این سخن را شنید دست فرا برد و گردن بندی را که در گردن داشت و فاطمه دختر حمزه بن عبدالمطلب به او هدیه کرده بود، بیرون آورد و به اعرابی داد و فرمود: «این را بگیر و بفروش، امید است خداوند به جای آن چیزی بهتر برای تو بدهد.»
اعرابی گردن بند را گرفت و به مسجد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد. در حالی که پیامبر در میان یاران خود نشسته بود، عرض کرد: «یا رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ ! فاطمه(س) این گردن بند را به من عطا کرد و فرمود: آن را بفروش امید است خدا برایت بسازد (با آن حوائجت را برآورده سازد).»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ گریست و فرمود: چگونه ممکن است خدا برایت نسازد در حالی که فاطمه دختر محمد «بانوی همه دختران آدم» آن را به تو عطا کرده است.
«عمار بن یاسر» (رحمه الله علیه) برخاست و عرض کرد:‌ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ ! آیا به من اجازه می‌فرمایی این گردنبند را خریدرای کنم؟
فرمود:‌ای عمار! آن را بخر، چه اگر در (خریداری) آن همه جنّ و انس شرکت جویند خدای متعال آنها را به آتش کیفر نخواهد فرمود.
عمار گفت: «ای اعرابی گردن بند را به چند می‌فروشی؟»
گفت: «در برابر آن قدر نان و گوشت که سیر شوم و ردائی یمانی که خود را با آن بپوشانم و در آن برای پروردگارم نماز بگزارم، و دیناری که مرا به خانواده ام برساند.»
و عمار در این هنگام سهم خود از غنیمت خیبر را که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او عطا کرده بود فروخته و چیزی از آن برایش باقی مانده بود، گفت: «به تو در برابر گردن بند بیست دینار و دویست درهم و یک بُرد (پارچه) یمانی و شترم را می‌دهم که تو را به خانواده ات برساند و از نان و گوشت هم سیرت می‌کنم.»
اعرابی گفت: «ای مرد! بسیار سخاوتمندی!» و همراه عمار رفت و عمار آنچه را تعهّد کرده بود به او داد، و اعرابی نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بازگشت و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او فرمود: «آیا سیر و پوشانده شدی؟»
عرض کرد: «آری و بی‌نیاز شدم، پدر و مادرم فدای شما.»
فرمود: «اینک فاطمه را به جهت احسانش دعا کن.»
اعرابی گفت: «بار خدایا! تو همواره خدای ما بوده‌ای و جز تو خدایی را پرستش نمی‌کنیم، و تو از همه جهت رازق مایی، بار خدایا! به فاطمه آنچه چشمی ندیده و گوشی نشنیده عطا کن.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر دعای او آمین گفت، و به یاران خود رو کرد و فرمود: «همانا خداوند مضمون این دعا را در دنیا به فاطمه عطا کرده است، چرا که من پدر او هستم و هیچ کس از جهانیان همانند من نیست، و علی(ع) شوهر اوست و اگر علی(ع) نمی‌بود هرگز برای فاطمه تا ابد همسری نبود، و خدا به فاطمه «حسن» و «حسین» را عطا کرده است و برای جهانیان همانند آن دو نیست که دو سرور نوادگان انبیاء و دو سیّد جوانان بهشتند.»
در مقابل پیامبر، مقداد و عمار و سلمان قرار داشتند، به آنان فرمود: «آیا برایتان (در مدح و فضایل فاطمه) بیفزایم؟»
عرض کردند: «آری یا رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ !»
فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که فاطمه چون از دنیا برود و دفن شود، دو فرشته سؤال کننده در قبرش از او می‌پرسند: پروردگارت کیست؟»
می گوید: «الله پروردگار من است.»
می پرسند: «پیامبر تو کیست؟»
می گوید: «پدرم.»
می پرسند: «ولی و امام تو کیست؟»
می گوید: «همین که در کنار قبر من ایستاده است؛ علی بن ابیطالب(ع) »
پیامبر فرمود: «آگاه باشید که من برایتان از فضائل فاطمه باز هم می‌افزایم و بیشتر بیان می‌کنم:
همانا خداوند گروهی از فرشتگان را مأمور کرده است که فاطمه(س) را از پیش رو و پشت سر و راست و چپ نگهداری کنند، و آنان در زندگی با اویند و در قبر و پس از مرگ نیز همراه اویند و بسیار بر او و پدر و شوهر و فرزندان او درود می‌فرستند؛ پس آن که مرا پس از وفاتم زیارت کند چنان است که مرا در زندگی دیدار کرده باشد، و هرکس فاطمه(س) را زیارت کند مثل آن است که مرا زیارت کرده باشد، و هرکس علی ابن ابیطالب(ع) را زیارت کند مثل آن است که فاطمه(س) را زیارت کرده باشد، و هرکس «حسن» و «حسین» را زیارت نماید مثل آن است که علی(ع) را زیارت کرده و هرکس ذریّه و فرزندان حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ را زیارت کند مثل آن است که آن دو را زیارت کرده باشد».
آنگاه عمار گردن بند را گرفت و با مشک خوشبو ساخت و در پارچه‌ای یمانی[41] پیچید، و غلامی داشت به نام «سهم» که او را از غنائمی که در خیبر به او رسیده بود خریداری کرده بود، گردنبد را به غلام داده و می‌گفت: «این را به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بده و خودت هم به پیامبر تعلّق داری.»
غلام گردنبد را گرفت و خدمت پیامبر شرفیاب شد و گفته عمار را به عرض رسانید، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «نزد فاطمه(س) برو و گردنبد را به او بده، و تو نیز از آنِ او هستی.»
غلام گردنبند را به خدمت فاطمه(س) برد و فرموده پیامبر را به اطلاع او رسانید، فاطمه(ع) گردنبند را گرفت و غلام را آزاد کرد، غلام خندید، فاطمه(س) پرسید: «از چه می‌خندی‌ای غلام؟!» عرض کرد: «برکت فراوان این گردنبند مرا خندان ساخته است؛ که گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را لباس پوشاند و فقیری را بی‌نیاز ساخت و بنده‌ای را آزاد کرد، و خودِ گردنبند هم به صاحبش برگشت!»[42]
 
