عید غدیر در کلام امام خامنه ای
اهميت اين عيدى كه طبق روايات ما برترين اعياد است، در همين است كه متضمن موضوع ولايت است. شايد بتوان گفت كه هدف از همهى زحماتى كه پيغمبراكرم و بزرگان دين و انبياء الهى عليهمالصّلاةوالسّلام، متحمّل شدهاند، استقرار ولايت الهى بوده است.
سخنان امام خامنه ای در رابطه با عید غدیر در تاریخ 72/03/19
بدون شك روز «عيد غدير» اهميت بسيارى دارد. در روايات ما وارد شده كه عظمت اين روز، حتى از روز «عيد فطر» و روز «عيد قربان» هم بيشتر است. نه اينكه از اهميت آن دو عيد عظيم اسلامى چيزى كم بشود، بلكه به خاطر اينكه اين عيد حاوى يك مضمون والاتر است. اهميت اين عيدى كه طبق روايات ما برترين اعياد است، در همين است كه متضمن موضوع ولايت است. شايد بتوان گفت كه هدف از همهى زحماتى كه پيغمبراكرم و بزرگان دين و انبياء الهى عليهمالصّلاةوالسّلام، متحمّل شدهاند، استقرار ولايت الهى بوده است. گويا در روايتى از امام صادق عليهالصّلاةوالسّلام است كه در مقام هدف جهاد فى سبيلاللَّه مجموعهى تلاشهايى كه براى دين مىشود فرمودهاند: «ليخرج الناس من عبادة العبيد الى عبادت اللَّه و من ولايت العبيد الى ولايت اللَّه.» هدف اين است كه انسانها را از ولايت بندگان و بردگان با معناى وسيعى كه اين كلمه دارد خارج سازند و به ولايتاللَّه نائل كنند. منتها در موضوع عيد غدير، اين نكته هم وجود دارد كه در باب ولايت، دو قلمرو اساسى هست: يكى قلمرو نفس انسانى است كه انسان بتواند ارادهى الهى را بر نفس خودش ولايت بدهد و نفس خود را داخل ولايت اللَّه كند. اين، آن قدم اوّل و اساسى است و تا اين نشود، قدم دوم هم تحقّق پيدا نخواهد كرد.
جانب و مرحلهى دوم اين است كه محيط زندگى را در ولايتاللَّه داخل كند. يعنى جامعه، با ولايت الهى حركت كند. هيچ ولايتى ولايت پول، ولايت قوم و قبيله، ولايت زور، ولايت سنّتها و آداب و عادات غلط نتواند مانع از ولايتاللَّه شود و در مقابلولايتاللَّه عرض اندام كند.
آن نكتهاى كه عرض كردم بالخصوص در اين روز وجود دارد، اين است كه كسى كه در اين روز معرّفى شده؛ يعنى وجود مقدّس اميرالمؤمنين، مولاى متقيان سلاماللَّهعليه، در هر دو منطقهى ولايت، يك الگو و شخصيت ممتاز است. هم در ولايت بر نفس خود و به مهار كشيدن نفس خود كه عرض كرديم اين همان بخش اصلى است و هم در الگويى كه او براى حكومت اسلامى و ولايت الهى از خود نشان داد و تثبيت كرد، در تاريخ نمونهاى است كه هركس بخواهد ولايت الهى را بشناسد، نمونهى اَتَمّ و الگويش آنجاست. آنچه امروز براى ما به عنوان درس بايد مطرح شود بخصوص كه جلسه ما عمدتاً از كسانى متشكّل است كه به نحوى در نظام ولايت اسلامى مسؤوليت و دخالت و شأنى دارند اين است كه در اين دو منطقهى ولايت كه مولا و محبوب ما علىبنابىطالب عليهالصّلاةوالسّلام، در آن درخشيده، و كلمه كلمهى سخن او و قدم قدم حركات او مىتواند براى هركس درس باشد، حقيقتاً مشغول تلاش و مجاهدت شويم.