5 ـ انفاق
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای فاطمه و شب عروسی او پیراهنی تهیّه فرمودند زیرا پیراهنی که فاطمه بر تن داشت وصله دار بود، در این هنگام مستمندی به خانه آنان مراجعه کرد و لباس کهنه‌ای طلبید، فاطمه(س) خواست پیراهن وصله دار به فقیر دهد، امّا به یاد آورد که خدای متعال می‌فرماید:
«لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفقوا ممّا تُحبّون؛ به نیکی نمی‌رسید تا آنگاه که از آنچه دوست دارید انفاق کنید»[43]، به همین جهت پیراهن نو را به فقیر داد …[44]
6 ـ‌ ساده‌پوشی
سلمان فارسی گوید: روزی حضرت فاطمه(س) را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر داشت.
در شگفتی ماندم و گفتم عجبا. دختران پادشاهان ایران وروم بر کرسی‌های طلایی می‌نشینند و پارچه‌های زربفت به تن می‌کنند وه که این دختر رسول خداست نه چادرهای گران قیمت بر سر می‌کند و نه لباسهای زیبا.
فاطمه(س) پاسخ داد:‌ای سلمان خداوند متعال لباسهای زینتی و تختهای طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.[45]
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست

پی‌‌نوشت‌ها:


[1]  ـ ر.ک:‌سخنرانی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای در ورزشگاه آزادی،  مورخ 30/7/76.
[2]  ـ ر.ک: بررسی تحلیلی الگوی فعالیت زنان در جهان معاصر، استاد علیرضا پیروزمند.
[3] ـ ر.ک: ضرورت نگاه نظام مند به الگوی شخصیت زن مسلمان، چالش ها و بایسته ها، فریبا علاسوند.
[4] ـ ر.ک: بررسی تحلیلی الگوی فعالیت زنان در جهان معاصر، استاد علیرضا پیروزمند.
[5]  ـ بحارالانوار، ج 43، ص 191
[6]  ـ‌ کفاش، حمیدرضا، 75 درس زندگی از سیره عملی حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها صفحه 29
[7]  ـ بحار، ج 43، ص 81 ـ عیون اخبار الرضا ـ علیه السّلام ـ ، ج 2، ص 45 ـ و نیز خلاصه ای از این روایت با اندک تفاوت در مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 121.
[8] ـ بحارالانوار، ج 43، ص 83 ـ‌84، مکارم الاخلاق، چاپ بیروت، ص 95 ـ 94.
[9]  ـ بحار، ج 43، ص 53 ـ کشف الغمّه، ج 2، ص 30 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 119.
[10]  ـ سوره «والضَحی»، آیه 5.
[11]  ـ بحار، ج 43، ص 85 و 86 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 120 ـ منتهی الآمال، ص 161 ـ بیت الاحزان، ص 24 با حذف قسمت آخر روایت.
[12]  ـ‌ سوره قصص، آیه 60 و سوری شوری آیه 36.
[13]  ـ ریاحین الشریعه، ج 1، ص 148 ـ بیت الاحزان، ص 28 و 29.
[14]  ـ ر.ک؛ نهج الحیاه، ص 45.
[15]  ـ حسینی شاهرودی ،سیدمحمد، الگوهای رفتاری حضرت زهرا سلام اللّه علیها تربیت فرزند، صفحه 14
[16] ـ همان پاورقی 15، ص 16
[17]  ـ‌ حسینی ، سیدعلی، کرامات و مقامات عرفانی حضرت زهرا سلام اللّه علیها صفحه 44
[18]  ـ‌ دشتی ،محمد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها صفحه 13
[19]  ـ بحار، ج 43، ص 134، کشف الغمّه، ج 1، ص 492 ـ بیت الاحزان، ص 37.
[20]  ـ کشف الغمّه، ج 2، ص 25 و 26 ـ بحار، ج 43، ص 81 و 82 ـ منتهی الآمال، ص 161 ـ بیت الاحزان، ص 22.
[21]  ـ محمدی اشتهاردی ،محمد، نگاهی بر زندگی حضرت فاطمه سلام اللّه علیها صفحه 64
[22]  ـ امالی صدوق، ص 216 ـ 212، کشف الغمه، ج 1، ص 417 ـ 413.
[23]  ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 147 و 148 ـ منتهی الآمال، ص 68 در ذکر وقایع سال دوم.
[24]  ـ روضه الکافی، (چاپ اسلامیه تهران)، ص 165.
[25]  ـ بحار، ج 43، ص 42 و 82 ـ بیت الاحزان، ص 23.
[26]  ـ بحار، ج 43، ص 50 و 51 ـ بیت الاحزان، ص 21.
[27]  ـ توبه/71
[28]  ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19، ص306.
[29]  ـ الکافی، ج 5، ص 55.
[30] ـ نمل / 16
[31]  ـ‌ محمّد / 12
[32]  ـ‌ کشف الغمّه، ج 1، ص477
[33]  ـ‌ بحارالانوار، ج 43، ص159
[34]  ـ نوادر راوندی، ص 13، ذخائر العقبی، ص53.
[35]  ـ‌ تهذیب الاحکام، ج 1، ص 469؛ کشف الغمّه، ج1، ص 503؛ بحارالانوار، ج 43، ص 189
[36]  ـ‌ اللمعه البیضاء، ص 825
[37]  ـ‌ الهجوم علی بیت فاطمه(س)، ص 139
[38]  ـ‌ کشف الغمّه، ج 2، ص 23 و 24 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 119 ـ منتهی الآمال، ص 161
[39]  ـ‌ بحار، ج 43، ص 92 ـ منتهی الآمال، ص 162
[40]  ـ مواسات؛ یاری دادن به یک دیگر با ثروت
[41]  ـ پارچه ای است که در یمن بافته می شود
[42]  ـ بحار، ج 43، ص 58 ـ 56
[43]   ـ سوره آل عمران، آیه 92
[44]  ـ‌ ریاحین الشریعه، ج 1، ص 106، به نقل از «التبر المذاب»
[45]  ـ بحار الانوار، ج 16، ص 18.

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

در باره انتخابات

29 بهمن 1390 توسط جنیدی جعفری

پیوند: http://11107.womenhc

انتخابات بايد با حضور حداکثري مردم برگزار گردد  :                                               4/10/90

      حجت الاسلام حميد رسائي همزمان با 3 دي سالروز 9 دي در اداره آموزش و پرورش پيشوا سخنراني داشتند .

نماينده مجلس شوراي اسلامي در جمع مبلغين و دانش آموختگان مدرسه علميه فاطميه , دانشگاه آزاد , سپاه پاسداران , فرماندار ، بخشدار , شهردار و اداره آموزش و پرورش ايراد سخنراني کردند .