يك مسأله، مسألهى استقرار ولايتاللَّه در جامعه است. البته اين ولايت، در دنياى امروز، دشمنان زيادى دارد كه صريحاً با آن دشمنى مىكنند. از روز اوّل هم داشت؛ مخصوص امروز نيست. علّت آن هم معلوم است كه چرا دنيا با جامعهاى كه براساس قيمومت و ولايت و حكومت الهى مىخواهد اداره شود، مخالف است؟ در اينباره صحبت شده است و همه چيز تقريباً روشن است.
طبيعتاً كسانى كه پايهگذاران و پايههاى چنين نظامى محسوب مىشوند، بايد سعى كنند هر ساعت از ساعات كار و تلاششان، نسبت به ساعات قبل، به آن الگوى اصلى نزديكتر شود. اين درسِ غدير است براى ما، در درجهى اوّل.
سخنان امام خامنه ای در رابطه با عید غدیر در تاریخ 83/11/10
و تبريك عرض مىكنم عيد مبارك غدير را، كه عيد بزرگ خداوند و يكى از مقاطع بسيار مهم و تعيينكننده در تاريخ اسلام است. مسألهى غدير و تعيين اميرالمؤمنين (عليهالصّلاةوالسّلام) به عنوان ولىامر امت اسلامى از سوى پيامبر مكرم اسلام (صلّىاللَّهعليهوالهوسلّم) يك حادثهى بسيار بزرگ و پُرمعناست؛ در حقيقت دخالت نبى مكرم در امر مديريت جامعه است. معناى اين حركت كه در روز هجدهم ذىالحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، اين است كه اسلام به مسألهى مديريت جامعه به چشم اهميت نگاه مىكند. اينطور نيست كه امر مديريت در نظام اسلامى و جامعهى اسلامى، رها و بىاعتنا باشد. علت هم اين است كه مديريت يك جامعه، جزو اثرگذارترين مسائل جامعه است. تعيين اميرالمؤمنين هم - كه مظهر تقوا و علم و شجاعت و فداكارى و عدل در ميان صحابهى پيغمبر است - ابعاد اين مديريت را روشن مىكند. معلوم مىشود آنچه از نظر اسلام در باب مديريت جامعه اهميت دارد، اينهاست. كسانى كه اميرالمؤمنين را به جانشينىِ بلافصل هم قبول ندارند، در علم و زهد و تقوا و شجاعت آن بزرگوار و در فداكارى او براى حق و عدل، ترديد ندارند؛ اين موردِ اتفاق همهى مسلمين و همهى كسانى است كه اميرالمؤمنين (عليهالصّلاةوالسّلام) را مىشناسند. اين نشان مىدهد كه جامعهى اسلامى از نظر اسلام و پيغمبر، چه نوع مديريت و زمامدارى و حكومتى را بايد به عنوان هدفِ مطلوب دنبال كند.
مشكل جوامع بشرى هم در مهمترين مقاطع، در همين نقطه بوده است؛ يعنى جوامع بشرى هرگاه از زمامداران باتدبير و باتقوا و پرهيزگار و شجاع برخوردار بودهاند، توانستهاند قدمهايى جلو بروند. آن وقتىكه جوامع دچار مديرانى شدند كه براى آنها پرهيزگارى و پاكدامنى معنا نداشت، ترجيح منافع مردم بر منافع خودشان مطرح نبود، ترس از خدا و محاسبهى الهى برايشان مطرح نبود - انسانهاى ضعيف، انسانهاى دلبستهى به منافع و شهوات شخصى - مشكلات برايشان بهوجود آمد؛ چه مشكلات مادى و چه مشكلات اخلاقى و معنوى. اينكه مىبينيد ملل اسلامى و كشورهاى اسلامى در برههيى از تاريخ، مقهور قدرتهاى ظالم و متجاوز شدند، علت همين بود. اگر آن روزى كه استعمار و لشكركشىها و كشورگشايىهاى غربى در مناطق اسلامى شروع شد، زمامداران مسلمان از دين، از پاكدامنى، از غيرت و از شجاعت برخوردار بودند، قضيه اينطور نمىشد. اگر پايبند به شهوات و پايبند به تسلط خودشان بر مقام و قدرتِ چند روزه نبودند، موضوع اينطور نمىشد. ضعف مسلمانان و جوامع اسلامى، اغلب ناشى شده است از ضعف مديران جوامع و زمامداران آنها؛ البته هر دو روى هم اثر مىگذارند. مديريتهاى ناتوان و نااهل، نظام اخلاقى و سياسى را در جامعه سست مىكنند و انسانها را به ضعف مىكشانند؛ آن وقت در چنين جامعهيى بهطور طبيعى باز زمامداران از انسانهاى نااهلتر و ضعيفتر رنج مىبرند و مبتلاى به آنها مىشوند.