     ايشان در ابتدا اشاره کردند به اهميت کلام رهبر معظم انقلاب که پيرامون زنده نگه داشتن 9دي فرمودند : « کساني هستند که در صدد کمرنگ جلوه دادن اين حضور بي نظير مردمي هستند .» و بعد با مقايسه ولايت فقيه با حکومت هاي ديکتاتوري , نقش پر رنگ رهبري در دفع فتنه 88 را گوشزد کردند و حماسه 9 دي را نتيجه پيروي از ولايت فقيه دانستند .

     حجت الاسلام رسائي ويژگيهاي ولي فقيه را تقوا , زهد , توانايي اداره جامعه و اجتهاد شمردند و خاطر نشان کردند بي تقوايي رهبران کشورهاي اسلامي ديگر باعث نفوذ استکبار در آن کشور شده است .

There are 2 comments on this post but you must be a member of this blog to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

11 دی 1390 توسط جنیدی جعفری

چرایی توصیه اربعین فقط برای امام حسین(علیه ‎السلام)

ویژه نامه اربعین

چرا فقط برای امام حسین (علیه‎السلام) روز اربعین تعیین شده و برای امامان دیگر و حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، مراسم روز اربعین نداریم؟

برای توضیح جواب این سوال، به این مطالب توجه کنید:

1. فداکاری‎های امام حسین (علیه‎السلام)، دین را زنده کرد و نقش او در زنده نگه داشتن دین اسلام، ویژه و حائز اهمیت است. این فداکاری‎ها را باید زنده نگه داشت؛ چون زنده نگه داشتن دین اسلام است. گرامی‎داشت روز عاشورا و اربعین، در حقیقت زنده نگه داشتن دین اسلام و مبارزه با دشمنان دین است.

2. مصیبت حضرت امام حسین (علیه‎السلام)، برای هیچ امام و پیامبری پیش نیامده است. مصیبت امام حسین(علیه‎السلام)، از همه مصیبت‎ها بزرگ‎تر و سخت‎تر بود. اگر عامل دیگری هم در کار نبود، همین عامل کافی است که نشان بدهد چرا برای امام حسین(علیه‎السلام) بیش از امامان دیگر و حتی بیش از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) عزاداری می‎کنیم و مراسم متعددی برپا می‎کنیم.

3. در ماه محرم سال 61ق. امام حسین (علیه‎السلام)، فرزندان، خویشان و یاران آن حضرت را کشتند و اسیران کربلا را به کوفه و شام بردند و همین اسیران داغدیده، روز اربعین شهادت امام حسین (علیه‎السلام) و یارانش، به کربلا رسیدند و همه مصائب روز عاشورا در آن روز تجدید شد و آن روز، روز سختی برای خاندان پیامبر بود.

فداکاری‎های امام حسین(علیه‎السلام)، دین را زنده کرد و نقش او در زنده نگه داشتن دین اسلام، ویژه و حائز اهمیت است. این فداکاری‎ها را باید زنده نگه داشت؛ چون زنده نگه داشتن دین اسلام است.

>4. دشمنان اسلام با به شهادت رساندن امام حسین (علیه‎السلام)، قصد نابود کردن دین اسلام را داشتند. دشمنان امام حسین(علیه‎السلام) تلاش کردند تا حادثه کربلا، به کلی فراموش شود و حتی کسانی را که برای زیارت امام حسین(علیه‎السلام) می‎آمدند، شکنجه می‎کردند و می‎کشتند. در زمان متوکل عباسی، همه قبرهای کربلا را شخم زدند؛ مزرعه کردند و مردم را از آمدن برای زیارت قبر امام حسین (علیه‎السلام)، منع کردند. شیعیان هم برای مقابله با اینها، از هر مناسبتی استفاده می‎کردند که یکی از این مناسبت‎ها، حادثه روز اربعین است.

5. یکی از نشانه‎های مومن، زیارت امام حسین (علیه‎السلام) در روز اربعین است. از حضرت امام حسن عسکری(علیه‎السلام) روایت شده است که علامت‎های مومن پنج چیز است؛ پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شبانه روز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی بر خاک نهادن در سجده و بسم الله را بلند گفتن1 و یکی از وظایف شیعیان را اهتمام به زیارت اربعین بر شمرده ‎اند.

1. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ذیل اعمال اربعین.

منبع: تبیان

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

شرحی بر زیارت اربعین

11 دی 1390 توسط جنیدی جعفری

 

شرحي بر زيارت اربعين

روز بيستم ماه صفر، روز اربعين و به قول شيخين - شيخ مفيد و شيخ طوسي- بازگشت اهل حرم امام حسين عليه السلام از شام به مدينه، و روز ورود اولين زائر آن حضرت جابربن عبدالله انصاري به کربلا، جهت زيارت امام حسين عليه السلام است . زيارت آن حضرت در اين روز مستحب است. که به فرموده امام حسن عسکري عليه السلام از نشانه هاي مؤمن است.
قال العسکري عليه السلام: “علامات المؤمنين خمس : صلاةُ الاحدي و الخمسين و زيارةُ الاربعين والتـَختم في اليَمين و تـَعفيرُ الجـَبين و الجَهر ببسم الله الرحمن الرحيم."(1)
از حضرت امام حسن عسکري عليه السلام روايت شده که فرمودند:

علامات مؤمن پنج چيز است:
1- اقامه پنجاه و يک رکعت نماز فريضه و نافله در شبانه روز.
2- زيارت اربعين.
3- انگشتر به دست راست کردن.
4- جبين را در سجده بر خاک گذاشتن.
5- در نماز بسم الله الرحمن الرحيم را بلند گفتن.
 

سند زيارت اربعين

شيخ طوسي در تهذيب و مصباح ، زيارت مخصوصه روز اربعين را از حضرت امام صادق عليه السلام نقل کرده است.
 

بررسي زيارت اربعين امام حسين عليه السلام

فراز اول: سلام هاي توصيفي

- السلامُ علي وَليِّ الله و حبيبه؛ سلام بر ولي و حبيب - دوست- خدا.
- السلامُ عـَلي خليلِ اللهِ وَ نجيبه؛ سلام و درود بر خليل و گزيده خدا.
- السلامُ علي صَفيِّ اللهِ و ابن ِ صَفيّـه؛ درود بر برگزيده خدا و پسر انتخاب شده خدا.
- السلامُ علي الحُسين ِ المظلوم الشهيد؛ درود بر حسين مظلوم شهيد.
- السلامُ علي اسيرِ الکربات و قـَتيلِ العـَبرات؛ سلام بر کسي که اسير و گرفتار بلايا و اندوه ها شد و کشته براي اشک ها.
در سلام هاي اوليه زيارت، امام صادق عليه السلام به نوعي اصالت خانوادگي امام حسين عليه السلام را بيان مي نمايد که ايشان فرزند رسول خدا که حبيب خداست، مي باشد . برخي از انبياء در درگاه الهي با نام خاصي توصيف و معروف شده اند. حضرت ابراهيم (علیه السلام) با عنوان خليل الله ، حضرت موسي(علیه السلام) با عنوان کليم الله ، حضرت عيسي(علیه السلام) با عنوان کلمة الله ، حضرت نوح (علیه السلام) با عنوان نبي الله - که البته ايشان اولين پيامبري بودند که مقام نبوت را به دوش کشيدند- حضرت آدم (علیه السلام) با عنوان صفوة الله و حضرت محمد (صلی الله علیه واله) با عنوان حبيب الله مطرح هستند.
براي سلام معاني مختلف ذکر کرده اند، که به اختصار نام مي بريم.
1- سلام، يکي از نام هاي خداي عزوجّل است و مراد آن است که خداوند حافظ تو باشد.
2- سلام به معناي تسليم.
3- سلام به معناي سلامتي.
حال که معناي سلام مشخص شد که به معناي آسايش، امنيت و سلامتي است، به تفسير سلام بر امام حسين عليه السلام مي پردازيم. سلام بر امام به اين صورت است که شخص زائر در حالي که حضور امام ايستاده يا از دور ايشان را در ذهن حاضر نموده و به حضرت سلام مي نمايد و در دل مي گذراند که هيچ آزاري و آسيبي از ناحيه من به آن امام، نه در آن وقت و نه پس از آن نخواهد رسيد؛ زيرا هدف تمامي آن بزرگواران جز هدايت و اصلاح مردم و اعلاي کلمه توحيد و شيوع طاعت خداوند در مردم نيست، لذا آنها از معصيت خدا و تخلف از اوامر و نواهي او، از اخلاق ناپسند مردم از قبيل خود بزرگ بيني، حرص، ريا، بخل، حّب قدرت، غيبت، آزار رساندن و … اذيت خواهند شد.
زائر بايد حال خود را به گونه اي قرار دهد که مورد رضايت امام باشد، نه مايه اذيت آن حضرت. آن وقت است که در گفتن کلام سلام، صادق است. لذا بايد دل را با آب توبه شستشو داده، و اشک پشيماني از ديده فرو ريزد، و پس از آن به امام عرض سلام داشته باشد.
زائر با عرض سلام، خود رابه آن حضرت نزديک نموده و با تکرار واژه ادب، روح و روان خود را به لحاظ نزديکي به ايشان از پستي ها و رذايل و آلودگي ها پاک مي نمايد و سلام را چنان با ادب و خلوص و اشک و آه بر دل القا مي نمايد، تا سلامتي کامل حاصل گردد و موجب جواب سلام آن بزرگوار گردد.
در واقع زائر با عرض سلام بر آن حضرت و يارانش چهره اجتماعي - سياسي خود را نمايان ساخته و اعلان مي دارد که نه تنها با بت درون مبارزه مي کند، بلکه همانند خود آن بزرگوار، با طاغوتيان، ظالمان، مستبدان و خائنين به مردم، مبارزه کرده و با شعار سلام، خود را در زمره ياران آن حضرت قرار مي دهد.

فراز دوم:شهادت و گواهي امام صادق عليه السلام به عظمت و برتري امام حسين عليه السلام

- اللهم اني اَشهَدُ أنـَّهُ وَليـُّکَ وَ ابنُ وَليِّک؛ بار خدايا گواهي مي دهم که ( امام حسين) ولي تو و فرزند ولي تو است .
- وَصَفيـُّکَ وَ ابنُ صَفيـِّک، الفائزُ بِکـَرامـَتـِک ؛ و نيز گواهي مي دهم که او برگزيده ي تو و پسر برگزيده ي تو است که به کرم تو رستگار است.
- اَکرَمتـَهُ بالشَّهادة ؛ خدايا گواهي مي دهم که او را به وسيله شهادت گرامي داشتي .
- و حَبوتـَهُ بالسـَّعادة ؛ و به او سعادت عطا فرمودي.
- و اجتـَبـيتـَه بطيبِ الولادة ؛ و او را از اصل و نسب ، پاکي ولادت بخشيدي.
- و جَعَلتـَه سيداً من السادة و قائِداً من القادة ؛ او را آقايي از آقايان و رهبري از رهبران قرار دادي.
- و ذائدً مِنَ الذادة و اَعطيتـَهُ مَواريثَ الانبياء ؛ و او را مدافعي از مدافعان قرار داده و ارث تمام انبياء را به ايشان عطا فرمودي.
- و جعلته حُجَة ًعلي خـَلقِک مِنَ الاوصِياء ؛ و شهادت مي دهم که او را حجت بر خلق خود از اوصياء قرار دادي.
- فـَاَعذَرَ في الدُعاءِ وَ مَنَحَ النُصح ؛ پس امام حسين عليه السلام نيز در دعوت ، عذري باقي نگذاشت و خير خواهي نمود.
در اين دنيا هر کس توسط چيزي و يا عملي به عزت مي رسد. امام صادق عليه السلام در اين فراز از زيارت، امام حسين عليه السلام را توصيف مي نمايد که خدايا او ولي تو و فرزند ولي توست، او برگزيده و پسر برگزيده توست. يعني با تمام عزت و احترامي که براي ايشان قائل بودي ولي به وسيله شهادت به او عزت بخشيدي. تو خواستي که امام به وسيله شهادت، آن هم چنين شهادتي به عزت برسد. خدا به وسيله شهات، امام حسين(علیه السلام) را به سعادت رسانيد. طوري که يزيد و وزرايش به دنبال دنيا و کسب مقامات دنيوي بودند و به نوعي به دنبال کسب اعتبار بودند ولي امام حسين(علیه السلام) که هيچ چشم داشتي به دنيا نداشت و حکومت را هم صرفاً به عنوان ابزاري براي برافراشتن اسلام و اقامه عدالت مي دانست.
امام حسين عليه السلام و اهل بيت ايشان در فجيع ترين وقايع و جنايت ها، قرار گرفته بودند. اگر چه مدت زمان جنگ کم بوده؛ اما در اين مدت کم، انواع و اقسام جنايت ها و پستي ها ديده مي شود که البته بزرگترين چهره اين جنايات اينست که بر امام معصوم وارده شده است. شهيد مطهري(ره) مي فرمايد: ” يک وقت حساب کردم و ظاهراً در حدود بيست و يک نوع پستي و لئامت در اين جنايت ديدم و خيال نمي کنم در دنيا چنين جنايتي پيدا بشود، که تا اين اندازه تنوع داشته باشد.(2) و به امام با گذراندن چنين وضعيتي کرامت و شرافت داده شد.