امروز وقتى به دنياى اسلام نگاه مىكنيد، مىبينيد كه بيدارى مسلمانان در همهى نقاط مسلماننشين عالم و در كشورهاى اسلامى به بركت بيدارى ملت ايران است، و ملت ايران به بركت رهبرى امام بزرگوار - كه جان خود را به ميدان آورد، سينهى خود را در مقابل تيرهاى دشمن سپر كرد و صادقانه حرف زد و صادقانه عمل كرد - پا در اين ميدان عظيم گذاشت. دنيايى كه مىخواهد ملل مسلمان را ذليل ببيند، ملت ايران به بركت رهبرىِ شجاعانه و مخلصانهيى كه امام بزرگوار نشان داد، عزت خودشان را بر اينها تحميل كردند. ولايت امام (رضواناللَّهعليه) پرتوى از چشمهى فروزندهى خورشيدىِ غدير بود؛ لذا توانست اين همه آثار را بهوجود بياورد، ملت را بيدار كند، ايران را بازسازى معنوى و مادى بكند.
سخنان امام خامنه ای در رابطه با عید غدیر در تاریخ 84/10/29
يك مطلب راجع به غدير عرض كنيم. مسألهى غدير، صرفاً يك مسألهاى كه ما جمع شيعه به آن اعتقاد داريم و يك عده از مسلمانها هم به آن اعتقاد ندارند، اين نيست. در نگاه تاريخى به اسلام و در تحليل تاريخىِ حوادث صدر اسلام، موضوع غدير - يعنى نصب جانشين - يك ضرورتى بود كه اگر آنچنان كه تدبير شده بود - تدبير رحمانى و الهى، و تدبير نبوى - عمل مىشد، بدون ترديد مسير تاريخ بشر عوض مىشد و امروز ما در جايگاه بسيار جلوترى از تاريخ طولانى بشريت قرار داشتيم. اينكه يك مكتب و نظام فراگيرِ نيازهاى زندگى بشر، به وسيلهى پيامبر خاتم در جامعه فرصت پياده شدن پيدا كند، كه اين خود يك معجزهى بزرگ بود، كه پيغمبر توانست اين نظام فكرى و عملى را واقعيت ببخشد و بر روى زمين واقعيت، آن را بنا كند؛ آن هم در دشوارترين جاها. خودِ اينكه در دشوارترين جاها توانسته اين بنا پياده شود و قرار بگيرد، نشاندهندهى اين بود كه در همهى نقاط زندگى بشر و جغرافياى انسانىِ آن روز دنيا و بعد از آن، اين بنا قابل تحقق است. اين شكل علمى را در مقام عمل، در دشوارترين صورت، پيغمبر توانست تحقق ببخشد. اگر اين حادثه اتفاق مىافتاد كه حفظ و گسترش كمّى و گسترش كيفى در اين موجود خلق شدهى الهى - يعنى جامعهى اسلامى نبوى - مىتوانست به قدر ده، دوازده نسل، پىدرپى حراست و حفاظت بشود، آن وقت مسلّم بود كه اين حركت در طول تاريخ بشر، شكستناپذير مىماند. معنايش اين نبود كه بشر، دوران انتظارى نخواهد داشت و خود در طول اين دوازده نسل، به نهايت مطلوب خود خواهد رسيد. اگر آنطورى كه پيغمبر معين كرده بود، اميرالمؤمنين، بعد امام حسن، بعد امام حسين، بعد ائمهى ديگر، يكى پس از ديگرى مىآمدند، باز به گمان بيشتر، بشر نياز به يك دوران انتظار داشت تا بتواند آن جامعهى آرمانى را تحقق ببخشد. اما در آن صورت اگر اين تعاقب معصومين، اين دستهاى امين و كارآمد، مىتوانستند اين حادثهى ايجاد شدهى در واقعيت را حفظ كنند، آن وقت مسير بشر، مسير ديگرى مىشد.