فراز سوم:اهداف قيام امام حسين عليه السلام

- و بَذلَ مُهجَتـَهُ فيکَ ليَستـَنقـِذَ عِبادکَ مِنَ الجَهالةِ وَ حَيرَةِ الضـَلالة َ؛ - خدايا- جانش را در راه تو بخشيد تا بندگانت را از ناداني، سرگرداني و گمراهي نجات دهد.
امام حسين عليه السلام قبل از خروج از مکه خطاب به برادرش محمد حنفيه وصيت نامه اي نوشتند که ضمن آن اهداف خود را از قيام اعلام مي دارند. در آنجا مي فرمايد: من براي اصلاح دين جدّم رسول الله و امر به معروف و نهي از منکر قيام مي نمايم.
با مطالعه تاريخ زمان امام حسين عليه السلام در مي يابيم که در دين پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله تغييرات بسياري ايجاد شده و بدعت هاي فراواني نهاده شده بود. امام براي اين که حقيقت دين رسول اکرم (صلی الله علیه واله) حفظ شود و ديني سالم به نسل هاي بعدي رسانده شود هيچ راهي نداشت جز اين که قيام نمايد و بدين وسيله اعلام کند که حقيقت دين اسلام به يغما برده شده و دين کنوني، ديني است تحريف شده که خلفا به واسطه آن راهي براي حکومت نامشروع خود يافته اند. پس امام قيام مي کند تا پيام دين واقعي را به گوش افرادي که خواهان شنيدن حقيقت هستند برساند.

فراز چهارم:قاتلان امام حسين عليه السلام

- وَ قـَد تـَوازَرَ عـَلـَيه مَن غـَرَّته الدُنيا؛ کساني بر عليه او( امام) همدست شدند که دنيا آنها را فريب داد.
- و باعَ حـَظـَّهُ بالاَرذَلِ الاَدني وشَري اخِرَتـَهُ بالثـَّمَنِ الاَوکـَس ِ؛ و بهره هستي خود را به بهاي ناچيز و پستي فروختند و آخرت خود را به بهاي کمي دادند.
- و تـَغـَطرَسَ وتـَرَدّي في هواه؛ گردن فرازي کرده و خود را در پرتگاه هوس انداختند.
- و اَسخَطَکَ و اَسخَطَ نـَبيکَ ؛ و تو و پيغمبر تو را به خشم آوردند .
- و اَطاعَ مِن عِبادِکَ اهلَ الشـِّقاق ِ وَ النفاق؛ و آن( دنيا پرستان) پيروان بنده هايت شدند که خلاف انگيز و نفاق انگيز بودند.
- و حـَمـَلـَة َ الاوزارِ المـُستوجبينَ النار؛ و بار گناه به دوش کشيده و به آتش سزاوار شدند.
- فـَجاهدهُم فيکَ صابراً مُحتـَسـباً؛ پس ( امام) جهاد کرد با آنها درحالي که شکيبا بود.
- حتي سُفـِکَ في طاعـَتِکَ دمه؛ تا اين که در ( راه) طاعت تو خونش ريخته شد.
- وَ استـُبيحَ حَريمَهُ ؛ هتک حرمت به حرم امام مباح شد.
امام صادق عليه السلام در اين فراز از زيارت به توصيف قاتلان مي پردازد که ما در اين اينجا به عرض از آنان را معرفي مي نماييم.
عمربن سعد بن ابي وقاص يکي از افرادي از که در جريان حادثه کربلا نقش بسزايي را ايفا مي نمايد. سعد پدر عمر از مسلماناني است که در سالهاي نخست بعثت رسول اکرم صلوات الله عليه مسلمان شد و در راه دين، شکنجه و محروميت ديده بود که فتح ايران و بناي کوفه به دست او انجام شد؛ ولي مانند بسياري از ياران رسول خدا(صلی الله علیه واله) علاقه به دنيا بر او غالب گشته و در ماجراي خلافت حضرت علي عليه السلام با آن حضرت بيعت نکرد و در سال 55 يا 58 از دنيا برفت . عمربن سعد؛ اگرچه به خاطر شخصيت معروف پدرش نام درخشاني داشت؛ اما مرد دنياپرست و بُزدلي بود که بر طبق روايات رسيده، رسول اکرم(صلی الله علیه واله) و اميرالمؤمنين عليه السلام او را مذمت کردند، به همين جهت پدرش هم از او راضي نبود، به طوري که او را از ارث محروم نمود.(3)
نقش عمربن سعد در کربلا، بسيار اساسي بود؛ زيرا او فرمانده کل و جنگ در کربلا، از طرف ابن زياد بود که پيش از ورود امام حسين عليه السلام به سرزمين کربلا، مأموريت يافته بود که با چهار هزار نفر از مردم کوفه براي بازپس گرفتن يکي از شهرهاي استان همدان برود و فرمان حکومت “ري” را نيز به نام او صادر کرده بود.
“شمربن ذي الجوشن” يکي ديگر از سران و فرماندهان در حادثه کربلا بود. وي در زمان حضرت علي عليه السلام جزو شيعيان و طرفداران حضرت به شمار مي آمد، او در جنگ صفين از افراد تحت فرمان اميرمؤمنان بود و در جنگ با معاويه شرکت داشت و شجاعت زيادي از خود نشان داد.(4)
وي علي رغم اين که در زمره ياران حضرت علي عليه السلام بود؛ ولي همانند بسياري از دوستان حضرت، عاقبت به خير نشد؛ چرا که بر اثر گرفتاري نفساني، در رديف دشمنان حضرت و وطرفداران بني اميه قرار گرفت.
اينها نمونه هايي از قاتلان امام حسين عليه السلام بودند که به وسيله حبّ دنيا و مقام وسوسه شده و با فرزند پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله جنگيدند و امام را به شهادت رساندند.
دلائلي نقلي و تاريخي متذکر اين نکته است که عامل دنياپرستي و منفعت طلبي در حادثه کربلا نقش اساسي داشته است. فرزدق شاعر مي گويد: من در سال شصت هجري که با مادرم از کوفه عازم مکه و انجام مراسم حج بودم با امام حسين عليه السلام ملاقات نمودم، حضرت از من سؤال کرد: از کوفه چه خبر داري؟ گفتم: قلوب النّاس معک و سيوفهم مع بني اميّه و …؛ مردم دلهاشان با توست ، ولي شمشيرهاشان با بني اميه است و …(5) سپس حضرت امام حسين عليه السلام در طي بيان مطالبي فرمودند: “انّ النّاس عبيد الدّنيا و الدّين لعقٌ علي السنتهم يحوطونه مادرّت معائشهم فاذا محصوا باالبلاء قلّ الدّيّانون؛ به راستي که مردم، بندگان دنيا هستند و دين و دينداري بر سر زبان و لقلقه آنهاست و دين را فقط زماني مي خواهند که وسيله اي براي تأمين دنياي آنان شود؛ اما وقتي که به گرفتاري و بلا مورد آزمايش قرار مي گيرند ، دينداران حقيقي ، بسيار اندک هستند".(6)
هميشه در طول تاريخ انسان ، دنيا پرستي و قدرت خواهي ، عامل انحراف بشر بوده و هست. بعضي از قاتلين حسين عليه السلام نيز گرفتار دنيا و خواسته هاي آن شدند. آنچه را به طور قطع مي توان گفت اين است که عامل دنياخواهي در رؤسا و فرماندهان لشکرها همانند عمر سعد و شمر و عاملان اصلي جنگ (يزيد و ابن زياد) نقش اساسي داشته است ؛ زيرا آنها به طور يقين به مقام حسين عليه السلام و حقانيت او آگاهي داشتند؛ وليکن به خاطر منافع دنيوي و رسيدن به قدرت ، راضي به قتل آن حضرت شدند ، چنانکه عامربن مجمع بعيدي به امام گفت: “امّا رؤساؤهم فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائزهم ؛ اما رؤساي آنها که رشوه فراوان به آنان داده شده و خورجين هاشان پر شده است، لذا همه يکدست عليه تواند.” علاوه بر رؤسا تعدادي ديگر در لشکر دشمن بودند ، علي رغم آگاهي به حقانيت و مظلوميت حسين عليه السلام ، به خاطر از دست ندادن دنيا و زن و بچه در قتل حسين شرکت نمودند؛ البته آنها کساني بودند که واقعاً نماز مي خواندند و شهادتين مي گفتند ؛ وليکن به خاطر شکم و رياست يا ترس از دادن جان و دنياي خود ، برخلاف اعتقاد خود با حسين عليه السلام جنگيدند ، به همين جهت جنگ اصحاب ابن زياد در راه عقيده و ايمان نبوده ؛ بلکه جنگ با عقيده و خود بوده است ؛ يعني آنها کساني بودند که به خاطر شکم با اعتقادات خود جنگيدند ، به همين دليل يعني آنها کساني بودن که به خاطر شکم با اعتقادات خود جنگيدند ، به همين دليل آنها از کفّاري که در راه عقيده خود مي جنگيدند ، پست ترند ، عقاد در همين باره مي گويد: “در پستي ياوران يزيد همين بس که در کربلا به جهت اعتقادي به کرامت و حق آن حضرت داشتند از مقابله رو در رو با وي مي هراسيدند؛ ولي پس از شهادت ، لباس او و اهل بيتش را در ميان اموال غارت شده بيرون مي آوردند و اينان اگر به دين او و رسالت جدّش هم کافر بودند اين عمل آنها در مذهب مردانگي پست ترين کار بود".(7)
البته خيانت و فاجعه به اين بزرگي را نمي توان با عامل دنيا طلبي فرموله کرد؛ زيرا غريزه منفعت خواهي، کم و بيش عامل انحراف بيشتر انسان ها مي شود؛ وليکن در بعضي از اعمال همانند قتل و کشتار بايد خبث باطن و اسارت کامل دنيوي، غرق شدن در شهوات و از خود بيگانگي کامل را عامل داشت، چنانکه عقاد مي گويد: “آنان مسخ شدگان زشت رويي بودند که سينه هايشان از کينه فرزندان آدم آکنده بود، به ويژه از کساني که اخلاق استوار و آثار نيکو داشته اند و به همين دليل تمامي کينه هاي خود را از روي دشمني با وي بر سر آنان ريختند، هر چند که از اين کار پاداش و غنيمتي نصيبشان نشد."(8)
پس در کربلا، دنيا چشم و دل يزيد، ابن زياد، شمر، عمر سعد و امثال آنها را کور کرده بود، به طوري که با فجيع ترين وضع ممکن، فرزند پيغمبر صلي الله عليه وآله و نور چشم فاطمه (س) را به شهادت رساندند که لعنت خداوند بر تمام آنها باد.

فراز پنجم:عبرت آموزي از سالار شهيدان

- اشهَدُ انـَّکَ اَمينُ الله وابنُ امينهِ؛ گواهي مي دهم که تو امانت دار خدا و پسر امانت دار او هستي.
- عِشتَ سَعيداً وَ مَضَيتَ حَميداً وَ متَّ فـَقيداً مـَظلوُماً شهيداً؛ گواهي مي دهم که سعادتمند زندگي کردي و ستوده در گذشتي، و هنگامي که رحلت کردي از وطن خود دور بودي و در حالي که ستم ديده بودي، به شهادت رسيدي.
- و اشهـَدُ انَّ الله مـُنجـِزٌ ما وَعـَدَکَ ؛ و گواهم که خدا وفا کند بدان چه تو را وعده داد.
- و مُهلِکٌ مَن خـَذلـَکَ و مُعـَذبٌ مَن قتلکَ؛ و ( خدا) هلاک کند هر آن کس که تو را رها کرده و ترک گفته وعذاب کند کسي که تو را کشت.
- و اشهـَدُ انـَّکَ وَفيتَ بِعَهدِ الله؛ و گواهي مي دهم که به عهد خدا وفا کردي .
- و جاهـَدتَ في سـَبيلِهِ حتي اتيکَ اليـَقينُ ؛ و در راه (خدا) ، تا رسيدن لحظه مرگ جهاد کردي .
آن حضرت به دليل موقعيت خاصّي که برايش پيش آمده، درس هاي زيادي به طور عملي به تمام انسان هاي تاريخ و جوامع بشري داده است که به اختصار بيان مي کنيم:

الف - فضايل شخصي و فردي:

1- توحيد و عرفان.
2- عبادت و بندگي.
3- ترک از خودبيگانگي در برابر دنيا و خواسته هاي آن.
4- تسليم در برابر رضاي خداوند.
5- آگاهي و شناخت به تمام ارزش هاي الهي و انساني.
6- شجاعت و مروّت.
7- استقامت و پايداري در برابر ناملايمات و سختي ها.
8- عزّت نفس و مناعت طبع.
9- عفو و بخشش.
10- نترسيدن از مرگ و شهادت و استقبال نمودن از آن.
و ديگر ويژگي هاي فردي که در کتب ديگر مطرح است

ب - اجتماعي و سياسي:

1- ايثار و از خودگذشتگي.
2- وفاداري.
3- برابري و نفي تبعيضات ناروا.
4- عزّت سياسي.
5- امر به معروف و نهي از منکر.
6- نبودن پيروزي حقيقي در اکثريت.
7- قرباني کردن مصلحت در پاي حقيقت؛ يعني ترک سياست هاي محافظه کارانه، براي اثبات حقيقت.
8- مبارزه با زور و استبداد، و بيعت نکردن با مستبدان و مستکبران.
9- جدا نبودن سياست حقيقي از ديانت و يکي بودن حماسه و عرفان.
اين درس ها و پيام ها ، قطره اي است از درياي بي کران از عالي ترين نمونه انسانيّت. حال چگونه مي شود، کسي خود را هماهنگ آن امام کرده باشد، وجيه و آبرومند نزد خداوند نبوده و عاقبت به خير نشده باشد. و چگونه ممکن است، انساني در دنيا با آن حضرت، همگون و هم عقيده و هم جهت (فردي، اجتماعي، سياسي) باشد و در آخرت از مقام قرب، رحمت و مغفرت به دور باشد، اصولاً تضمين آخرت و سعادت در آنجا بستگي، به سعادت در دنيا دارد، پس حال که دانستيم در همراهي با حسين عليه السلام چه ارزشي نهفته است، جاي آن دارد که با تمام خضوع و خشوع از خداي متعال خواستار وجاهت و مقبوليت نزد خودش به واسطه همراهي با حسين عليه السلام باشيم.

فراز ششم:تجديد بيعت با سرور شهيدان حسين بن علي عليهما السلام

- اللهم انّي اُشهـِدُکَ اَنّي وَليٌ لِمَن والاهُ ؛ خدايا! من تو را گواه مي گيرم که هر آن که حسين(علیه السلام) را دوست دارد، دوست مي دارم .
- و عـَدُوٌ لـِمَن عاداهُ ؛ و دشمنم با هر کسي که دشمن اوست.
- بِابي انتَ وَ اُمّي يابنَ رَسولِ الله ؛ پدر و مادرم به فدايت اي فرزند پيغمبر اکرم.
اين اذکار يعني پيروي ما از آن بزرگواران در حدي است که در مقابل دوستان آنان، حقيقت “صلح” و در برابر دشمنان آنان حقيقت “جنگ و محاربه” هستيم و در حقيقت اين مطلب است ، که در تمام شدايد و سختي ها و گرفتاري ها و همچنين در تمام شادي ها و آرامش ها با شما ، بلکه عين شما هستيم.
مگر ممکن است پيرو حقيقي، در صلح و آرامش با اهل بيت بوده و در جنگ و محاربه، بي تفاوت و يا رو در روي آنها باشد و مگر ممکن است شيعه راستين، در جنگ با آن بزرگواران بوده و در صلح به مخالفت با آنان برخيزد، هرگز اين چنين نيست؛ زيرا معناي حقيقي شيعه، پيروي در تمام چهره ها است و پيرو واقعي، روحش با امام خود، يکي مي شود، لذا صلح امام صلح او، جنگ امام، جنگ او مي شود ، چنانکه پيغمبر صلي الله عليه و آله پس از آن که خامس آل عبا را تحت کساء جمع نمود ، فرمود: “اللّهم انّ هؤلاء اهل بيتي و خاصّتي و حامّتي ، لحمهم لحمي و دمهم دمي، يؤلمني ما يؤلمهم و يُحرجني ما يُحرجهم ، انا حربٌ لمن حاربهم و سلمٌ لمن سالمهم و عدوٌّ لمن عاداهم و محبٌّ لمن احبّهم، انّهم مني و انا منهم… ؛ پس آن زماني که تمامي آنان (پنج تن) گرد آمدند و تعداد کامل شد، رسول خدا طرفين عبا را گرفتند و با دست راست خود به سوي آسمان اشاره فرمودند: پروردگارا اينان اهل بيت و خاصان و ياوران منند، گوشت آنان گوشت من و خون آنان خون من است، آنچه که ايشان را بيازارد مرا آزرده است و آنچه که آنان را به زحمت افکند، مرا به زحمت افکنده، هر که با آن بجنگد، با من جنگيده و هر که با آنان در سلم و صلح باشد با من در سلم و صلح است و هر که با آنان دشمني ورزد با من دشمني ورزيده و هر که آنان را دوست بدارد مرا دوست داشته است. من از آنانم و آنان از من. پس پروردگارا صلوات و برکات و رحمت و آمرزش خود را بر من و آنان قرار بده و پليدي را از آنان زدوده، و پاکشان گردان… ."(9)
يعني نتيجه را بيان مي داريم، که نزديکي و اتصال من در حدي است که گويي حقيقت سازش شده ام با کساني که با شما در صلحند و حقيقت جنگ و دشمني شده ام با کساني که با شما در جنگند.
بابي انت و امّي : پدر و مادر من فداي تو باد.
باء، در “بابي” براي تفديه (فدا و قرباني شدن) است. و ابي، به معناي پدر من و امي، مادر من است.
اين جمله “بابي انت و امي” در اصل براي دعاي تفديه آمده است، معناي آن چنين است: اگر بلايي يا آفتي بر تو وارد شود، خداوند، جان پدر و مادر مرا فديه و نگهدار تو کند و در حقيقت اين دعا براي احترام به جلالت و بزرگي طرف مقابل است ، همانند الفاظي که در زمان ما براي احترام بيان مي شود ، مثل فداي تو شوم، قربانت گردم، دورت بگردم و … در آن زمان نيز اين لفظ را براي احترام و ادب به کار مي بردند والا چه بسا پدر و مادر ما زنده نباشند.
از طرفي اين لفظ در مورد مخاطب زنده استعمال مي گردد، در حالي که ظاهرا “امام” از دنيا رفته است؛ ولي به نظر ما اولا امام حداقل زنده به حيات ابدي، همانند اموات است، ثانياً، در بسيار از موارد فدا شوند مرده است، چنانکه گاهي ما در مورد فلان کس که از دنيا رفته مي گوييم، فدايش گردم، پس استعمال اين لفظ در اين مقام اشکالي نداشته و معناي آن چنين است که: تو چنان هستي که اگر پدر و مادرم زنده بودند فداي تو مي کردم.
از طرف ديگر، به کار بردن اين لفظ در مورد امام مي تواند ، معناي بالاتري داشته باشد و آن اين که ما نهايت اتصال وحدت خود را با حضرت بيان مي داريم تا حدّي که کشته شدن آن حضرت ، مردن ما و پدر و مادر ما است. يعني وقتي آن بزرگوار کشته شد؛ من و پدر و مادرم و هر کس که با من است ، هزاران مرتبه کشته و زنده شديم ، چنانکه خود ابي عبدالله فرمود: اليوم مات جدّي رسول الله ، امروز ، جدم رسول خدا کشته شده است و اين در حالي است که در عالم ظاهر پيغمبر صلي الله عليه وآله مدتها قبل ، از دنيا رفته است؛ و ليکن همه معاني بيانگر اين نکته است، که سلسله خداپرستان در رضا و غضب، مردن و زندگي، خوشحالي و ناراحتي، صلح و جنگ و … يکي هستند.