امروز بشر عيناً همان نيازهايى را دارد كه پنجهزار سال پيش، اين نيازها را داشت؛ نيازهاى اصولى بشر، هيچ تفاوتى نكرده است. آن روز هم بشر از نفوذ قدرتهاى ستمگر رنج مىبرد؛ امروز هم شما - شماها چشمتان باز است - اگر دنيا را از نفوذ قدرتهاى ستمگر و ويرانگر نگاه كنيد، خواهيد ديد كه بشر دارد رنج مىبرد. آن روز هم نياز بزرگ بشر عدالت بود و برترين رنج او بىعدالتى؛ امروز هم شما نگاه كنيد، در دنيا بزرگترين مشكل بشر، بىعدالتى است. خطاست اگر خيال كنيم كه اين آزادى فردى - كه ليبرال دمكراسى غرب به بشر هديه داده - اين نياز بشر بوده كه قبلاً نبوده؛ چرا؛ به اين شكلهايى كه امروز آزادىهاى فردى هست، در بسيارى از دورههاى تاريخ و در بسيارى از مناطق تاريخ وجود داشته است. همين محدوديتهايى كه امروز به شكل پنهان ارادهى انسانها را به زنجير مىكشند، اينها يك روز به صورت آشكار بوده است. اين تور احاطهكنندهى بر اراده، حركت و حيات انسان، امروز ريزتر بافته شده، از خيوط و نخهاى باريكترى استفاده شده و با مهارت بيشترى به آب انداخته مىشود. آن روز اين مهارتها نبود؛ اما آشكارتر و قلدرمآبانهتر بود. پس نيازهاى بشر تفاوتى نكرده است. اگر آن دست به دست شدن امانت نبوى و گسترش كمّى و كيفىِ متناسب و درست، انجام مىگرفت، امروز بشر اين نيازها را گذرانده بود (نيازهاى فراوان ديگرى ممكن بود براى بشر پيش بيايد كه امروز ما آن نيازها را حتى نمىشناسيم) آن نيازها ممكن بود باشد؛ اما ديگر اينقدر ابتدايى نبود. امروز ما و جامعهى بشرى، همچنان در دوران نيازهاى ابتدايى بشرى قرار داريم. در دنيا گرسنگى هست، تبعيض هست - كم هم نيست؛ بلكه گسترده است، به يك جا هم تعلق ندارد؛ بلكه همه جا هست - زورگويى هست، ولايت نابحق انسانها بر انسانها هست؛ همان چيزهايى كه چهار هزار سال پيش، دو هزار سال پيش به شكلهاى ديگرى وجود داشته است. امروز هم بشر گرفتار همين چيزهاست و فقط رنگها عوض شده است. «غدير» شروع آن روندى بود كه مىتوانست بشر را از اين مرحله خارج كند و به يك مرحلهى ديگرى وارد كند. آن وقت نيازهاى لطيفتر و برترى، و خواهشها و عشقهاى به مراتب بالاترى، چالش اصلى بشر را تشكيل مىداد. راه پيشرفت بشر كه بسته نيست! ممكن است هزارها سال يا ميليونها سال ديگر بشريت عمر كند؛ هر چه عمر كند، پيوسته پيشرفت خواهد داشت. منتها امروز پايههاى اصلى خراب است؛ اين پايهها را پيغمبر اسلام بنيانگزارى كرد و براى حفاظت از آن، مسألهى وصايت و نيابت را قرار داد؛ اما تخلّف شد. اگر تخلّف نمىشد، چيز ديگرى پيش مىآمد. «غدير» اين است. در طول دوران دويستوپنجاه سالهى زندگى ائمه (عليهمالسّلام) - كه عمر دوران ظهور ائمه از بعد از رحلت پيغمبر تا زمان وفات حضرت عسكرى، دويستوپنجاه سال است - هر وقت ائمه توانستهاند و خودشان را آماده كردهاند تا اينكه به همان مسيرى كه پيغمبر پيشبينى كرده بود، برگردند؛ اما خوب، نشده است ديگر. حالا ماها در اين برههى از زمان، به ميدان آمدهايم و همّتى هست به فضل و توفيق الهى و انشاءاللَّه كه به بهترين وجهى ادامه پيدا كند.
سخنان امام خامنه ای در رابطه با عید غدیر در تاریخ 87/09/ 27
اولاً عيد سعيد غدير را كه بخش عمدهاى از شناسنامهى شيعهى ائمه (عليهمالسّلام) محسوب ميشود و مرد و زن شيعى در طول ساليان طولانى و قرنهاى متمادى با ياد اين روز و اين حادثه هويت خود را احساس كردهاند، به شما حضار عزيز و همهى مردم مؤمن كشورمان و به دنياى اسلام تبريك عرض ميكنيم. و به شما برادران و خواهران گرامى؛ بخصوص برادران و خواهرانى كه از راههاى دور و شهرهاى گوناگون تشريف آورديد و همچنين به خانوادهى معظم شهيدان خوشامد عرض ميكنيم.
مسئلهى غدير جزو مسائلى است كه در پيرامون آن فكر كردن، امروز به جامعهى اسلامى و بخصوص به مردم و كشور ما خيلى كمك ميكند براى اينكه راه درستِ حركت را گم نكنند. دو سه نكته را در پيرامون مسئلهى غدير عرض ميكنيم.
يك نكته خود واقعهى غدير است. دنياى اسلام در زمان پيامبر اكرم كه بالنسبه وسعتى پيدا كرده بود، شاهد يك امر بسيار مهمى بودند و آن اعلام جانشينى اميرالمؤمنين بود. قضيهى حادثهى غدير را فقط شيعه نقل نكردند، محدثين اهل سنت و بزرگان اهل سنت هم بسيارى اين حادثه را نقل كردند، ولى فهم آنها از مسئله گاهى متفاوت است؛ اما اصل اين حادثه در بين مسلمين جزو مسلّمات محسوب ميشود. اين حادثه كه تعيين جانشين براى پيغمبر در ماههاى آخر زندگى ايشان - تقريباً هفتاد روز به پايان زندگى پيغمبر - بود، رخ داده است و در حقيقتِ خود نشاندهندهى اهميت مسئلهى حكومت و سياست و ولايت امر امت اسلامى از نظر اسلام است. اينكه امام بزرگوار ما و پيش از ايشان بسيارى از بزرگان فقها بر روى مسئلهى وحدت دين و سياست و اهميت مسئلهى حكومت در دين تكيه ميكردند، ريشهاش در تعاليم اسلام و از جمله در درس بزرگ غدير است. اين اهميت موضوع را ميرساند. همهى مردمانى كه از واقعهى غدير خم اين معنا را ميفهمند - يعنى ما شيعيان و حتى بسيارى از غير شيعه كه همين معنا را احساس كردند يا درك كردند از قضيهى غدير - بايستى در همهى دورانهاى تاريخ اسلام توجه كنند به اينكه مسئلهى حكومت يك مسئلهى اساسى و مهم و درجهى اول در اسلام است؛ نميشود نسبت به مسئلهى حكومت و حاكميت بىاعتناء و بىتفاوت بود. نقش حكومتها هم در هدايت مردم يا در گمراه كردن مردم امرى است كه تجربهى بشر به آن حكم ميكند. اينكه در نظام جمهورى اسلامى - چه در قانون اساسى، چه در بقيهى معارف جمهورى اسلامى - اين همه بر روى مسئلهى مديريت كشور اسلامى تكيه ميشود، به خاطر همين ريشهى بسيار عميق و عريقى است كه در اسلام نسبت به اين قضيه هست. اين يك نكته است كه نبايد از نظر دور باشد.
نكتهى ديگر در كنار اين مسئله اين است كه در واقعهى غدير، پيغمبر اسلام اميرالمؤمنين؛ علىبنابىطالب (عليه الصّلاة و السّلام) را معرفى كردند. خصوصياتى كه در آن دوران و در دورانهاى بعد، زندگى به آن شناخته شد، چه بود؟ اينها براى ما معيار است. اميرالمؤمنين اولين خصوصيتش دلبستگى و پايبندى به رضاى الهى و حركت در مسير صراط مستقيم بود؛ هر مقدارى كه دشوارى داشته باشد، هرچه مجاهدت بخواهد، هرچه گذشت، بخواهد. اين مهمترين خصوصيت اميرالمؤمنين است.
اميرالمؤمنين كسى است كه براى خدا و در راه خدا از دوران كودكى تا لحظهى شهادت يك لحظه و در يك قضيه پا عقب نكشيد و دچار ترديد نشد و همهى وجود خود را در راه خدا به ميدان آورد. آنوقتى كه بايد تبليغ ميكرد، تبليغ كرد؛ آنوقتى كه بايد شمشير ميزد، در ركاب پيغمبر شمشير زد و از مرگ نترسيد؛ آنوقتى كه لازم بود صبر كند، صبر كرد؛ آنوقتى كه لازم بود زمام سياست را به دست بگيرد، سياست را به دست گرفت و وارد ميدان سياست شد. و در همهى اين دورانهاى گوناگون، آنچه لازمهى فداكارى از آن بزرگوار بود، بروز و ظهور پيدا كرد. پيغمبر اكرم يك چنين كسى را در رأس جامعهى اسلامى قرار ميدهد. اين شد درس؛ اين يك درس براى امت اسلامى است. فقط يك حافظهى تاريخى و خاطرهى مربوط به قرنهاى گذشته نيست. اين نشان ميدهد كه براى ادارهى جامعهى اسلامى و جوامع اسلامى و امت اسلامى، معيارها اينهاست: خداپرستى، در راه رضاى خدا مجاهدت كردن، جان و مال را به عرصه آوردن، از هيچ سختى و مشكلى روگردان نبودن، و از دنيا اعراض كردن. اين قله، اميرالمؤمنين است؛ شاخص، وجود اميرالمؤمنين است. اين درس بزرگ غدير است.
سخنان امام خامنه ای در رابطه با عید غدیر در تاریخ 88/09/04
خاطرهى ديگر، خاطرهى روز عرفه و روز عيد قربان است؛ كه از روز عيد قربان تا روز عيد غدير، در واقع يك مقطعى است متصل و مرتبط با مسئلهى امامت. خداى متعال در قرآن ياد ميفرمايد:
«و اذ ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات فأتمّهنّ قال انّى جاعلك للنّاس اماما»
«و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: من تو را پيشواى مردم قرار دادم … »
ابراهيم از طرف پروردگار منصوب شد به امامت. چرا؟ چون از عهدهى امتحانهاى دشوار برآمد. مبدأ اين را ميشود روز عيد قربان به حساب آورد، تا روز عيد غدير كه روز امامت اميرالمؤمنين علىبنابىطالب (عليه ءالاف التّحيّة و الثّناء) است. اين هم به دنبالهى امتحانات سخت بود. اميرالمؤمنين طول حيات مباركش را با امتحان - امتحانهائى كه از آن سرافراز بيرون آمده است - گذرانده؛ از سيزده سالگى يا يازده سالگى و قبول نبوت تا ليلةالمبيت، يك جوان فداكار و فانى در پيغمبر كه آماده است جان خود را فداى پيغمبر بكند - عملاً اين را در ماجراى هجرت پيغمبر به اثبات ميرساند - و بعد هم آن امتحانهاى بزرگ در بدر و احد و حنين و خيبر و بقيهى جاها. اين منصب والا، دنبالهى اين امتحانهاست؛ لذا دلها متوجه شده است به اينكه بين عيد قربان و عيد غدير يك ارتباط است. بعضى هم اين را «دههى امامت» ناميدهاند و نام مناسبى است.
سخنان امام خامنه ای در رابطه با عید غدیر در تاریخ 88/09/15
عيد غدير را فرمودهاند: «عيد اللَّه الاكبر»؛ از همهى اعياد موجود در تقويم اسلامى اين عيد بالاتر است؛ پرمغزتر است؛ تأثير اين عيد از همهى اين اعياد بيشتر است. چرا؟ چون تكليف امت اسلامى در زمينهى هدايت، در زمينهى حكومت، در اين حادثهى غدير معيّن شده است. حرفى نيست كه بر طبق توصيهى پيامبر اعظم در غدير عمل نشد - پيغمبر هم طبق بعضى از روايتها خبر داده بود كه عمل نخواهد شد - اما مسئلهى غدير، مسئلهى ايجاد يك شاخص است، يك معيار و ميزان است. تا آخر دنيا مسلمانان ميتوانند اين شاخص را، اين معيار را جلوى خودشان قرار بدهند و تكليف مسير عمومىِ امت را معيّن كنند. اينى كه پيغمبر اكرم حساسترين زمان را براى اعلام مسئلهى ولايت انتخاب كرد، اين انتخابِ پيغمبر نبود، انتخابِ خداى متعال بود. از طرف پروردگار وحى رسيد كه: «بلّغ ما انزل اليك من ربّك».(1) نه اينكه پيغمبر مسئلهى امامت و ولايت را از سوى پروردگار قبلاً نميدانست؛ چرا، از اولِ بعثت براى پيغمبر مسئله روشن بود. بعد هم حوادث گوناگون اين بيست و سه سال، آنچنان اين حقيقت را عريان كرد و آشكار كرد كه جاى ترديدى باقى نميگذاشت؛ اما اعلان رسمى بايد در حساسترين زمان اتفاق مىافتاد و به دستور پروردگار اتفاق افتاد: «بلّغ ما انزل اليك من ربّك و أن لم تفعل فما بلّغت رسالته»؛(2) يعنى اين يك رسالت الهى است كه بايد بگوئى. بعد هم كه در غدير خم، در نزديكى جحفه، نبى مكرم مردم را متوقف كردند، كاروانهاى حجاج را جمع كردند و اين مطلب را اعلان كردند، آيهى شريفه آمد كه:
«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى»
نعمت كامل شد، دين كامل شد. در سورهى مبارك مائده قبل از آيهى «اليوم اكملت»، اين آيهى مبارك است:
«اليوم يئس الّذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون»
امروز روز يأس و نااميدى دشمنان است؛ يعنى معيار مشخص شد، شاخص معلوم شد؛ امت هر وقت بخواهند، هر وقت چشم خود را بر حقيقت باز كنند، شاخص را خواهند ديد، معيار را مشاهده خواهند كرد، ترديدى باقى نخواهد ماند. اهميت غدير اين است.
قضيهى امامت و ولايت آنچنانى كه در تاريخ اسلام هم مشخص است، معلوم است، يك قضيهى الهى است. اين جور نيست كه پيغمبر اكرم با محاسبهى شخصى خود، اميرالمؤمنين را انتخاب كرده باشد؛ اگرچه همهى محاسبات شخصى هم هر كسى را به همين نتيجه ميرساند كه جانشين پيغمبر على است؛ اما اقدام پيغمبر، يك اقدام الهى بود. از اوائل بعثت، آن وقتى كه پيغمبر اكرم خود را در مكه بر قبائل گوناگون عرب عرضه كرد، اسلام را بر آنها عرضه كرد - كه اين يك ماجراى مفصلى است در تاريخ قبل از هجرت، در اوائل بعثت - به اين قبيله رفت، به آن قبيله رفت، رئيس يكى از قبائل كه در تاريخ مشخص شده است - اينها جزو مسلّمات تاريخ است و مسئلهى شيعه و سنى در بيان اين وقايع نقشى ندارد؛ خود برادران اهل سنت اين را نقل كردهاند - به پيغمبر عرض كرد كه ما حاضريم دستهجمعى به اسلام ايمان بياوريم، به يك شرط؛ آن شرط اين است كه بعد از تو، اين كار در اختيار ما باشد؛ رئيس قبيلهى ما بشود جانشين تو. در تاريخ دارد كه پيغمبر در پاسخ اين شخص فرمود: نه، «هذا امر سماوىّ»؛ اين يك مطلبى است كه در اختيار من نيست؛ اين آسمانى است، در اختيار خداست. آنها هم ايمان نياوردند و رفتند. پس مسئلهى خلافت پيغمبر بر اساس وحى الهى است؛ بر اساس ارادهى پروردگار است، دست پيغمبر هم نبود. اما اگر پيغمبر اكرم ميخواست انتخاب بكند، چه كسى را بايد انتخاب بكند؟ آن كسى بايد قاعدتاً مورد گزينش نبى مكرم قرار بگيرد كه همهى معيارهاى اساسى اسلام در او در حد كامل باشد. خب، حالا اميرالمؤمنين را همهى مسلمانان عالم در محاسبهها بسنجند - درست است كه احاديث گوناگونى در فضيلت برخى از صحابه نقل شده است - معيارها را نگاه كنند، پهلوى هم بگذارند، رديف كنند، اينها را با قرآن و با سنت مسلّم مقايسه كنند، ببينند چه كسى برگزيده خواهد شد. علم اميرالمؤمنين، كه علم يكى از معيارهاست؛ پيغمبر اكرم دربارهى اميرالمؤمنين طبق نقل همهى مسلمانان - شيعه و سنى - ميفرمود: «انا مدينة العلم و علىّ بابها»،(5) از اين بالاتر چه شهادتى؟ دربارهى جهاد اميرالمؤمنين، خداى متعال: «و من النّاس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللَّه»،(6) آيه نازل شده است در مورد مجاهدت اميرالمؤمنين و ايثار اميرالمؤمنين؛ دربارهى كس ديگرى اين آيه نازل نشده است. دربارهى انفاق اميرالمؤمنين: «و يطعمون الطّعام على حبّه مسكينا و يتيما و اسيرا»؛(7) اميرالمؤمنين و خاندان مكرم نزديك او مشمول اين آيهاند. «انّما وليّكم اللَّه و رسوله و الّذين امنوا الّذين يقيمون الصّلاة و يؤتون الزّكاة و هم راكعون».(8) همه گفتهاند اين، دربارهى اميرالمؤمنين است. اين معيارها - معيارهاى متعددى كه در اسلام، معيار برگزيدگى است، معيار برترى است - از علم و تقوا و انفاق و ايثار و جهاد و بقيهى معيارهائى كه در اسلام وارد شده است، همه و همه، يكى يكى با اميرالمؤمنين تطبيق ميكند. كيست كه بتواند اين چيزها را در على بن ابىطالب (عليهالسّلام) انكار كند؟
دعوت ما از همهى مسلمانان عالم اين است كه اين حقائق را مورد تأمل قرار بدهند. ما در عالم وحدت امت اسلامى هيچ اصرارى نداريم كه يك فرقه عقائد يك فرقهى ديگر را حتماً قبول كنند؛ نه، وحدت به معناى اين نيست. وحدت به معناى اين است كه با عقائد مختلف، شعب مختلف، مشتركات را بگيرند، موارد محل اختلاف را وسيلهى برادركشى و جنگ و دشمنى قرار ندهند؛ مسئلهى وحدت اين است.
اما به عنوان بيان حقيقت و طلب حقيقت، اين يك درخواست منطقى است از همهى مسلمانان: بروند تحقيق كنند، ملاحظه كنند، آنچه را كه محققين شيعه نوشتند، علماى بزرگ شيعه در زمان خود ما جمع كردند، نوشتند، تحقيق كردند، در دنياى اسلام آنها را عرضه كردند، نوشتهى آنها مورد تقدير علماى اسلام، روشنفكران اسلام، برجستگان اسلام قرار گرفته است، اينها را ملاحظه كنند؛ خودشان را محصور نكنند، محروم نكنند. كتابهاى مرحوم سيد شرفالدين عاملى (رضوان اللَّه عليه)، كتاب شريف الغدير تأليف علامهى امينى، اينها حقايقى است كه جمع شده است. مسئلهى غدير يك مسئلهى مسلّم تاريخى است. در دهها كتاب، مرحوم امينى دهها طريق از طرق اهل سنت را نقل ميكند كه ماجراى غدير را به همين شكل كه ما نقل ميكنيم، نقل كردهاند. اين چيزى نيست كه فقط در كتابهاى ما باشد. حالا در معناى مولا، بعضى ممكن است خدشه كنند، بعضى خدشه هم نميكنند. ماجرا يك ماجراى حقيقى، واقعى و بيان معيار است؛ مشخص است كه اميرالمؤمنين على بن ابىطالب (عليه آلاف التّحيّة و السّلام) يك قلهى مرتفع است؛ هم براى حاكم اسلامى و حكومت اسلامى، هم براى هر فرد مسلمان.