فراز هفتم:اصالت خاندان امام حسين عليه السلام

- اشهَدُ انـَّکَ کـُنتَ نوراً في الاَصلابِ الشـّامِخة والارحامِ المـَطهَّرة ؛ گواهي مي دهم که تو نوري بودي در اصلاب پدران بزرگوارت و ارحام مادران پاک.
- لم تـُنَجـِّسک الجاهلية ُ بانجاسِها؛ دوران جاهليت تو را به پليدي هاي خود، آلوده نکرد.
- و لم تـُلبـِسکَ المُدلَهمـّاتُ مِن ثيابـِها ؛ و( دوران جاهليت) جامه هاي درهم و برهم خود را بر تن تو نکرد.
- و اشهـَدُ انـَّکَ مِن دَعائم ِ الدّين ِ وَ ارکان ِ المـُسلمين ومَعقــِلِ المـَؤمنين؛ و گواهم که تو از ستون هاي دين، ارکان مسلمين و دژ محکم مؤمنين هستي.
- و اشهـَدُ انـَّکَ الامامُ البـِرُّ التـَّقي ِ الرَّضي الزَّکي ِالهادي المهدي ؛ و شهادت مي دهم که تو پيشوايي نيکو رفتار، پرهيزکار، پسنديده و پاک، هدايت گر و هدايت شده هستي.

فراز هشتم:توصيف فرزندان امام حسين عليه السلام

- و اشهـَدُ انَّ الائِمَة َ مِن وُلدِکَ کـَلِمَة ُ التـَّقوي ؛ و گواهي مي دهم که اماماني که از اولاد و ذريه تو مي باشند، کلمه تقوا هستند.
- و اعلامُ الهُدي وَ العـُروَة ُ الوثـقي وَ الحُجَّة ُعلي اَهلِ الدُّنيا؛ و نشانه هاي هدايت و حلقه محکم تر و حجت، بر همه اهل دنيا هستند.

فراز نهم:اعتقادات شيعه

- و اشهـَدُ انّي بـِکُم مؤمِنٌ وَ بايابِکُم مُوقن بـِشرايع ِ ديني و خـَواتيم ِ عَمـََلي؛ شهادت مي دهم که من به شما و رجعت شما يقين دارم و در انجام کارهايم بر طبق دستورات دين عمل مي کنم .
- وَ قـَلبي لـِقـَلبـِکـُم سـِلم ؛ و قلبم با قلب شما آميخته است .
- و اَمري لامرِکـُم مـُتـَّبـِع وَ نُصرَتي لـَکُم مُعدَّة ، حتي ياذنَ اللهُ لـَکـُم ؛ و در هر کارِ خود پيرو دستورات شما هستم و آماده ياري و نصرت شما مي باشم، تا اين که خدا به شما اجازه ظهور دهد.
- فمعکم لا مع عدوکم؛ و من با شما هستم نه با دشمنان شما.

فراز دهم:صلوات بر اهل بيت عليهم السلام

- صلواتُ اللهِ علـَيکـُم و علي ارواحِکـُم وَ اجسادِکُم؛ صلوات خدا بر شما، بر ارواح مقدستان، بر پيکر پاک شما.
- وَ شاهـِدِکـُم و غائبـِکـُم وَ ظاهـِرِکـُم و باطنکم؛ و حاضر شما و غائب شما و آشکار شما و نهانتان .
- امينَ ربَّ العالمين؛ به اجابت رسان، اي پروردگار جهانيان .

پي نوشت ها:

1- مصباح المتهجد، شيخ طوسي، ص 730 .
2- حماسه حسيني، ج 3، ص 121.
3- سيد هاشم محلاتي، زندگاني امام حسين(علیه السلام)، ص 378.
4- تاريخ طبري، ج 6، ص 16.
5- مقتل مقرم، ص 206.
6- کشف الغمه، ج 2، ص 308.
7- حماسه حسيني، ج 3، ص 145.
8- همان، ص 49.
9- فاطمه زهرا(س) سيد محمدکاظم قزويني، ص 92، به نقل از عوالم الکبير.
 

منبع: راسخون به نقل از موعود

 

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

سیوش کن ( save)

04 آبان 1390 توسط جنیدی جعفری

سلام ! خوبی ؟ ! اصلاً می دونی چیه ؟ دلم می خواد

خوش تیپ باشم و هر کاری که دوست دارم ، بکنم !

یکی از معلمای خوش تیپ مدرسه که حرفامو شنید ،

 صدام زد و گفت : سعی کن برای مودم ( modem

 ) وجودت ، ارزشاتو تعریف کنی ! از اینترنت(

internet )    پرسرعت  اون بالا سری استفاده کن

و خوب بودن رو سرچ ( search) کن ! اگه خدا

برات ایمیل ( email ) عاشقانه فرستاد ، دل دل نکن

 ، بازش کن !

ازش بخواه تا آنتی ویروسای ( anti virus )  قوی

 برات نصب کنه تا با فلش های ( felash )  آلوده

دیگران ، ویروسی نشی !

قابلیت های کیس ( case ) و نمایشگر (monitor )

وجودت رو دست کم نگیر !

به ویندوز ( windows ) نگات ، حال کن که

هرچیزی رو تو فایل های ذهنت ، نصب نکنه !

نگاه به ( case ) پر زرق و برق دنیا نکن که زود

 هنگ می کنه !

مفید ترین و پرکاربردترین موس (mouse ) رو

انتخاب کن تا تو کلیک ( click ) خوبیها خوبیها ،

درست عمل کنه !

برای صفحه کلید( keyboard) دلت ، کاور بگیر ،

 تا گرد نگاههای هرزه روش نشینه ! و الا ممکنه

ناخواسته ، چیزایی رو برای زندگیت تایپ ( tiyp )

کنی که هیچ وقت نتونی بک اسپیسش  ( back

space )  کنی !!! کاری از یکی از طلاب مدرسه

خانم رقیه قنبری

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • ...
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدرسه علميه فاطميه(س) پيشوا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس