مدرسه علميه فاطميه(س) پيشوا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

همايش ميلاد کوثر

پیوند: http://www.whc.ir

همایش ميلاد کوثر با همکاری مدرسه علميه فاطمیه (س) ، حوزه حضرت زينب (س) وواحد خواهران ستاد نماز جمعه

در تاريخ 30/1/93 با حضور طلاب و بسِجيان و واحد خواهران ستاد نماز جمعه با تعداد 400 نفر برگزار گرديد .

سخنران اين مجلس : سرکار خانم طيبه يزدی

مولودی : سرکار خانم کاشانی

در پايان تقدير و تشکر از 20 نفر از مادران و طلاب و بسيجيان نمونه به پايان رسيد .

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

27 فروردین 1392 توسط جنیدی جعفری

مرزها و اصول روابط خانواده در قرآن کریم


محمدناصر بی‌ریا

برای تحکیم روابط عاطفی باید از خود محوری پرهیز کرد مگر در حدی که شرعا حقی برای مرد تعیین شده باشد آن هم به شیوه صحیح و رفتار عاقلانه و حساب شده. به هر حال یکی از چیزهایی که ارزش منفی دارد و جو عاطفه و مودت و محبت را به هم می زند, خود محوری و زورگویی است که از ناحیه مرد یا از ناحیه زن بروز می‌کند

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که دلالت می کند بر اینکه مساله همسر و رابطه جنسی در متن خلقت انسان ملحوظ است. البته قبول این مطلب نیاز به تعبد ندارد و تامل در آفرینش انسان نشان می دهد که افراد این نوع باید از راه توالد و تناسل بوجود آیند و ناچار می باید در متن آفرینش انسان این جهت رعایت شده باشد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: همسر انسان از جنس خود انسان قرار داده شده و این یک تدبیر تکوینی, الهی است

برا ی این که نوع انسان باقی بماند»یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نقس واحده و خلق منها روجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء«1جمله »بث منهما« بخوبی دلالت دارد بر اینکه انتشار افراد انسان بر اثر رابطه دو همسر است و این مساله در متن خلقت لحاظ شده است.

بنابراین این عقیده که ازدواج خود به خود یک عمل پلید و شیطانی و دارای ارزش منفی است از نظر قرآن مطرود است. این عقیده در واقع مستلزم تناقص بین تکوین و تشریع است در حالی که از نظر قرآن کریم بین نظام هستی و نظام اخلاقی تناقضی نیست

اقتضای فطرت در مسائل جنسی

از آیات شریف قرآن استفاده می شود که این دو جنس مخالف برای هم و مکمل یکدیگر آفریده شده اند, لذا مقتضای فطرت, گرایش هر یک از این دو جنس به جنس مخالفش می باشد و گرایش به هم جنس خلاف نظام آفرینش است. این مطلب بخصوص در داستان قوم لوط در قرآن کریم در چند مورد تاکید شده است و به کرات گوشزد شده است که آنان از مسیر طبیعی و فطری خود منحرف شده بودند. و به واسطه همین امر مورد مذمت و عذاب قرار گرفتند از جمله: »و تذرون ما خلق لکم ربکم من ازواجکم«2 همسرانی را که خدا برای شما قرار داده رها می کنید و راهی را خدا قرار نداده است می روید؟ (یعنی راهی که خلاف فطرت وطبیعت شماست

ملاک مرز بندی در ارضاء خواستهای جنسی

آنچه موجب ارزشهای منفی در ارضاء خواسته های فطری می شود تزاحماتی است که بین خواسته ها حاصل می شود و کسر وانکسار این خواسته ها است که حد و مرزی برای هر یک از اینها تعیین می کند

در مسائل خانوادگی مصالح اجتماعی انسان نیز لحاظ می شود از جمله زندگی انسان باید بصورت تشکیل خانواده باشد. و در هر خانواده ای همسر(زن) باید اختصاصی باشد. که از رهگذر این امر مصالح زیادی رعایت شده است, از جمله آنکه نسل بشر به این طریق تداوم می یابد و نیز روابط پدری و فرزندی حفظ شده, مسائل اجتماعی و حقوقی مربوط به آن مانند: مسائل ارث, مسئولیتهایی که پدر و مادر نسبت به فرزند و یا هر یک از دو همسر نسبت به دیگری دارند و… دقیقا رعایت می شود

اگر هر انسانی بتواند با هر فردی از جنس مخالف که بخواهد آمیزش داشته باشد حفظ این مصالح ممکن نیست. لهذا بخاطر مصالحی که در معرض تقویت قرار می گیرد محدودیتهای باید وجود داشته باشد

پس اجمالا در جایی که ارضاء این میل طبیعی با مصالح اجتماعی انسان تناقی داشته باشد باید در دایره خاصی که با آن مصالح منافات نداشته باشد محدود شود و آن مرز و دایره همان ازدواج قانونی است. اگر ارضاء این غریزه از این مرز تجاوز کرد ارزش منفی پیدا می کند. تعبیر قرآن بیز در مورد همین تعبیر »تجاوز« است. می فرماید: »فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادلون«3کسانی که مرز ازدواج قانونی و آمیزش مشروع را رعایت نکنند اینها تجاوز گرند

ملاک ارزشهای مثبت و ارضای خواستهای جنسی

طبق اصول کلی که از قرآن کریم استفاده می شود ارزش مثبت در فعل اخلاقی تابع انگیزه ای است که انسان را وادار به انجام آن می کند. این انگیزه هر قدر ارتباط بیشتری با خدا داشته باشد مطلوبتر و دارای ارزش بالاتری خواهد بود, و بر عکس هر قدر بیشتر بطرف نقس و هوای نفسانی میل کند ارزش کمتری خواهد داشت

البته قصد طاعت خدا و تبعیت از اراده الهی مراتب زیادی دارد. و تابع این است که انگیزه اصلی و نیت شخصی چه اندازه خالص باشد, آیا تنها طلب نموده رضوان خدا انگیزه اوست یا اجر و ثواب اخروی هم ملحوظ است و یا انگیزه اش تنها اجر و ثواب اخروی است. و یا اساسا انگیزه ای جز خوف از عقاب ندارد و تنها ترس از آلوده شدن به گناه او را وادار کرده که ازدواج قانونی انجام دهد. البته در غالب افراد, چنان نیست که تبعیت از اراده و دستور الهی انگیزه منحصر به فرد باشد, بگونه ای که به هیچ وجه التذاذات خودشان را در نظر نداشته باشند, ولی همینکه حدود قانونی را رعایت می‌کنند و خودشان را در این چهار چوبه محدود می‌کنند و از این مرز فراتر نمی روند, و در یک کلام همین محدود کردن ازضاء غریزه خود یک انگیزه الهی می خواهد که در نوع افراد مسلمان وجود دارد اما پایه ارزش, بستگی به کیفیت و درجه خلوص نیت دارد

آیا از نظر قرآن شریف شهوت جنسی مذموم است؟

در برخی آیات به تعبیراتی بر می خوریم که کم یا بیش اشعار به مذمت دارند. مانند

زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و… «4 این تعبیر »زین للناس حب الشهوات من النساء« برای مردم دوستی شهوات زینت داده شده است این تعبیر مدح آمیز نیست بلکه شاید تا اندازه ای نکوهش آمیز است. و در بعضی از آیات چنین آمده است که: از همسران شما کسانی هستند که دشمن شما هستند »ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم« 5. اگر دقت شود به خوبی روشن می شود که این قبیل آیات با مطالبی که ذکر شد منافاتی ندارد.

اما تعبیر »زین للناس حب الشهوات« در مقام بیان شئن زندگی دنیا و التذاذاتی است که در این عالم موجب توجه مردم به زینتهای دنیا می شود, و در نهایت مقایسه این التذاذات با لذت های اخروی, و لذا در آیه بعد می فرماید: »قل ءانبئکم بخیر من ذلکم… « 6 در دنیا شما این گونه خوشیها را دارید ولی ایا می خواهید شما رابه چیزی که بهتراز اینهاست راهنمایی کنم؟ کسانی که ایمان و تقوا داشته باشند در آخرت مقامات ارجمند و سعادت ابدی و عاقبت نیکو دارند. پس آیه در مقام این نیست که بفرماید ارضاء شهوات یا نزدیک شدن با همسران مطلقا نامطلوب است و مجرای صحیحی برای آن وجود ندارد بلکه در مقام گوشزد این مطلب است که این میل مطلق و نامحدود و مرز ناشناس می تواند دام بزرگی برای اغوای انسان باشد

اما آیه ای که می فرماید بعضی از همسران شما دشمن شما هستند ناظر به مورد تعارض است. توضیح آنکه درست است که عاطفه یک امر طبیعی است و مثلا عاطفه بین زن و شوهر نعمتی است که خدای متعال عنایت فرموده است چنانچه در آیه »و جعل بینکم موده و رحمه« 788 وبدان اشاره فرموده است

ولی نباید از مرز خود تجاوز کند و در مواردی که ارضالأ این عاطفه با انجام دگر وظایف انسان منافی است انسان را از انجام آن وظایف باز دارد. پس در واقع معنایی آیه این است که: بعضی از همسران و فرزندان که ایمان لازم را ندارند ان وقت که شما می خواهید به انجام وظایف خود مثل جهاد و صرف اموال در راه خدا بپردازید مزاحمتان می شوند در چنین حالاتی آنها حکم دشمن شما را خواهند داشت زیرا موجب می شوند که شما از راه خیر و کمال باز مانید پس حواستان را جمع کنید. »فاحذروهم« و طوری نباشد که دلبستگی به آنان مانع انجام وظایف واجبتان شود

روابط افراد خانواده

با توجه به انواع نیازمندیهاییکه افراد به یکدیگر دارند می توان گفت: اصیل ترین نیازهای انسان تنها در محیط خانواده تامین می شود, زیرا در این محیط است که نیاز تکوینی فرزند به پدر و مادر و نیاز مستقیم زن و شوهر به یکدیگر و نیازهای جنسی و عاطفی آنها به وسیله یکدیگر تامین می شود. یعنی صرف نظر از تصرف در ماده و اشیاء خارج از وجودشان, خود افراد به همدیگر احتیاج دارند و می‌توانند برای رفع نیازهای همدیگر موثر باشند

این است که این مبحث در اخلاق اجتماعی خانواده مطرح می شود

رابطه فرزندان با والدین

مهمترین رابطه ای که بین انسانی با انسان دیگر تحقق می یابد رابطه تکوینی فرزند است با پدر و مادر و این که اصل وجود فرزند وابسته به آنهاست. تاثیری که پدر و مادر در پیدایش فرزند دارند فرزند به هیچ وجه درباره آنها نمی تواند داشته باشد. بنابراین در اینجا نمی توان طبق قاعده عدل و قسط ارزشیابی کرد, زیرا اساس عدل و قسط این است که دو نفر یا بیشتر نسبت به هم روابط متقابل داشته باشند و بر اساس حقوق متقابلی که بر یکدیگر دارند تکالیف متقابلی هم نسبت به یکدیگر داشته باشند, گو اینکه هر جا حق و تکلیفی مطرح باشد یک نوع تاثیر و تاثر متقابل منظور است. ولی آنچه پدر و مادر برای فرزند انجام می دهند و تاثیری که در فرزند دارند به هیچ وجه قابل مکافات و مقابله نیست. این است که در آیات کریمه در مورد پدر و مادر معیار ارزشها »احسان« است, و هیچ آیه ای نداریم که فرزند باید با پدر و مادر با عدل رفتار کند. زیرا در واقع موضوع عدل در اینجا تحقق ندارد


در آیات زیادی داریم که فرزند نسبت به پدر و مادر باید احسان کند. و از اینجا روشن است که حق پدر و مادر بر فرزند تا چه حد است به طوری که در سایر افراد جامعه نسبت به یکدیگر نمی توان برای آن مشابهی یافت. البته ممکن است که پدر و مادر غیر از حق پدری و مادری حقوق دیگری نیز بر فرزند پیدا کنند ولی اصل حقوق پدر ی و مادری در جای دیگری یافت نمی شود

تعبیراتی در قرآن کریم هست که بسیار قابل توجه است و اهمیت این مساله را بخوبی روشن می‌کند, از جمله در آیه »و اعبدوا الله و لاتشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا«9 وظیفه شما بعد از پرستش خدا این است که نسبت به پدر و مادر احسان کنید. بالاترین چیزی که بر عهده هر انسانی واجب است پرستش خدا است از این بالاتر تکلیفی وجود ندارد, ولی به دنبال این تکلیف بودن فاصله می فرماید به والدین هم احسان کنید

در سوره لقمان بخصوص بر حق مادر بسیار تاکید شده است »و وصینا الانسا بوالدیه حملته امه و هنا علی وهن«10 در روایت شریفه نیز حقوق مادر بیش از حق پدر تعیین شده است. این آیه نیز بخوبی بیانگر همین جهت است

می فرماید: مادر در دوران بار داری با زحمت و ناراحتی فرزند را در شکم خود می پروراند و بعد از وضع حمل او را شیر می‌دهد. سپس در ذیل آیه می فرماید اول شکر مرا بجای بیاور و بعد شکر پدر و مادر راه این از تعبیرات عجیبی است که مشابه آن در قرآن کریم کمتر یافت می‌شود, که اول شکر خدا را واجب می‌کند بعد هم شکر والدین را و هر دو را متعلق یک امر قرار داده است. تعبیر عجیبی است که اهمیت مطلب را روشن می‌کند

بعد استثناء را ذکر کرده می فرمیاد: »و ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما« 11 از پدر و مادری که تلاش می‌کنند تو را به شرک بکشانند و پیدا است که چنین پدر و مادری مشرک هستند و در شرک خودشان پا برجاست هستند و پا فشاری می‌کنند اطاعت مکن. سپس اضافه می فرماید: »و صاحبهما فی الدنیا معروفا« 12 با اینکه مشرکند و اصرار دارند که تو را هم مشرک کنند در عین حال نباید با ایشان بد رفتاری کنی بلکه باید در زندگی دنیا رفتارت با ایشان بر اساس نیکی باشد

انواع احسانهای فرزند به پدر و مادر

احسانهایی که در آیات گذشته ذکر شده مطلق است و اختصاص به نوع خاص از احسان ندارد, خواه احسان مالی و خواه احسان در رفتار یا گفتار. آیه دیگری می فرماید: »قل ما انفقتم من خیر فللوالدین و الاقربین« 13 سوال شده است که در چه راهی انفاق کنیم؟

در چه موردی بهتر است مال خود را صرف کنیم؟ در پاسخ می فرماید: اول برای پدر و مادر, اگر ایشان نیاز داشته باشند بر همه مقدم هستند. پس یک نوع احسان احسان مالی است که در این آیات ذکر شده است

در آیات دیگر مواردی از احسان که مربوط به گفتار و رفتار است ذکر شده است: »فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما«14. یکی از موارد مشابهی که پدر و مادر احتیاج به فرزند دارند مکلف است اخلاقا و شرع این حقوق را رعایت کند هنگام پیری پدر و مادر است. ممکن است در جوانی در امور مالی یا غیر مالی نیازی به فرزند نداشته باشند, ولی هنگام پیری نمی توانند مانند اشخاص جوان در زندگی تلاش و فعالیت داشته باشند زیرا پیری در بسیاری از موارد توام با سستی و ضعف و مرض و دیگر لوازم پیری است و بنابراین در ایام پیری احتیاج به پرستاری دارند. ممکن است در برخوردهای ایام پیری پدر و مادر در مواردی اوقات فرزند تلخ شود و حوصله اش سر رود و در نتیجه اظهار انزجار و خستگی کند, قرآن کریم در این مورد بخصوص تکیه می‌کند که »در برخوردهایی که با پدر و مادر پیر دارید اظهار خستگی نکنید و آخ نگویید«. طوری نباشد که احساس کنند از خدمت کردن به آنان خسته شده اید. و به ایشان نهیب نزنید: »و قل لهما قولا کریما» 15 بزرگوارانه با آنها سخن بگویید. یعنی نهایت ادب و احترام را با آنها نگه دارید. هم چنین می فرماید از روی مهربانی بال ذلت را در مقابل آنان فرود آور و نیز هنگامی که دعا می کنی و از خدا چیزی می خواهی برای پدر و مادر دعا کن »و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا« 16 ذیل آیه دلالت دارد براین نکته که چرا فرزند باید تا این حد نسبت به پدر و مادر احسان کند و حقوقشان را رعایت نماید زیرا وقتی که فرزند کودک خردسالی بود و نمی‌توانست نیازهای خود را تامین کند ایشان بودند که او را پرورش دادند و با کمال مهربانی نیازهایش را بر طرف ساختند

روابط زوجین و اساس زندگی خانوادگی

از نظر اسلام اساس زندگی خانوادگی بر محبت است

در سوره روم می فرماید:»و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها بینکم موده و رحمه« 17

منظور از جعل مودت و رحمت در این آیه جعل تکوینی و جبری غیر متکی به اسباب اختیاری نیست بدین معنی که تنها با تحقق پیمان زناشویی به طور تکوینی محبت و رحمتی در افراد بوجود آید

البته هنگامی که انسان زنی را به همسری خویش برگزیند طبعا نسبت به او احساس علاقه می‌کند. ولی چنان بین زن و مرد تدریجا عواطف خاصی بوجود می‌آید و رشد می‌کند, و برای پیدایش این رابطه عاطفی در تکوین و تشریع نیز ابزارهایی منظور شده است

گاه در زندگی خانوادگی مسائلی پیش می‌آید که تنها با عاطفه حل نمی شود, و چه با مشکلاتی بروز کند که لازم است بصورتی حل شوند و اگر ادامه پیدا کنند به کلی پایه محبت و رحمت فرو می ریزد. این مسائل و مشکلات کم یا بیش برای اکثر خانواده ها بویژه در موارد اختلاف نظر بین زن و شوهر در کیفیت زندگی- مخصوصا آنجا که ارتباط با فرزند پیدا می‌کند- می‌آید

مساله سرپرستی خانواده

از نظر حقوقی وقتی خانواده بعنوان کوچک ترین واحد اجتماع تشکیل شد سر پرست می‌خواهد. اصولا از نظر اسلام هر اجتماعی که تشکیل می‌شود به سر پرستی نیاز دارد. و چون سلامت زندگی اجتماعی منوط به سلامت محیط خانواده است اسلام عنایت خاصی دارد که بنیان خانواده درست پی ریزی شود و دوام پیدا کند بدین لحاظ برای خانواده سر پرست تعیین کرده است. »الرجال قوامون علی نساء«18بر اساس این آیه سر پرستی خانواده به عهده مرد است و طبعا زن فرزندان باید سر پرستی وی را بپذیرند. این پذیرش گاهی در حد پذیرش قانونی است که مربوط به حقوق است, ولی در اینجا پذیرش بالاتری مورد توجه است و آن پذیرش از نظر اخلاقی است, همسر و فرزندان باید اخلاقا خود را به سر پرستی پدر ملتزم بدانند و حرمت وی را حفظ کنند

نقش زن در تصمیم گیریها

در خانواده کم و بیش مسائلی پیش می آید که ارتباط زیادی با زن دارد و آنچنان نیست که مرد به تنهایی بتواند تصمیم بگیرد, و اگر بخواهد بدون توجه ب خواسته ها و نظرهای همسرش تصمیم بگیرد مشکلاتی بوجود می‌آید مانند مساله شیر دادن, آیا مادر فرزند را شیر بدهد یا نه؟ چه وقت او را الز شیر بگیرد؟ آیا او را به کسی دیگر بدهند تا شیر دهد یا با شیر خشک تغذیه کنند؟ و مسائلی از این قبیل که همیشه در خانواده ها مطرح بوده است. در این موارد اسلام اصل دیگری را مطرح می‌کند و آن اصل »تشاور« است. مرد و زن در این گونه مسائل که هر دو در آن شریک هستند و گاهی با زن ارتباط بیشتری دارد تا مرد, باید با هم مشورت کنند و سعی کنند آنچه مصلحت است درک کنند و بر اساس آ، تصمیم بگیرند قرآن کریم می فرماید: »فان اراد فصلا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما« 19 اگر پدر و مادر با هم مشورت کردند و هر دو راضی شدند که بچه را از شیر بگیرند اشکالی ندارد. پس اصل دومی که می بایست در مسائل خانوادگی رعایت بشود اصل تشاور است و این در مواردی است که ارتزاط مستقیم با زن دارد

عوامل خود محوری و اختلافات خانوادگی

آنچه در محیط خانواده اصل است و باید سعی کرد که همه افراد خانواده آرا رعایت کنند اصل محبت و تقویت روابط عاطفی است. تقویت عواطف در خانواده موجب می‌شود مصالح خانواده بهتر تامین شود, طبعا هر چه با آن منافات داشته باشد نا مطلوب بوده ارزش منفی خواهد داشت

به موجب محبت وقتی کسی دیگری را دوست دارد باید در صدد بر آید که مصالح او تامین شود, عواطف متقابل باعث می‌شود همه سعی کنند تا همه پیشرفت کنند و مصلحتشان تامین شود. و در مقابل, چیزی که مانع از این همدلی و همیاری می‌شود و خود خواهی و خود محوری است که به اساس خانواده لطمه وارد می سازد

عواملی کهموجب خود محوری در محیط خانواده است احتیاج به بررسیهای روانشناختی دارد. و غالبا ناشی از عقده هایی است که افراد قبل از تشکیل زندگی خانوادگی داشته اند, چه از طرف مرد و چه از طرف زن. تحقیرهایی که هر یک از مرد و زن در دوران کودکی تحمل ‌کرده‌اند چه از ناحیه پدر و مادر و چه از ناحیه سایر افراد, در ضمیر ناخود آگاه آنها اثر گذاشته و منتظر فرصتی برای بروز و جبران آنها است. البته این انتظار یک انتظار آگاهانه نیست بلکه نا خود آگاه است و خود انسان نیز توجه ندارد که چه عاملی وی را وادار به چنین رفتار نادرستی می‌کند

دانشمندان با بررسیهای دقیق به این نتیجه رسیده اند که تحقیرهای دوران کودکی ناشی از محیط خانواده یا مدرسه یا اجتماع بزرگ, آثار منفی در ضمیر ناخود آگاه شخص می گذارد و بدنبال آن روح انسان برای جبران یا انتقام گیری منتظر فرصت می‌شود. مثلا بچه ای که از سوی پدر و مادر دچار سختی و ناراحتی شده و عواطف و احساساتش جریحه دار گشته ناخود آگاه منتظراس پدر یا مادر بشود و خود همان نقش را بازی کند. وقتی بچه در محیط خانواده تحت فشار روانی قرار گرفت به طور طبیعی این فشار در جایی بروز و ظهور می‌کند

تجریه های روانشناسانه زیادی موید مطلب فوق است حتی خود افراد می‌توانند این تجربه را در محیطهای خانوادگی دیگران و یا خودشان آزمایش کنند غالب افرادی که تمایل دارند به دیگران زور بگویند کسانی هستند که زمانی زور شنیده اند. و افرادی که می خواهند دیگران را تحقیر کنند کسانی هستند که خودشان روزی تحقیر شده اند. البته این تنها عامل نیست, عوامل تربیتی دیگری هم ممکن است چنین تاثیری را داشته باشد ولی به هر حال این لکی از عوامل مهم است و اگر زن و شوهر از افرادی باشند که در دوران کودکی در محیط خانواده یا در اجتماع تحقیر شده یا ضربه خورده باشند بطور ناخود آگاه در صدد بر می آیند که انتقام خود را از سایر افراد بگیرند, و تحقیرهایی را که تحمل ‌کرده‌اند بواسطه تحقیر کردن دیگران جبران کنند

ساده ترین راه آن تحقیر بچه های خودشان است. پدر و مادری که بچه هایشان را مثل چشم خودشان دوست دارند نا خود آگاه آنان را مورد اذیت قرار می دهند, و خودشان نیز نمی دانند چرا تمایل دارند بچه های خود را سرکوفت داده, تحقیر کنند. علت اصلی در اعماق روح آنهاست ولی به آن توجه ندارند. البته تحلیل ساده این رفتار این است که چنین عادت ‌کرده‌اند ,از پدر و مادرشان یاد گرفته اند ولی تنها یاد گرفتن نیست, بلکه یک انگیزه روانی ناخودگاه وجود دارد. کسانی که دوست دارند که به همسر و فرزندانشان دستور داده و فرمانروایی کنند غالبا کسانی هستند که در محیط اجتماعی, رنج فرمانبری و زور شنیدن را کشیده اند و به جای اینکه درس عبرت بگیرند, خودشان در صدد ایفء همان نقش بر آمده اند, بویژه هنگامی که دستاویزی برای توجیه رفتارشان پیدا کنند, مانند آن که به ایه یا روایتی بر خورد کنند که دال بر این باشد که زن باید از مرد اطاعت کند

در این صورت بدون این که به منظور اصلی آن توجهی کنند آنرا دستاویزی برای اعمال زور و فشار و تحمیل افکار و آراء و نظریات خود قرار می دهند. در حالی که این گونه آیات یا روایات به هیچ وجه ناظر به این گونه رفتارها نیست

حدود اختیارات مرد در محیط خانواده

در مواردی که مدیریت خانواده به عهده مرد واگذار شده است دیگران هم باید فرامین او را بپذیرند, زیرا ماهیت مدیریت چنین اقتضایی دارد. اگر مدیر حق دستور دادن داشته باشد ولی زیر دستان وی موظف به اطاعت نباشند مدیریت مفهومی نخواهد داشت. ولی حدودی که مرد در محیط خانواده مدیریت دارد و می تواند به عنوان مدیر دستور دهد مشخص است و مطلق و نامحدود نیست

هر جمعی از جمله خانواده نیاز به مدیر دارد که در موارد لازم تصمیم بگیرد و گرنه جمع پراکنده می‌شود و انسجام خانواده از بین میرود. ولی معنای این سخن این نیست که مرد در محیط خانواده فرمانروای مطلق و فعال ما یشاء است هر چه می‌خواهد فرمان دهد و زن هم مانند یک کنیز باید در مقابل او مطیع باشد

البته کسانی که بخواهند سوء استفاده کنند به متشابهات و مطلقات تمسک می‌کنند بدون این که مخصصات و مقیدات آنها (مدارک و ادله دیگر که منظور دقیق این گونه روایات را روشن می‌کنند ) را بررسی کنند, این چیزی است که در بسیاری موارد واز جمله در محیط خانواده شایع می‌باشد

بنابراین برای تحکیم روابط عاطفی باید از خود محوری پرهیز کرد مگر در حدی که شرعا حقی برای مرد تعیین شده باشد آن هم به شیوه صحیح و رفتار عاقلانه و حساب شده. به هر حال یکی از چیزهایی که ارزش منفی دارد و جو عاطفه و مودت و محبت را به هم می زند, خود محوری و زورگویی است که از ناحیه مری یا از ناحیه زن بروز می‌کند

راه حل اختلاف

موارد زیادی وجود دارد که مرد و زن در امور مربوط به محیط خانواده اختلاف پیدا می‌کنند. در چنین مواردی یا عاطفه کار آیی ندارد و غالبا خواستها و سلیقه های شخصی بر عاطفه چیره می‌شود و یا اینکه واقعا در تشخیص مصلحت خانواده اختلاف پیدا می‌شود به هر حال در جایی که در خصوص مسائل خانواده (درباره این قید دقت شود) اختلاف نظر پیش اید که گاهی هم آمیخته با اختلاف و تزاحم در هوسها است, بهترین راه برای رفع اختلاف هم فکری و سعی در یافتن راه عقل پسند است. درست است که هر کسی خواستهای خاص به خودش یا نظرهای شخصی دارد که با نظر دیگری سازگاری نیست ولی در بسیاری از موارد افراد در اثر هم فکری تغییر نظر پیدا می‌کنند. پس بهترین راه این است که زن و مرد صمیمانه موضوع مورد اختلاف را مطرح کنند و درباره دلیلهای یکدیگر بیندیشند و سعی کنند خود خواهیها را کنار بگذارند. اگر مرد حسن نیت نشاندهد و نگوید باید تو مطیع باشی و به جای آن مصلحت خانواده را مطرح سازد زن هم در جای دیگری حسن نیت نشان خواهد داد و اگر هم هوسی در کار باشد, دست از آن بر می دارد. پس اولین راه برای رفع اختلاف, تفاهم و تشاور در مساله مورد اختلاف است. اکنون اگر اختلاف به حدی بود که تشاور و تفاهم نتواند در رفع آ موثر افتد باید از دیگران کمک گرفت »فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها« 20 فردی عاقل از هر طرف بعنوان حکم تعیین می‌گردد تا به نحوی سازش و مسالمت بین زن و مرد بر قرار شود ولی اگر این سلاح نیز موثر نیفتاد و به هیچ وجه نتوانستند با یکدیگر سازش کنند باید به طور معروف و شایسته ای از هم جدا شوند. »و سر حوهن سراحا جمیلا« 21 وقتی تشخیص دادید زندگی مشترک قابل ادامه نیست زنان را با نیکی رها سازید

رابطه والدین با فرزندان

علافه به فرزند یک میل فطری است هر کسی می‌خواهد دارای فرزندانی پاک, صالح و سعادتمند باشد. در آیاتی داریم که بعضی از انبیاء

u از خدا در خواست فرزند کردند و یا در مواردی بواسطه این که خدا به آنان فرزندی عطا فرموده خوشحال شدند. پس داشتن فرزند و علاقه به او مطلوب است. علاقه حضرت ابراهیم به فرزندانش در موارد مختلفی از قرآن کریم ذکر شده است و از برخی موارد بدستمی اد که همواره به یاد فرزندانش بود و برای آنها دعا می کرد, هم خیر دنیا و هم خیر آخرت برای آنان طلب می نمود این سیره و روش به عنوان یک روش صحیح و مطلوب یاد شده است. در آیاتی از قرآن دعای حضرت ابراهیم u و حضرت اسماعیل u را هنگام بنا کردن خانه کعبه نقل می فرماید. از جمله دعاهای ایشان این بود که »و من ذریتنا امه مسلمه لک« 22خدایا از فرزندان ما امتی تسلیم خودت قرار بده و هم چنین در آیه دیگری ابراهیم درباره فرزندانش دعا کرده است »رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی« 23خدا مرا بپا دارنده نماز قرار ده و نیز از فرزندانم.

قرآن کریم از قول مومنین و عباد الرحمن نقل می فرماید که درباره فرزندانشان دعا می‌کنند »ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما« 24بندگان شایسته خدا کسانی هستند که صفایت دارند از جمله این که از خدا می خواهند که همسران و فرزندانشان را نور چشمشان قرار دهد هم چنین در برخی آیات فرزند صالح بعنوان نعمتی خاص تلقی شده است

آنچه به طور خلاصه از این آیات شریفه استفاده می شد و این است که اولا پدر و مادر نسبت به سعادت فرزند و خیر خواهی او گرایش فطری دارند و ثانیا می توان فهمید که چرا در بعضی از روایات روی تربیت فرزند تاکید شده است. به طوری که در بعضی روایات نقل شده است که خداوند بیامرزد پدر و مادری را که با رفتار خوب خودشان فرزند را وادار به نیکی به خودشان می نمایند ثالثا آنچه در آینده فرزندان مهم است و انبیاء الهی به آن اهتمام فراوان داشتند تربیت معنوی و تهذیب نفس آنها بوده است

لازم به تذکر است که این مقاله از سلسله درسهای معارف محمد تقی مصباح یزدی تهیه گردیده وبا اجازه استاد تعدادی از این جلسات که با بحث خانواده در اسلام ارتباط بیشتری داشت تلخیص و عنوان گذاری گردیده است

——————–

پى‌نوشت‌ها


1.

سوره نساء آیه 1
2.
سوره شعراء آیه 166
3.
سوره مومنون آیه 7
4.
سوره آل عمران آیه 14
5.
سوره تغابن 14
6.
سوره آل عمران ایه 15
7.
سوره روم آیه 21
8.
بین شما دوستی و مهربانی قرار داده است.
9.
سوره نساء آیه 36
10.
سوره لقمان آیه 14
11. 12
سوره لقمان آیه 15
13.
سوره بقره آیه 215
14.
سوره اسراء آیه 23
15.
سوره اسراء آیه 23
16.
سوره اسراء آیه 24
17.
سوره روم آیه 21
18.
سوره نساء آیه18
19.
سوره بقره آیه 233
20.
سوره نساء آیه 35
21.
سوره احزاب آیه 49
22.
سوره بقره آیه 128
23.
سوره ابراهیم آیه 40
24.
سوره فرقان آیه 74

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

خانواده پویا

24 بهمن 1391 توسط جنیدی جعفری

سوال : آیا یک فرد ، یک خانواده یا یک طلبه می تواند در زندگی شخصی خود رسانه ها را حذف کند ؟ بچه ها از برنامه های کودکان متاثر می شوند ، فیلم های مبتذل در اختیار نوجوانان قرار می گیرد . آیا در زندگی خصوصی می توان این ها را حذف کرد ؟

استاد صادقی : ما چه به عنوان یک انسان و چه به عنوان یک مسلمان و تربیت شده ی دست اهل بیت علیهم السلام نمی توانیم به طور کلی خود و تربیت شخصی و خانوادگی خود را از تربیت اجتماعی و مسوولیت های آن قطع کنیم . نمی توانیم انسانی تربیت کنیم که هیچ کاری با اجتماع نداشته باشد . این خلاف آموزه های دینی است . همه نسبت به مسایل اجتماعی سوولند . ما می دانیم امر به معروف و نهی از منکر در عرصه اجتماع بسیار مهم است .

لازمه انسجام اجتماعی و حتی بقراری حکومت حضور در عرصه های فرهنگی و اطلاع از جامعه و محیط پیرامونی است . ما باید زمان را بشناسیم و به فرموده ی حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرزند زمان خویش باشیم .

پس چاره ای جز ارتباط و شناخت زمان و مکان نداریم و این جز در سایه حضور رسانه ها در عرصه ی زندگی میسر نیست .

استاد حسینی : در مسیر حرکت کنیم . خداوند می فرماید : « من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب » ( سوره طلاق آیه 3 ) اگر با تقوا حرکت کنیم در این بازار پر جنجال ، خداوند مدد می کند و راه گذر را برایمان می گشاید . در حدیثی داریم کسی که با تقوا در مسیری حرکت کند ، خدا تاریکی آن راه را برای او روشن می کند . خداوند متعال  گذر را برای انسان آسان می کند . درست است که مساله خیلی پیچیده ، پر حجم و پرخطر است ، اما با امید به لطف خدا و گرایش به تقوا ، خدای متعال همه ی خطر ها را برطرف و راه را پیش روی ما روشن خواهد کرد .

فرض کنید در سفره ای انواع و اقسام غذاها چیده شده و همه حلال و طیب است . ظرفیت معده انسان محدود است . باید انسان غذایی را ازمیان غذاها انتخاب کند که بتواند هضم و جذب کند . ذهن انسان نیز در این جهت محدود است . انسان باید تا اندازه ای آنر ا پر کند که بتواند هضم کند . اگر انسان جلو تلویزیون نشست و هر چه پیش آمد همان را مصرف کرد ، نمی تواند آن را جذب کند . انسان باید ظرفیت خود و خانواده اش را بررسی کند . مفید ترین را نتخاب کند .

علامه طباطبایی ( ره ) می فرمودند : بدترین چیز برای فردی که می خواهد مراقبه های سیر و سلوکی داشته باشد ، دیدن این فیلم ها است که ذهن انسان را متفرق می کند . اگر انسان می خواهد خود را تنظیم کند ، واردات را باید تنظیم و کنترل کند . شنیده ها و دیده های خود را تنظیم کند . اگر واردات تنظیم نشود صادرات نیز دست فرد نیست . بی خودی عصبانی می شود ، دشنام می دهد و لغزش و گناه برایش پیش می آید . 

برگرفته از کتاب خانواده پویا (3) تدوین معاونت تربیتی ـ فرهنگی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره )

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

26 دی 1391 توسط جنیدی جعفری

امام خامنه ایی :

تا زنده ام نخواهم گذاشت در حرکت ملت انحراف ایجاد شود.

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

نیایش

29 آذر 1391 توسط جنیدی جعفری

ای خدای من یاد خود را در خلوت و جلوت و روز و شب در نهان وآشکار و خوش و نا خوش در دل ما افکن و ما را به ذکر خفی مانوس کن و به کردار خالص از ریا و کوشش که پسندیده تو باشد آشنا گردان و به پیمانه پر ما را پاداش ده .

دلهای شوریده سرگشته ی تو هستند خاطرهای پراکنده و پریشان به شناسایی تو سامان یافته و فراهم شده . دلها جز به یاد تو آرام نگیرد و جانها جز به دیدار تو آرامش نپذیرد . تویی که در همه جا تسبیح تو گویند و در همه وقت پرستش تو کنند و در هر آن تو را یابند و به هر زبان تو را خوانند و در هر دل تعظیم تو کنند.

از هر لذت پشیمانم و آمرزش می طلبم جز لذت یاد تو . و از هر اسایش غیر آشنا با تو و از هر شادی جز آنکه شادی از قرب تو باشد و از هر کاری که نه اطاعت تو بود استغفار می کنم . 

خدایا تو گفتی و سخن تو حق است « یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکره و اصیلا » و همچنین گفتی « فاذکرونی اذکرکم » پس ما را به ذکر خود فرمودی و نوید دادی که ما را یاد خواهی کرد و به آن ما را ارجمند گردانی و شکوه بخشی و بزرگ داری .

اینک چنان که فرمان توست تو را یاد کنیم  پس بدانچه نوید دادی وفا کن ، ای که یاد می کنی آنان را که تو را یاد کنند و ای مهربان تر از هر مهربان .

صحیفه سجادیه مناجات الذاکرین

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

جملات کوتاه از استاد شهید مرتضی مطهری

29 آذر 1391 توسط جنیدی جعفری

شهید مطهری : بزرگترین هدیه ای که یک رهبر می تواند به ملتش بدهد « ایمان به خود است » یعنی آن ملت را به خودش مومن و معتقد کند که بگوید من نباید زیر بار دشمن بروم ، من از خودم تاریخ و فرهنگ دارم .

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

جایگاه حضرت مهدی(عج) در خطبه غدیر

12 آبان 1391 توسط جنیدی جعفری

جایگاه حضرت مهدی(عج) در خطبه غدیر

 

درخطبه غدیر به امام زمان عجل الله تعالی فرجه توجه خاصی شده است. و در سه فراز خطابه، پیامبر اکرم صلی الله علیه آله اشاره به وجود مبارک امام زمان (عج) فرموده اند. در فراز اول می فرمایند: « مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها…

مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِىَّ ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ ، الَّذِی یأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا ..

 عید غدیر

 

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

 

بدون شک واقعه غدیر خم، نقش سرنوشت سازی در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. در این واقعه، پیامبر اسلام صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله مهم‏ترین مأموریت دوران پیامبریِ خود را به انجام رساند؛ مأموریتی که انجام آن، به منزله رساندن پیام رسالت حضرت بود، و کوتاهی در مورد آن، به از بین رفتن زحمات چندین ساله ایشان می‏انجامید؛ چنان که خداوند متعال درآیه 67 سوره مائده می‏فرماید:

«هان ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است، تبلیغ کن و اگر چنان نکنی، پیام و رسالت او را انجام نداده‏ای وخداوند تو را از مردم حفظ می‏فرماید».

 

خطبه ی غدیر یکی از معتبرترین و پر محتواترین منابع اصیل اسلامی است که مبانی اصیل اعتقادی را به صورت یک دوره ی فشرده مطرح می نماید؛ اصول خداشناسی و توحید، نبوت، امامت و حتی مباحث معاد و زندگی اخروی. در واقع این خطبه خود درسنامه ی کاملی از همه ی اعتقادات اسلامی است که به صورت مستدل و موثق از زبان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) برای همیشه ی تاریخ بیان گردیده است.

در این خطبه شریف به امام زمان عجل الله تعالی فرجه توجه خاصی شده است. و در سه فراز خطابه، پیامبر اکرم صلی الله علیه آله اشاره به وجود مبارک آن حضرت فرموده اند.

در فراز اول می فرمایند:

« مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها…

مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِىَّ ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ ، الَّذِی یأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا»

ملاحظه شود که پیامبر صلی الله علیه آله به صراحت جریان نور را علاوه بر خود در امیر المۆمنین و امامان علیهم السلام از نسل ایشان تا مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه جاری و ساری می دانند؛ و بر روی دو نکته تاکید می کنند:

اول این که امامت در خاندان امیر المومنین علی علیه السلام جاری است، به طوری که این رشته الهی در آغاز به دست مبارک امیر المۆمنین علیه السلام و در نهایت به وجود مبارک مهدی فاطمه سلام الله علیهما سپرده شده است؛ و دوم آن حضرت حق خدا و حق تمامی اهل بیت علیهم السلام را از غاصبانشان خواهند گرفت ان شاءالله.

فراز دوم از گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه آله به صورت مسقل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه اختصاص دارد. حساسیت این قسمت از سخن را، از آنجا می توان دریافت که حضرتش هیجده بار مردم را با تکرار یک لفظ هشدار دهنده، “الا” به معنی “هان"! “آگاه باشید” به دقت در کلام خود فرا می خوانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در آغاز این بخش، بار دیگر روند پیوسته نبوت و امامت را مطرح نموده و یاد آور می شوند که سررشته این نظم، در دست علی علیه السلام است و پایان بخش این روند، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می باشند، بدین صورت که:

«مَعاشِرَالنّاسِ، أَلاوَإِنِّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْإِمامُ وَالْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى،… أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِى»

پس آن گاه بیست و یک ویژگی اساسی و مهم از مختصات عمده آن امام را ترسیم می نمایند،

پیامبر صلی الله علیه آله فرمودند:

آگاه باشید همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست.

هان ! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.

هشدار ! اوست انتقام گیرنده ی از ستمکاران.

هشدار ! اوست فتح کننده ی دژها و منهدم کننده ی آن ها !

هشدار ! اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و رهنمای آنان.

هشدار ! اوست خون خواه تمامی اولیای خدا.

هان ! همانا او یاور دین خداست.

هان ! او از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.

هشدار ! او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.

هان ! او نیکو و برگزیده ی خداست.

هشدار ! اوست میراث دار دانش ها و احاطه دار بر ادراک ها.

هان ! او از پروردگارش خبر دهد و نشانه های او را برپا کند و استحکام بخشد .

هشدار ! اوست بالیده و استوار.

آگاه باشید ! هم اوست که اختیار امور جهانیان به او سپرده شده است.

هان ! پیشینیان از قرن ها ظهور او را پیشگویی کرده اند.

هشدار ! اوست حجت پایدار و پس از او حجتی نخواهد بود. (این تعبیر به عنوان حجت، امامت و مسئولیت است و نظری به رجعت دیگر امامان ندارد. زیرا آنان حجت های پیشین اند که دوباره رجعت خواهند کرد.) راستی و درستی و روشنایی جز با او نیست.

هان ! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده او یاری نخواهد گشت.

هشدار ! او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانت دار امور آشکار و نهان است.

آری

در نقطه غدیر توقفی باید ، که با حقیقت انسان سر و کار دارد . هزار و چهارصد سال است که شیعه زلال پر برکت غدیر را به پای درختان ولایت می افشاند ، و از آن بیابان خشک باغهای پر ثمر اعتقادی و گلهای زیبای محبت را پرورش می دهد .

آغاز پانزدهمین قرنی است که شیعه با حجتی قوی و برهانی قاطع که پیامبر-صلی الله علیه و آله و سلم- به دستش داده ، پرچم بلند « اشهد ان علیاً ولی الله » را بر افراشته و تا شنیدن صدای جانفزای انا المهدی از مرزهای اعتقادی خویش پاسداری می کند .

فرآوری: فاطمه زین الدینی

——–

منابع :

ماهنامه گلبرگ

سایت غدیرخم

سایت نشر اعتقادات

کتاب خطبه غدیر علامه امینی

مقاله ولایت پذیری محبوبه مقدادی

There are 4 comments on this post but you must be a member of this blog to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

12 آبان 1391 توسط جنیدی جعفری

عید غدیر در کلام امام خامنه ای

 

عید غدیر در کلام امام خامنه ای

اهميت اين عيدى كه طبق روايات ما برترين اعياد است، در همين است كه متضمن موضوع ولايت است. شايد بتوان گفت كه هدف از همه‌ى زحماتى كه پيغمبراكرم و بزرگان دين و انبياء الهى عليهم‌الصّلاةوالسّلام، متحمّل شده‌اند، استقرار ولايت الهى بوده است.

 

سخنان امام خامنه ای در رابطه با عید غدیر در تاریخ 72/03/19

بدون شك روز «عيد غدير» اهميت بسيارى دارد. در روايات ما وارد شده كه عظمت اين روز، حتى از روز «عيد فطر» و روز «عيد قربان» هم بيشتر است. نه اين‌كه از اهميت آن دو عيد عظيم اسلامى چيزى كم بشود، بلكه به خاطر اين‌كه اين عيد حاوى يك مضمون والاتر است. اهميت اين عيدى كه طبق روايات ما برترين اعياد است، در همين است كه متضمن موضوع ولايت است. شايد بتوان گفت كه هدف از همه‌ى زحماتى كه پيغمبراكرم و بزرگان دين و انبياء الهى عليهم‌الصّلاةوالسّلام، متحمّل شده‌اند، استقرار ولايت الهى بوده است. گويا در روايتى از امام صادق عليه‌الصّلاةوالسّلام است كه در مقام هدف جهاد فى سبيل‌اللَّه مجموعه‌ى تلاشهايى كه براى دين مى‌شود فرموده‌اند: «ليخرج الناس من عبادة العبيد الى عبادت اللَّه و من ولايت العبيد الى ولايت اللَّه.» هدف اين است كه انسانها را از ولايت بندگان و بردگان با معناى وسيعى كه اين كلمه دارد خارج سازند و به ولايت‌اللَّه نائل كنند. منتها در موضوع عيد غدير، اين نكته هم وجود دارد كه در باب ولايت، دو قلمرو اساسى هست: يكى قلمرو نفس انسانى است كه انسان بتواند اراده‌ى الهى را بر نفس خودش ولايت بدهد و نفس خود را داخل ولايت اللَّه كند. اين، آن قدم اوّل و اساسى است و تا اين نشود، قدم دوم هم تحقّق پيدا نخواهد كرد.
جانب و مرحله‌ى دوم اين است كه محيط زندگى را در ولايت‌اللَّه داخل كند. يعنى جامعه، با ولايت الهى حركت كند. هيچ ولايتى ولايت پول، ولايت قوم و قبيله، ولايت زور، ولايت سنّتها و آداب و عادات غلط نتواند مانع از ولايت‌اللَّه شود و در مقابل‌ولايت‌اللَّه عرض اندام كند.

آن نكته‌اى كه عرض كردم بالخصوص در اين روز وجود دارد، اين است كه كسى كه در اين روز معرّفى شده؛ يعنى وجود مقدّس اميرالمؤمنين، مولاى متقيان سلام‌اللَّه‌عليه، در هر دو منطقه‌ى ولايت، يك الگو و شخصيت ممتاز است. هم در ولايت بر نفس خود و به مهار كشيدن نفس خود كه عرض كرديم اين همان بخش اصلى است و هم در الگويى كه او براى حكومت اسلامى و ولايت الهى از خود نشان داد و تثبيت كرد، در تاريخ نمونه‌اى است كه هركس بخواهد ولايت الهى را بشناسد، نمونه‌ى اَتَمّ و الگويش آن‌جاست. آنچه امروز براى ما به عنوان درس بايد مطرح شود بخصوص كه جلسه ما عمدتاً از كسانى متشكّل است كه به نحوى در نظام ولايت اسلامى مسؤوليت و دخالت و شأنى دارند اين است كه در اين دو منطقه‌ى ولايت كه مولا و محبوب ما على‌بن‌ابى‌طالب عليه‌الصّلاةوالسّلام، در آن درخشيده، و كلمه كلمه‌ى سخن او و قدم قدم حركات او مى‌تواند براى هركس درس باشد، حقيقتاً مشغول تلاش و مجاهدت شويم.

يك مسأله، مسأله‌ى استقرار ولايت‌اللَّه در جامعه است. البته اين ولايت، در دنياى امروز، دشمنان زيادى دارد كه صريحاً با آن دشمنى مى‌كنند. از روز اوّل هم داشت؛ مخصوص امروز نيست. علّت آن هم معلوم است كه چرا دنيا با جامعه‌اى كه براساس قيمومت و ولايت و حكومت الهى مى‌خواهد اداره شود، مخالف است؟ در اين‌باره صحبت شده است و همه چيز تقريباً روشن است.

طبيعتاً كسانى كه پايه‌گذاران و پايه‌هاى چنين نظامى محسوب مى‌شوند، بايد سعى كنند هر ساعت از ساعات كار و تلاششان، نسبت به ساعات قبل، به آن الگوى اصلى نزديكتر شود. اين درسِ غدير است براى ما، در درجه‌ى اوّل.

سخنان امام خامنه ای در رابطه با عید غدیر در تاریخ 83/11/10

و تبريك عرض مى‌كنم عيد مبارك غدير را، كه عيد بزرگ خداوند و يكى از مقاطع بسيار مهم و تعيين‌كننده در تاريخ اسلام است. مسأله‌ى غدير و تعيين اميرالمؤمنين (عليه‌الصّلاةوالسّلام) به عنوان ولى‌امر امت اسلامى از سوى پيامبر مكرم اسلام (صلّى‌اللَّه‌عليه‌واله‌وسلّم) يك حادثه‌ى بسيار بزرگ و پُرمعناست؛ در حقيقت دخالت نبى مكرم در امر مديريت جامعه است. معناى اين حركت كه در روز هجدهم ذى‌الحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، اين است كه اسلام به مسأله‌ى مديريت جامعه به چشم اهميت نگاه مى‌كند. اين‌طور نيست كه امر مديريت در نظام اسلامى و جامعه‌ى اسلامى، رها و بى‌اعتنا باشد. علت هم اين است كه مديريت يك جامعه، جزو اثرگذارترين مسائل جامعه است. تعيين اميرالمؤمنين هم - كه مظهر تقوا و علم و شجاعت و فداكارى و عدل در ميان صحابه‌ى پيغمبر است - ابعاد اين مديريت را روشن مى‌كند. معلوم مى‌شود آنچه از نظر اسلام در باب مديريت جامعه اهميت دارد، اينهاست. كسانى كه اميرالمؤمنين را به جانشينىِ بلافصل هم قبول ندارند، در علم و زهد و تقوا و شجاعت آن بزرگوار و در فداكارى او براى حق و عدل، ترديد ندارند؛ اين موردِ اتفاق همه‌ى مسلمين و همه‌ى كسانى است كه اميرالمؤمنين (عليه‌الصّلاةوالسّلام) را مى‌شناسند. اين نشان مى‌دهد كه جامعه‌ى اسلامى از نظر اسلام و پيغمبر، چه نوع مديريت و زمامدارى و حكومتى را بايد به عنوان هدفِ مطلوب دنبال كند.

مشكل جوامع بشرى هم در مهمترين مقاطع، در همين نقطه بوده است؛ يعنى جوامع بشرى هرگاه از زمامداران باتدبير و باتقوا و پرهيزگار و شجاع برخوردار بوده‌اند، توانسته‌اند قدمهايى جلو بروند. آن وقتى‌كه جوامع دچار مديرانى شدند كه براى آنها پرهيزگارى و پاكدامنى معنا نداشت، ترجيح منافع مردم بر منافع خودشان مطرح نبود، ترس از خدا و محاسبه‌ى الهى برايشان مطرح نبود - انسانهاى ضعيف، انسانهاى دلبسته‌ى به منافع و شهوات شخصى - مشكلات برايشان به‌وجود آمد؛ چه مشكلات مادى و چه مشكلات اخلاقى و معنوى. اين‌كه مى‌بينيد ملل اسلامى و كشورهاى اسلامى در برهه‌يى از تاريخ، مقهور قدرتهاى ظالم و متجاوز شدند، علت همين بود. اگر آن روزى كه استعمار و لشكركشى‌ها و كشورگشايى‌هاى غربى در مناطق اسلامى شروع شد، زمامداران مسلمان از دين، از پاكدامنى، از غيرت و از شجاعت برخوردار بودند، قضيه اين‌طور نمى‌شد. اگر پايبند به شهوات و پايبند به تسلط خودشان بر مقام و قدرتِ چند روزه نبودند، موضوع اين‌طور نمى‌شد. ضعف مسلمانان و جوامع اسلامى، اغلب ناشى شده است از ضعف مديران جوامع و زمامداران آنها؛ البته هر دو روى هم اثر مى‌گذارند. مديريتهاى ناتوان و نااهل، نظام اخلاقى و سياسى را در جامعه سست مى‌كنند و انسانها را به ضعف مى‌كشانند؛ آن وقت در چنين جامعه‌يى به‌طور طبيعى باز زمامداران از انسانهاى نااهل‌تر و ضعيف‌تر رنج مى‌برند و مبتلاى به آنها مى‌شوند.

امروز وقتى به دنياى اسلام نگاه مى‌كنيد، مى‌بينيد كه بيدارى مسلمانان در همه‌ى نقاط مسلمان‌نشين عالم و در كشورهاى اسلامى به بركت بيدارى ملت ايران است، و ملت ايران به بركت رهبرى امام بزرگوار - كه جان خود را به ميدان آورد، سينه‌ى خود را در مقابل تيرهاى دشمن سپر كرد و صادقانه حرف زد و صادقانه عمل كرد - پا در اين ميدان عظيم گذاشت. دنيايى كه مى‌خواهد ملل مسلمان را ذليل ببيند، ملت ايران به بركت رهبرىِ شجاعانه و مخلصانه‌يى كه امام بزرگوار نشان داد، عزت خودشان را بر اينها تحميل كردند. ولايت امام (رضوان‌اللَّه‌عليه) پرتوى از چشمه‌ى فروزنده‌ى خورشيدىِ غدير بود؛ لذا توانست اين همه آثار را به‌وجود بياورد، ملت را بيدار كند، ايران را بازسازى معنوى و مادى بكند.

سخنان امام خامنه ای در رابطه با عید غدیر در تاریخ 84/10/29

يك مطلب راجع به غدير عرض كنيم. مسأله‌ى غدير، صرفاً يك مسأله‌اى كه ما جمع شيعه به آن اعتقاد داريم و يك عده از مسلمان‌ها هم به آن اعتقاد ندارند، اين نيست. در نگاه تاريخى به اسلام و در تحليل تاريخىِ حوادث صدر اسلام، موضوع غدير - يعنى نصب جانشين - يك ضرورتى بود كه اگر آن‌چنان كه تدبير شده بود - تدبير رحمانى و الهى، و تدبير نبوى - عمل مى‌شد، بدون ترديد مسير تاريخ بشر عوض مى‌شد و امروز ما در جايگاه بسيار جلوترى از تاريخ طولانى بشريت قرار داشتيم. اين‌كه يك مكتب و نظام فراگيرِ نيازهاى زندگى بشر، به وسيله‌ى پيامبر خاتم در جامعه فرصت پياده شدن پيدا كند، كه اين خود يك معجزه‌ى بزرگ بود، كه پيغمبر توانست اين نظام فكرى و عملى را واقعيت ببخشد و بر روى زمين واقعيت، آن را بنا كند؛ آن هم در دشوارترين جاها. خودِ اين‌كه در دشوارترين جاها توانسته اين بنا پياده شود و قرار بگيرد، نشان‌دهنده‌ى اين بود كه در همه‌ى نقاط زندگى بشر و جغرافياى انسانىِ آن روز دنيا و بعد از آن، اين بنا قابل تحقق است. اين شكل علمى را در مقام عمل، در دشوارترين صورت، پيغمبر توانست تحقق ببخشد. اگر اين حادثه اتفاق مى‌افتاد كه حفظ و گسترش كمّى و گسترش كيفى در اين موجود خلق شده‌ى الهى - يعنى جامعه‌ى اسلامى نبوى - مى‌توانست به قدر ده، دوازده نسل، پى‌درپى حراست و حفاظت بشود، آن وقت مسلّم بود كه اين حركت در طول تاريخ بشر، شكست‌ناپذير مى‌ماند. معنايش اين نبود كه بشر، دوران انتظارى نخواهد داشت و خود در طول اين دوازده نسل، به نهايت مطلوب خود خواهد رسيد. اگر آن‌طورى كه پيغمبر معين كرده بود، اميرالمؤمنين، بعد امام حسن، بعد امام حسين، بعد ائمه‌ى ديگر، يكى پس از ديگرى مى‌آمدند، باز به گمان بيشتر، بشر نياز به يك دوران انتظار داشت تا بتواند آن جامعه‌ى آرمانى را تحقق ببخشد. اما در آن صورت اگر اين تعاقب معصومين، اين دست‌هاى امين و كارآمد، مى‌توانستند اين حادثه‌ى ايجاد شده‌ى در واقعيت را حفظ كنند، آن وقت مسير بشر، مسير ديگرى مى‌شد.

امروز بشر عيناً همان نيازهايى را دارد كه پنج‌هزار سال پيش، اين نيازها را داشت؛ نيازهاى اصولى بشر، هيچ تفاوتى نكرده است. آن روز هم بشر از نفوذ قدرت‌هاى ستمگر رنج مى‌برد؛ امروز هم شما - شماها چشمتان باز است - اگر دنيا را از نفوذ قدرت‌هاى ستمگر و ويرانگر نگاه كنيد، خواهيد ديد كه بشر دارد رنج مى‌برد. آن روز هم نياز بزرگ بشر عدالت بود و برترين رنج او بى‌عدالتى؛ امروز هم شما نگاه كنيد، در دنيا بزرگترين مشكل بشر، بى‌عدالتى است. خطاست اگر خيال كنيم كه اين آزادى فردى - كه ليبرال دمكراسى غرب به بشر هديه داده - اين نياز بشر بوده كه قبلاً نبوده؛ چرا؛ به اين شكل‌هايى كه امروز آزادى‌هاى فردى هست، در بسيارى از دوره‌هاى تاريخ و در بسيارى از مناطق تاريخ وجود داشته است. همين محدوديت‌هايى كه امروز به شكل پنهان اراده‌ى انسان‌ها را به زنجير مى‌كشند، اينها يك روز به صورت آشكار بوده است. اين تور احاطه‌كننده‌ى بر اراده، حركت و حيات انسان، امروز ريزتر بافته شده، از خيوط و نخ‌هاى باريكترى استفاده شده و با مهارت بيشترى به آب انداخته مى‌شود. آن روز اين مهارت‌ها نبود؛ اما آشكارتر و قلدرمآبانه‌تر بود. پس نيازهاى بشر تفاوتى نكرده است. اگر آن دست به دست شدن امانت نبوى و گسترش كمّى و كيفىِ متناسب و درست، انجام مى‌گرفت، امروز بشر اين نيازها را گذرانده بود (نيازهاى فراوان ديگرى ممكن بود براى بشر پيش بيايد كه امروز ما آن نيازها را حتى نمى‌شناسيم) آن نيازها ممكن بود باشد؛ اما ديگر اين‌قدر ابتدايى نبود. امروز ما و جامعه‌ى بشرى، همچنان در دوران نيازهاى ابتدايى بشرى قرار داريم. در دنيا گرسنگى هست، تبعيض هست - كم هم نيست؛ بلكه گسترده است، به يك جا هم تعلق ندارد؛ بلكه همه جا هست - زورگويى هست، ولايت نابحق انسان‌ها بر انسان‌ها هست؛ همان چيزهايى كه چهار هزار سال پيش، دو هزار سال پيش به شكل‌هاى ديگرى وجود داشته است. امروز هم بشر گرفتار همين چيزهاست و فقط رنگ‌ها عوض شده است. «غدير» شروع آن روندى بود كه مى‌توانست بشر را از اين مرحله خارج كند و به يك مرحله‌ى ديگرى وارد كند. آن وقت نيازهاى لطيف‌تر و برترى، و خواهش‌ها و عشق‌هاى به مراتب بالاترى، چالش اصلى بشر را تشكيل مى‌داد. راه پيشرفت بشر كه بسته نيست! ممكن است هزارها سال يا ميليون‌ها سال ديگر بشريت عمر كند؛ هر چه عمر كند، پيوسته پيشرفت خواهد داشت. منتها امروز پايه‌هاى اصلى خراب است؛ اين پايه‌ها را پيغمبر اسلام بنيانگزارى كرد و براى حفاظت از آن، مسأله‌ى وصايت و نيابت را قرار داد؛ اما تخلّف شد. اگر تخلّف نمى‌شد، چيز ديگرى پيش مى‌آمد. «غدير» اين است. در طول دوران دويست‌وپنجاه ساله‌ى زندگى ائمه (عليهم‌السّلام) - كه عمر دوران ظهور ائمه از بعد از رحلت پيغمبر تا زمان وفات حضرت عسكرى، دويست‌وپنجاه سال است - هر وقت ائمه توانسته‌اند و خودشان را آماده كرده‌اند تا اين‌كه به همان مسيرى كه پيغمبر پيش‌بينى كرده بود، برگردند؛ اما خوب، نشده است ديگر. حالا ماها در اين برهه‌ى از زمان، به ميدان آمده‌ايم و همّتى هست به فضل و توفيق الهى و ان‌شاءاللَّه كه به بهترين وجهى ادامه پيدا كند.

 

سخنان امام خامنه ای در رابطه با عید غدیر در تاریخ 87/09/ 27

اولاً عيد سعيد غدير را كه بخش عمده‌اى از شناسنامه‌ى شيعه‌ى ائمه (عليهم‌السّلام) محسوب مي‌شود و مرد و زن شيعى در طول ساليان طولانى و قرن‌هاى متمادى با ياد اين روز و اين حادثه هويت خود را احساس كرده‌اند، به شما حضار عزيز و همه‌ى مردم مؤمن كشورمان و به دنياى اسلام تبريك عرض مي‌كنيم. و به شما برادران و خواهران گرامى؛ بخصوص برادران و خواهرانى كه از راه‌هاى دور و شهرهاى گوناگون تشريف آورديد و همچنين به خانواده‌ى معظم شهيدان خوشامد عرض مي‌كنيم.

مسئله‌ى غدير جزو مسائلى است كه در پيرامون آن فكر كردن، امروز به جامعه‌ى اسلامى و بخصوص به مردم و كشور ما خيلى كمك مي‌كند براى اينكه راه درستِ حركت را گم نكنند. دو سه نكته را در پيرامون مسئله‌ى غدير عرض مي‌كنيم.

يك نكته خود واقعه‌ى غدير است. دنياى اسلام در زمان پيامبر اكرم كه بالنسبه وسعتى پيدا كرده بود، شاهد يك امر بسيار مهمى بودند و آن اعلام جانشينى اميرالمؤمنين بود. قضيه‌ى حادثه‌ى غدير را فقط شيعه نقل نكردند، محدثين اهل سنت و بزرگان اهل سنت هم بسيارى اين حادثه را نقل كردند، ولى فهم آنها از مسئله گاهى متفاوت است؛ اما اصل اين حادثه در بين مسلمين جزو مسلّمات محسوب مي‌شود. اين حادثه كه تعيين جانشين براى پيغمبر در ماه‌هاى آخر زندگى ايشان - تقريباً هفتاد روز به پايان زندگى پيغمبر - بود، رخ داده است و در حقيقتِ خود نشان‌دهنده‌ى اهميت مسئله‌ى حكومت و سياست و ولايت امر امت اسلامى از نظر اسلام است. اينكه امام بزرگوار ما و پيش از ايشان بسيارى از بزرگان فقها بر روى مسئله‌ى وحدت دين و سياست و اهميت مسئله‌ى حكومت در دين تكيه مي‌كردند، ريشه‌اش در تعاليم اسلام و از جمله در درس بزرگ غدير است. اين اهميت موضوع را مي‌رساند. همه‌ى مردمانى كه از واقعه‌ى غدير خم اين معنا را مي‌فهمند - يعنى ما شيعيان و حتى بسيارى از غير شيعه كه همين معنا را احساس كردند يا درك كردند از قضيه‌ى غدير - بايستى در همه‌ى دوران‌هاى تاريخ اسلام توجه كنند به اينكه مسئله‌ى حكومت يك مسئله‌ى اساسى و مهم و درجه‌ى اول در اسلام است؛ نمي‌شود نسبت به مسئله‌ى حكومت و حاكميت بى‌اعتناء و بى‌تفاوت بود. نقش حكومت‌ها هم در هدايت مردم يا در گمراه كردن مردم امرى است كه تجربه‌ى بشر به آن حكم مي‌كند. اينكه در نظام جمهورى اسلامى - چه در قانون اساسى، چه در بقيه‌ى معارف جمهورى اسلامى - اين همه بر روى مسئله‌ى مديريت كشور اسلامى تكيه مي‌شود، به خاطر همين ريشه‌ى بسيار عميق و عريقى است كه در اسلام نسبت به اين قضيه هست. اين يك نكته است كه نبايد از نظر دور باشد.

نكته‌ى ديگر در كنار اين مسئله اين است كه در واقعه‌ى غدير، پيغمبر اسلام اميرالمؤمنين؛ على‌بن‌ابى‌طالب (عليه الصّلاة و السّلام) را معرفى كردند. خصوصياتى كه در آن دوران و در دوران‌هاى بعد، زندگى به آن شناخته شد، چه بود؟ اين‌ها براى ما معيار است. اميرالمؤمنين اولين خصوصيتش دلبستگى و پايبندى به رضاى الهى و حركت در مسير صراط مستقيم بود؛ هر مقدارى كه دشوارى داشته باشد، هرچه مجاهدت بخواهد، هرچه گذشت، بخواهد. اين مهمترين خصوصيت اميرالمؤمنين است.

اميرالمؤمنين كسى است كه براى خدا و در راه خدا از دوران كودكى تا لحظه‌ى شهادت يك لحظه و در يك قضيه پا عقب نكشيد و دچار ترديد نشد و همه‌ى وجود خود را در راه خدا به ميدان آورد. آن‌وقتى كه بايد تبليغ مي‌كرد، تبليغ كرد؛ آن‌وقتى كه بايد شمشير مي‌زد، در ركاب پيغمبر شمشير زد و از مرگ نترسيد؛ آن‌وقتى كه لازم بود صبر كند، صبر كرد؛ آن‌وقتى كه لازم بود زمام سياست را به دست بگيرد، سياست را به دست گرفت و وارد ميدان سياست شد. و در همه‌ى اين دوران‌هاى گوناگون، آنچه لازمه‌ى فداكارى از آن بزرگوار بود، بروز و ظهور پيدا كرد. پيغمبر اكرم يك چنين كسى را در رأس جامعه‌ى اسلامى قرار مي‌دهد. اين شد درس؛ اين يك درس براى امت اسلامى است. فقط يك حافظه‌ى تاريخى و خاطره‌ى مربوط به قرن‌هاى گذشته نيست. اين نشان مي‌دهد كه براى اداره‌ى جامعه‌ى اسلامى و جوامع اسلامى و امت اسلامى، معيارها اين‌هاست: خداپرستى، در راه رضاى خدا مجاهدت كردن، جان و مال را به عرصه آوردن، از هيچ سختى و مشكلى روگردان نبودن، و از دنيا اعراض كردن. اين قله، اميرالمؤمنين است؛ شاخص، وجود اميرالمؤمنين است. اين درس بزرگ غدير است.

 

سخنان امام خامنه ای در رابطه با عید غدیر در تاریخ 88/09/04

خاطره‌ى ديگر، خاطره‌ى روز عرفه و روز عيد قربان است؛ كه از روز عيد قربان تا روز عيد غدير، در واقع يك مقطعى است متصل و مرتبط با مسئله‌ى امامت. خداى متعال در قرآن ياد ميفرمايد:

«و اذ ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات فأتمّهنّ قال انّى جاعلك للنّاس اماما»

«و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: من تو را پيشواى مردم قرار دادم … »

ابراهيم از طرف پروردگار منصوب شد به امامت. چرا؟ چون از عهده‌ى امتحانهاى دشوار برآمد. مبدأ اين را ميشود روز عيد قربان به حساب آورد، تا روز عيد غدير كه روز امامت اميرالمؤمنين على‌بن‌ابى‌طالب (عليه ءالاف التّحيّة و الثّناء) است. اين هم به دنباله‌ى امتحانات سخت بود. اميرالمؤمنين طول حيات مباركش را با امتحان - امتحانهائى كه از آن سرافراز بيرون آمده است - گذرانده؛ از سيزده سالگى يا يازده سالگى و قبول نبوت تا ليلةالمبيت، يك جوان فداكار و فانى در پيغمبر كه آماده است جان خود را فداى پيغمبر بكند - عملاً اين را در ماجراى هجرت پيغمبر به اثبات ميرساند - و بعد هم آن امتحانهاى بزرگ در بدر و احد و حنين و خيبر و بقيه‌ى جاها. اين منصب والا، دنباله‌ى اين امتحانهاست؛ لذا دلها متوجه شده است به اينكه بين عيد قربان و عيد غدير يك ارتباط است. بعضى هم اين را «دهه‌ى امامت» ناميده‌اند و نام مناسبى است.

سخنان امام خامنه ای در رابطه با عید غدیر در تاریخ 88/09/15

عيد غدير را فرموده‌اند: «عيد اللَّه الاكبر»؛ از همه‌ى اعياد موجود در تقويم اسلامى اين عيد بالاتر است؛ پرمغزتر است؛ تأثير اين عيد از همه‌ى اين اعياد بيشتر است. چرا؟ چون تكليف امت اسلامى در زمينه‌ى هدايت، در زمينه‌ى حكومت، در اين حادثه‌ى غدير معيّن شده است. حرفى نيست كه بر طبق توصيه‌ى پيامبر اعظم در غدير عمل نشد - پيغمبر هم طبق بعضى از روايتها خبر داده بود كه عمل نخواهد شد - اما مسئله‌ى غدير، مسئله‌ى ايجاد يك شاخص است، يك معيار و ميزان است. تا آخر دنيا مسلمانان ميتوانند اين شاخص را، اين معيار را جلوى خودشان قرار بدهند و تكليف مسير عمومىِ امت را معيّن كنند. اينى كه پيغمبر اكرم حساسترين زمان را براى اعلام مسئله‌ى ولايت انتخاب كرد، اين انتخابِ پيغمبر نبود، انتخابِ خداى متعال بود. از طرف پروردگار وحى رسيد كه: «بلّغ ما انزل اليك من ربّك».(1) نه اينكه پيغمبر مسئله‌ى امامت و ولايت را از سوى پروردگار قبلاً نميدانست؛ چرا، از اولِ بعثت براى پيغمبر مسئله روشن بود. بعد هم حوادث گوناگون اين بيست و سه سال، آنچنان اين حقيقت را عريان كرد و آشكار كرد كه جاى ترديدى باقى نميگذاشت؛ اما اعلان رسمى بايد در حساس‌ترين زمان اتفاق مى‌افتاد و به دستور پروردگار اتفاق افتاد: «بلّغ ما انزل اليك من ربّك و أن لم تفعل فما بلّغت رسالته»؛(2) يعنى اين يك رسالت الهى است كه بايد بگوئى. بعد هم كه در غدير خم، در نزديكى جحفه، نبى مكرم مردم را متوقف كردند، كاروانهاى حجاج را جمع كردند و اين مطلب را اعلان كردند، آيه‌ى شريفه آمد كه:

«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى»

نعمت كامل شد، دين كامل شد. در سوره‌ى مبارك مائده قبل از آيه‌ى «اليوم اكملت»، اين آيه‌ى مبارك است:

«اليوم يئس الّذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون»

امروز روز يأس و نااميدى دشمنان است؛ يعنى معيار مشخص شد، شاخص معلوم شد؛ امت هر وقت بخواهند، هر وقت چشم خود را بر حقيقت باز كنند، شاخص را خواهند ديد، معيار را مشاهده خواهند كرد، ترديدى باقى نخواهد ماند. اهميت غدير اين است.

قضيه‌ى امامت و ولايت آنچنانى كه در تاريخ اسلام هم مشخص است، معلوم است، يك قضيه‌ى الهى است. اين جور نيست كه پيغمبر اكرم با محاسبه‌ى شخصى خود، اميرالمؤمنين را انتخاب كرده باشد؛ اگرچه همه‌ى محاسبات شخصى هم هر كسى را به همين نتيجه ميرساند كه جانشين پيغمبر على است؛ اما اقدام پيغمبر، يك اقدام الهى بود. از اوائل بعثت، آن وقتى كه پيغمبر اكرم خود را در مكه بر قبائل گوناگون عرب عرضه كرد، اسلام را بر آنها عرضه كرد - كه اين يك ماجراى مفصلى است در تاريخ قبل از هجرت، در اوائل بعثت - به اين قبيله رفت، به آن قبيله رفت، رئيس يكى از قبائل كه در تاريخ مشخص شده است - اينها جزو مسلّمات تاريخ است و مسئله‌ى شيعه و سنى در بيان اين وقايع نقشى ندارد؛ خود برادران اهل سنت اين را نقل كرده‌اند - به پيغمبر عرض كرد كه ما حاضريم دسته‌جمعى به اسلام ايمان بياوريم، به يك شرط؛ آن شرط اين است كه بعد از تو، اين كار در اختيار ما باشد؛ رئيس قبيله‌ى ما بشود جانشين تو. در تاريخ دارد كه پيغمبر در پاسخ اين شخص فرمود: نه، «هذا امر سماوىّ»؛ اين يك مطلبى است كه در اختيار من نيست؛ اين آسمانى است، در اختيار خداست. آنها هم ايمان نياوردند و رفتند. پس مسئله‌ى خلافت پيغمبر بر اساس وحى الهى است؛ بر اساس اراده‌ى پروردگار است، دست پيغمبر هم نبود. اما اگر پيغمبر اكرم ميخواست انتخاب بكند، چه كسى را بايد انتخاب بكند؟ آن كسى بايد قاعدتاً مورد گزينش نبى مكرم قرار بگيرد كه همه‌ى معيارهاى اساسى اسلام در او در حد كامل باشد. خب، حالا اميرالمؤمنين را همه‌ى مسلمانان عالم در محاسبه‌ها بسنجند - درست است كه احاديث گوناگونى در فضيلت برخى از صحابه نقل شده است - معيارها را نگاه كنند، پهلوى هم بگذارند، رديف كنند، اينها را با قرآن و با سنت مسلّم مقايسه كنند، ببينند چه كسى برگزيده خواهد شد. علم اميرالمؤمنين، كه علم يكى از معيارهاست؛ پيغمبر اكرم درباره‌ى اميرالمؤمنين طبق نقل همه‌ى مسلمانان - شيعه و سنى - ميفرمود: «انا مدينة العلم و علىّ بابها»،(5) از اين بالاتر چه شهادتى؟ درباره‌ى جهاد اميرالمؤمنين، خداى متعال: «و من النّاس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللَّه»،(6) آيه نازل شده است در مورد مجاهدت اميرالمؤمنين و ايثار اميرالمؤمنين؛ درباره‌ى كس ديگرى اين آيه نازل نشده است. درباره‌ى انفاق اميرالمؤمنين: «و يطعمون الطّعام على حبّه مسكينا و يتيما و اسيرا»؛(7) اميرالمؤمنين و خاندان مكرم نزديك او مشمول اين آيه‌اند. «انّما وليّكم اللَّه و رسوله و الّذين امنوا الّذين يقيمون الصّلاة و يؤتون الزّكاة و هم راكعون».(8) همه گفته‌اند اين، درباره‌ى اميرالمؤمنين است. اين معيارها - معيارهاى متعددى كه در اسلام، معيار برگزيدگى است، معيار برترى است - از علم و تقوا و انفاق و ايثار و جهاد و بقيه‌ى معيارهائى كه در اسلام وارد شده است، همه و همه، يكى يكى با اميرالمؤمنين تطبيق ميكند. كيست كه بتواند اين چيزها را در على بن ابى‌طالب (عليه‌السّلام) انكار كند؟

دعوت ما از همه‌ى مسلمانان عالم اين است كه اين حقائق را مورد تأمل قرار بدهند. ما در عالم وحدت امت اسلامى هيچ اصرارى نداريم كه يك فرقه عقائد يك فرقه‌ى ديگر را حتماً قبول كنند؛ نه، وحدت به معناى اين نيست. وحدت به معناى اين است كه با عقائد مختلف، شعب مختلف، مشتركات را بگيرند، موارد محل اختلاف را وسيله‌ى برادركشى و جنگ و دشمنى قرار ندهند؛ مسئله‌ى وحدت اين است.

اما به عنوان بيان حقيقت و طلب حقيقت، اين يك درخواست منطقى است از همه‌ى مسلمانان: بروند تحقيق كنند، ملاحظه كنند، آنچه را كه محققين شيعه نوشتند، علماى بزرگ شيعه در زمان خود ما جمع كردند، نوشتند، تحقيق كردند، در دنياى اسلام آنها را عرضه كردند، نوشته‌ى آنها مورد تقدير علماى اسلام، روشنفكران اسلام، برجستگان اسلام قرار گرفته است، اينها را ملاحظه كنند؛ خودشان را محصور نكنند، محروم نكنند. كتابهاى مرحوم سيد شرف‌الدين عاملى (رضوان اللَّه عليه)، كتاب شريف الغدير تأليف علامه‌ى امينى، اينها حقايقى است كه جمع شده است. مسئله‌ى غدير يك مسئله‌ى مسلّم تاريخى است. در ده‌ها كتاب، مرحوم امينى ده‌ها طريق از طرق اهل سنت را نقل ميكند كه ماجراى غدير را به همين شكل كه ما نقل ميكنيم، نقل كرده‌اند. اين چيزى نيست كه فقط در كتابهاى ما باشد. حالا در معناى مولا، بعضى ممكن است خدشه كنند، بعضى خدشه هم نميكنند. ماجرا يك ماجراى حقيقى، واقعى و بيان معيار است؛ مشخص است كه اميرالمؤمنين على بن ابى‌طالب (عليه آلاف التّحيّة و السّلام) يك قله‌ى مرتفع است؛ هم براى حاكم اسلامى و حكومت اسلامى، هم براى هر فرد مسلمان.

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

حضور طلاب بسیجی مدرسه در همایش

10 آبان 1391 توسط جنیدی جعفری

حسینیه حضرت فاطمه سپاه سیدالشهدا امروز حال وهوای دیگری داشت و این حال و هوای دوست داشتنی بخاطر حضور طلاب و روحانیون بسیجی استان تهران بود که در همایش جان نثاران نبوت و ولایت جهت تجدید پیمان با ولایت شرکت نمودند . این همایش در روز میلاد با سعادت دهمین اختر تابناک  آسمان امامت و ولایت و همچنین در آستانه عید سعید غدیر خم  با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین علیزاده در خصوص مسائل سیاسی اجتماعی روز برگزار شد .  

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

10 آبان 1391 توسط جنیدی جعفری

درجمهوری اسلامی ، هرجا که قرارگرفته اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است. چند ماه قبل از رحلت امام (رضوان الله علیه)، مرتب از من می پرسیدند که بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری، می خواهید چه کار کنید. من خودم به مشاغل فرهنگی زیاد علاقه دارم؛ فکر می کردم که بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری، به گوشه ای بروم و کار فرهنگی بکنم.

وقتی از من چنین سؤالی کردند، گفتم اگر بعد از پایان دوره ریاست جمهوری، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتی، سیاسی گروهان ژاندارمری زابل بشوم-حتی اگر به جای گروهان، پاسگاه بود- من دست زن و بچه ام را می گیرم و می روم! والله این را راست می گفتم و از ته دل بیان می کردم؛ یعنی برای من زابل مرکز دنیا می شد و من در آنجا مشغول کار عقیدتی، سیاسی می شدم!

به نظر من، بایستی با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ دراین صورت خدای متعال به کارمان برکت خواهد داد.

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی ۵اسفند ۱۳۷۰

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

10 آبان 1391 توسط جنیدی جعفری

هوالمحبوب

—–

امام خامنه ای

امام خامنه ای:

—–

«امروز وظايف حوزه هاي علميه با گذشته تفاوت هاي زيادي كرده است. حوزه هاي علميه فقط براي اقامه جماعت نيست. منبر رفتن به صورت سنّتي هم اگر محتواي عالي و پر مغزي نداشته باشد، كافي نيست.امروز ببينيد وسايل تبليغ در دنيا چقدر متنوع شده؛ اين طرف دنيا يك نفر جوان پاي يك دستگاه كوچك مي نشيند و افكار، تصورات، تخيلات، پيشنهادهاي فكري و پيشنهادهاي عملي را از سوي هر كسي - بلكه هر نا كسي - از آن طرف دنيا دريافت مي كند. امروز اينترنت و ماهواره و وسايل ارتباطي بسيار متنوع وجود دارد و حرف، آسان به همه جاي دنيا مي رسد. ميدان افكار مردم و مؤمنين، عرصه كارزار تفكرات گوناگون است. امروز ما در يك ميدان جنگ و كارزار حقيقي فكري قرار داريم. اين كارزار فكري به هيچ وجه به زيان ما نيست؛ به سود ماست. اگر وارد اين ميدان بشويم و آنچه را كه نياز ماست - از مهمات تفكر اسلامي و انبارهاي معارف الهي و اسلامي - بيرون بكشيم و صرف كنيم، قطعاً بُرد با ماست؛ ليكن مسأله اين است كه ما بايد اين كار را بكنيم».

—–

بیانات معظم له در جمع طلاّب كرمان (11 / 2 / 1384)

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

10 آبان 1391 توسط جنیدی جعفری

                                     

 امام هادی (ع)

فضایل امام هادی (ع)

 

 

1. علم

از آن حضرت در خصوص تنزیه آفریننده تعالى و یگانگى او و نیز پاسخهاى وى در مسایل و علوم مختلف روایات فراوانى نقل شده است. امام هادى (ع) مى‏فرماید: به راستى خداوند وصف نشود جز بدانچه خودش، خود را وصف كرده. كجا وصف شود آن كه حواس از دركش عاجزند و تصورات به كنه او پى نبرند و در دیده‏ها نگنجد. در نزدیكى‏اش دور است و در دورى‏اش نزدیك. چگونگى را پدید كرده بدون آن كه گفته شود خود او چگونه است و مكان را آفریده بدون آن كه خود مكانى داشته باشد، از چگونگى و از مكان بركنار است‏ ، یكتا و یگانه است. شكوه و ابهتش بزرگ و نامهایش پاك است.

 

 

2. حلم

براى پى بردن به حلم آن حضرت كافى است ‏به بردبارى و گذشت آن حضرت از بریحه، پس از آن كه دانست وى در نزد متوكل از او بدگویى كرده و به او افترا بسته و وى را تهدید كرده، توجه كرد.

 

 

3. كرم و سخاوتمندى

ابن شهر آشوب در مناقب مى‏نویسد: ابو عمر و عثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعرى و على بن جعفر همدانى به نزد على بن حسن عسكرى رفتند. احمد بن اسحاق از وامى كه بر گردنش بود نزد حضرت شكایت كرد. آنگاه امام به عمرو كه وكیلش بود، فرمود: به او سى هزار دینار و به على بن جعفر نیز سى هزار دینار بپرداز و خود نیز سى هزار دینار برگیر.

ابن شهر آشوب پس از نقل این ماجرا گوید: این معجزه‏اى بود كه جز ملوك و پادشاهان آن را نیارند و ما از كسى چنین بخششى نشنیده‏ایم. همچنین در مناقب گفته شده است: اسحاق جلاب گوید: براى ابو الحسن (ع) در روز ترویه گوسفندان بسیارى خریدم و آن را در میان نزدیكانش تقسیم كردم.

 

 

4. شكوه و عظمت در دل مردم:

طبرسى در اعلام الورى به سند خود از محمد بن حسن اشتر علوى نقل كرده است كه گفت: همراه با پدرم بر در سراى متوكل بودیم. من در آن هنگام كودكى بودم و در میان گروهى از مردم از طالبى و عباسى و جعفرى ایستاده بودیم، كه ناگهان ابو الحسن (ع) وارد شد. مردم همگى از مركبهاى خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یكى از حاضران از دیگرى پرسید: به خاطر چه كسى پایین آمدیم؟به خاطر این بچه؛ حال آن كه او از نظر سال از ما بزرگ‏تر و شریف‏تر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مركب خویش پایین نخواهم آمد. پس ابو هاشم جعفرى گفت: به خدا قسم كودكان چون او را مى‏بینند به احترام او پیاده مى‏شوند. هنوز دیرى نگذاشته بود كه آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وى پیاده شدند؛ ابو هاشم خطاب به حاضران گفت: مگر نمى‏گفتید دیگر به احترام او پیاده نمى‏شوید؟ پاسخ دادند: به خدا قسم اختیار خود را از دست دادیم و از مركبهاى خود پیاده شدیم.

 


منبع: كتاب سیره معصومان، نویسنده: سید محسن امین. بااندکی تصرف

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

دل نوسته های راهیان نور

07 آبان 1391 توسط جنیدی جعفری

شلمچه چه نام مقدسی دارد ، اسمش که شنیده می شود هوایی می شویم  به آنجا که می رویم حال و هوایمان تغییر می کند . خون شهیدان با خاک بازی می کند و باد آنها  را رقصان رقصان در همان حوالی می رقصاند . عجب حال و هوایی داشتند این شهدای گرانقدر که آنان با ما چه کردند و ما با آنها چه کردیم ….

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

06 آبان 1391 توسط جنیدی جعفری

 

1 . هم جنسی و هم شکلی و اختلاط با کفار تسلط و حکومت آنها را بر مسلمانان آسان تر می سازد .

2 . خوردن غذای شبهه ناک و نیز غذای کسی که از حرام پرهیز ندارد هرچند جایز است ولی انسان را مریض و از عبادات محروم می کند و یا سبب سلب توفیق می شود .

3 . هر کس عمل کرد به معلومات خویش خداوند مجهولات او را معلوم فرماید .

4 . نماز شب مفتاح توفیقات است .

5 . انسان باید هر روز موضع خود را مشخص کند که آیا اهل حق است و یا باطل و پیرو آن .

6 . مواعظ عملیه بالاتر و موثرتر از مواعظ قولیه است .

7 . ما باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم و برای هر خطا زبان به استغفار بگشاییم و اگر قابل جبران باشد جبران کنیم .

8 . کسی که از معنویات و معرفت خدا بهره مند است ه حاجت به کیمیا دارد ! ؟ چه کیمیای بالاتر از خداشناسی ؟ !

 

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

عید غدیر

06 آبان 1391 توسط جنیدی جعفری

اوصاف علی به هر زبان باید گفت                                 این ذکر به پیدا و نهاان باید گفت

در جشن ولیعهدی مسعود علی (ع)                                تبریک به صاحب الزمان باید گفت

                                            عید سعید غدیر خم مبارک باد

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

در هیاهوی زندگی

29 مهر 1391 توسط جنیدی جعفری

در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن ها ییکه فقط پاهایم را از من گرفت در حالیکه گویی

ایستاده بودم چه غصه هاییکه فقط باعث سپیدی مویم شد در حالیکه قصه ای کودکانه بیش نبود

دریافتم کسی هست که اگر بخواهد می شود و اگر نه نمی شود « به همین سادگی »

کاش نه می دویدم و نه غصه می خوردم فقط او را می خواندم

There are 2 comments on this post but you must be a member of this blog to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

آموزه های روزه

02 مرداد 1391 توسط جنیدی جعفری

ماه مبارک رمضان، با شکوه و شوکتی شگرف، دوباره به روی مشتاقان شرافت، آغوش می ‌گشاید و با هلال محرابی ‌اش، هلهله ‌ی اهل پارسایی و پروا می‌ انگیزد و غوغای غفران و همایش هدایت می ‌آغازد و اینک با ضمیری شادمانه و نیازی عاشقانه در قدوم بهاران معنویت در این حرارت طبیعت، غنچه‌های غنوده در پرچین پرهیز می ‌افشانیم و هم آوا با مولای منتظران، خوش آمدش می ‌گوییم. شکرا که دوباره ابواب بهشت را گشودند و دریغا اگر با بال بصیرت به اوج رحمت و رهایی نرویم و از این فرصت فرید فیض، بهره‌ ور نشویم. یک سال، با فراز و فرود بسیار، رهسپاری نمودیم و در راه روشن آیین آسمانی ‌مان گام نهادیم و در این طی طریق از ذخایر معنوی وجودمان سود جستیم و با محرک ایمان باطن به سوی اهداف الهی، قوای ظاهر خویش را به حرکت واداشتیم و اینک ماه مبارک رمضان، هنگامه ‌‌ای است که می‌ توانیم ذخایر درون را غنی سازیم و ریزش‌های نفسانی را با رویش‌‌های سبز «‌صبر» ‌و «صلوة» ‌جبران نماییم. لغزشگاه ها و کژراهه ‌ها آنگاه رخ می ‌نمایند و آدمی را به خود فرامی ‌خوانند که کاهش ذخایر نفسانی آغاز شود و توان حرکت‌ های پیش رونده از رهروان سلب گردد. گویا با تشریع روزه برای اهل ایمان، خالق یکتا اراده فرموده که هر سال با انباشت ذخایر نوین معنوی، از توان سیر و سلوک در صراط مستقیم کاسته نشده و با امداد از روشنایی روزه و نور نیایش و فروزندگی فطر، فانوس فطرت انفس، پدیدار و پایدار بماند. روزه، آموزه‌ هایی دارد که هر کدام از آنها دریایی از معنا و معنویت را به موج وامی ‌دارد و به اوج عزت می ‌رساند. روزه، هدفداری و غایت طلبی را در انسان تقویت می‌ کند و او را به این باور می ‌رساند که برای نیل به مطلوب نباید از دشواری ‌ها و مشکل ‌ها هراسید. سطح تأمل و تحمل برای روزه‌ داران، بسیار بالاست. هدف و مقصودشان هم زیباست؛ قرب قادر متعال و ایصال به منشأ قدرت مطلق. تلاش و کوشایی روز افزون و پرهیز از تن آسایی و خویش را در حصر «‌عسر» ‌قرار دادن تا به «‌یسر» ‌نائل شدن، از دیگر آموزه‌‌های رمضان است؛ «‌فانّ مع العسر یسرا». ‌در بطن معسرت و سختی، آسانی و گشایش، نهان است و برای استحصال گوهر آسایش ، باید در قعر اقیانوس دشواری غوطه‌ ور شویم و با کند و کاو بسیار، صدف نفس بگشاییم و کنز کرامت آن را به دست آوریم. بازدارندگی از فرسایش روح و پرهیز از فروغلتیدن در مرداب منیت و رهایی از تنیدن تارهای روزمره گی در اطراف قلب و اندیشه نیز ارمغانی است که صبر و صیام از آسمان برای اهل زمین می‌ آورند؛ و نیز بازبینی گذشته و مراقبت ‌نفسانی در آینده. رمضان، افزون بر اعطای فرصت خودسازی، دیدگاه مراقبتی و انتقادی نسبت به نفسانیت خویش را به روی روزه‌ داران می‌ گشاید و با کاستن تعلقات دنیایی، نورانیت و بصیرتی را به دنبال می ‌آورد که می ‌توان با نگاهی الهی، اعمال و کردار گذشته را واکاوی نمود و به زشتی و زیبایی آنها با دیده ‌ی انصاف و غیر خودبینانه نگریست و نیروی حراست و مراقبت قوی و بازدارنده را در وجود خود پدید آورد و به این باور رسید که تا نگاه انتقادی نباشد، عیب و اعوجاج نفس برطرف نخواهد شد؛ و این امر برای آنانی زیبنده ‌تر است که واجد مسؤولیتی سیاسی یا اجتماعی هستند، تا با جزم انگاری به اعمال خود نگاه نکنند بلکه به اعمال و عملکرد خود به دیده ‌ی اصلاح و انصاف بنگرند و روش ها ومنش های مذموم را کنار بگذارند و خدمت خالصانه را وجهه ‌ی همت خود سازند و بر خواهش های نفسانی، غلبه کنند و نعمات دنیوی را برای مردم بخواهند و خود به قدر کفایت، بسنده نمایند. نکته‌ ی آخر؛ همان گونه که روح جمع ‌گرایی و هم اندیشی در فرائض و مناسک دینی همانند جهاد، حج، زکات، خمس و نمازهای جمعه و جماعات حاکم است، روزه نیز از این قاعده ‌ی زیبا مستثنا نیست. گر چه ظاهر روزه، فریضه ‌ای انفرادی است اما نتیجه و ثمره ‌ی آن به گونه ‌ای است که راه استقرار مساوات و عدالت اجتماعی را هموار می‌ سازد، روحیه ‌ی بی‌ تفاوتی نسبت به محرومیت‌ ها و مسکنت‌ ها را از بین می ‌برد، طعم گرسنگی و فقر را در کام تمام اقشار جامعه می‌ پراکند، همگان را از اسراف و مصرف گرایی بازمی ‌دارد، اطعام و انفاق به نیازمندان و یکسانی و یکسان نگری انسان ها در محضر مقدس ربوبی را می ‌آموزد؛ «‌اللهم اغن کل فقیر، اللهم اشبع کل جائع، اللهم اکس کل عریان …» ‌اینها ادعیه ‌‌ای است فرا ملیتی با محتوای جهانی نگری، و اینکه منتظر و آرزومند روزی بودن که فقر و گرسنگی و نیازمندی در تمام نقاط دنیا ریشه کن شود؛ در واقع آرزومند فرا رسیدن حاکمیت جهانی و عدالت گستر مهدی موعود ارواحنا فداه.  فرا رسیدن موسم هدایت و همدلی را به تمام مؤمنان و منتظران فرج آل محمد (ص) تهنیت می‌ ‌گوییم.

There are 6 comments on this post but you must be a member of this blog to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

02 مرداد 1391 توسط جنیدی جعفری

راهنمائی غذایی در ماه مبارک رمضان

 بطور کلی توصیه غذایی در همه حال مصرف متعادل و میانه روی همراه با تنوع در مصرف توصیه می شود مخصوصا ماه رمضان که مسلمانان از طلوع تا غروب خورشید ناشتا هستند . برای سالم ماندن یکی از مهمترین نکات مصرف از گروههای اصلی غذایی می باشد . این ماده معمولا غذایی دریافتی کمتر از میزان غذایی دریافتی در روزهای معمول است همینقدر که برای نگهداری سلامت فرد کافی است ، مصرف میوه جات بعد از هر وعده غذایی پیشنهاد می شود . همچنین رژیم غذایی متعادل علاوه بر بهبود فراسنجهای کلسترول خون ، سبب کاهش اسید معده و از یبوست و دیگر مشکلات گوارشی پیشگیری می کند ودر نهایت شیوه زندگی سالم و فعالی را موجب می شود. در تحقیقی در در اردن :۱- کاهش معنی داری در تعداد نمونه ای که مبادرت به خودکشی نموده اند در این ماه ثبت شد . در انگلستان الگویی از ماه رمضان برای کاهش سیگار کشیدن بخصوص در میان آفریقایی ها و آسیایی ها مورد استفاده سازمان ها و مرکز سلامتی مختلفی قرار گرفته است . روزه داری در ماه رمضان مزایای روحی ، روانشناختی دارد . با این حال ، در صورتیکه بطور صحیح عمل نشود ممکن است مشکلاتی را همراه داشته باشد. نکته : نیازی به مصرف زیاد غذا در وعده های افطار ، شام و سحر نیست زیرا بدان واجد مکانیسم تنظیمی ست که در خلال روزی داری فعال می شود و چربی بدن بطور موثر مصرف می شود. مشکلات سلامت در نتیجه مصرف زیاد غذا و غذاهایی رژیم نا متعادل ممکن است نمایان شود و خواب ناکافی راسبب می شوند . توصیه مقدار مصرف هر گروه غذایی : به طبق عملکرد پیامبر اکرم و یافته های حاصل از تحقیقات ، توصیه های غذایی ذیل پیشنهاد می گردد.

۱- گروه نان و غلات ، برنج ، ماکارونی ، بیسکویت ۶ تا ۱۱ سروینگ در روز

 ۲- گروه گوشت ، حبوبات ، و دانه ها ۲ تا ۳ سروینگ در روز

 ۳- گروه شیر و لبنیات ۲ تا ۳ سروینگ در روز

 ۴- گروه سبزی ۵-۳ سروینگ در روز

 ۵- گروه میوه ها ۴-۲ سروینگ در روز

 ۶- قند و شکر

 ۷- چربی و روغن های غیر اشباع ۷-۴ قاشق غذا توصیه های مصرف در هر وعده افطار : -خرما ، سه عدد - عصاره میوه جات طبیعی ( ۱۸۰ گرم یا نصف لیوان ) - سوپ سبزی با کمی رشته فرنگی ( باندازه یک لیوان ) و ۲ عدد بیسکویت کراکر گندمی بدن هنگام افطار نیاز فوری به منابع سهل الوصول انرژی دارد . این نیاز برای سلولهای زنده مخصوصا مغز و سلولهای عصبی است

 و بهترین پیشنهاد کربوهیدراتهای ساده می باشند . خرما و عصاره میوه جات منابع مناسب کربو هیدراتهای ساده هستند که می توانند سطوح پائین قند خون را به سطح طبیعی برسانند . مصرف عصاره میوه ، سوپ به تعادل آب و مواد معدنی بدن کمک می کند .

 همچنین پرخوری ( حذف وعده شام ، رژیم غذایی نا متعادل و مصرف مقادیر زیاد شربتها ، شیرینی ها و شکر می توانند سبب نا خوشی ( سو ء هاضمه ، سوزش سر دل ، و مشکل اضافه وزن ) شوند .

 شام :

 یک لیوان سبزی سالاد باضافه ۲ قاشق چایخوری روغن ذرت و ۲ قاشق چایخوری سرکه ، ۶۰ گرم مرغ ، نصف لیوان بایمه پخته ، ۱۲۰ گرم نخود کاملا پخته ، ۲ برش نان آرد گندم ، یک لیوان برنج پخته ،۴/۳ لیوان ماست ( کم چرب ) یک پرتقال ، نصف لیوان آب انگور ، ۳۰ گرم مخلوط آجیل ها ی بوداده بدون نمک شام را از همه گروهای غذایی بر اسا س پیشنهاد ذیل مصرف کنید. بعضی اوقات در ماه رمضان سطح کلسترول و اسید اوریک خون افزایش می یابد برخلاف تفکر عموم دریافت متعالی از رژیم غذایی با مقادیر بالای چربی در حدود ۳۶ % کل انرژی می تواند سطح کلسترول خون را بهبود بخشد همچنین می تواند از افزایش سطح اسید اوریک خون جلوگیری کند. این در حالی است که توصیه مصرف در رژیم طبیعی در حدود ۳۰ % انرژی دریافتی یا کمتر می باشد . این در حالی است که توصیه مصرف چربی در رژیم طبیعی روزانه است . نیاز به چربی برای جذب ویتامین های محلول در چربی ( ویتامین A ، D ، E ، K ) و کارو تنوئیدها می باشد . اسیدهای چرب ضروری اجزا ء مهمی از غشا ء سلولی اند همچنین بدن برای سنتز پروستا گلاندین با اسید های چرب ضروری نیاز دارد. اسیدهای حاصل از چربی در خلال ماه رمضان برآورد انرژی مورد نیاز مغز و سلولهای عصبی ضروریست کتواسید ها همچنین برای سنتز گلوکز در مسیر متابولیکی گلوکز شکسته شده بنا براین معادل انرژی ۲ تا ۲ سروینگ نان و غلات ممکن است با ( اسید چرب غبر اشباع با چند باند مضاعف ) جایگزین شود . در ماه رمضان افزایش اسید معده مورد توجه قرار گرفته که علائمی از قبیل ، احساس سوزش معده ، سنگینی در معده و دهان شور ، از خود بجا می گذارد ، نان گندم کامل ، سبزیجات ، حبوبات و میوه ها منبع عالی فیبر غذایی و سبب عمل ماهیچه ، همزدن و مخلوط کردن غذا ، شکستن غذا به اجزا ء کوچکتر ، متصل شدن به اسیدهای صفراوی گشایش منطقه ای بین معده و جابجایی غذایی هضم شده به روده کوچک شده . بنا براین فیبر به کاهش صفراوی اضافی کمک می کند و از آنجا ئیکه فیبر غذایی حرکت در روده را سبب می شودنقش پیشگیری از پیوست را ایفاد می کند . برای بیماران مبتلا به زخم معده اجتناب از غذا های پرادویه و مشاوره با پزشک برای دارو و رژیم غذایی ، توصیه می شود.

 قرآن و احادیث در مورد روزه داری زنان باردار و شیر ده در ماه رمضان نرمش به خرج داده اند . نیاز به انرژی و مواد مغذی برای زنان باردار و شیرده حیاتی تر از مردان است . اگر انرژی و مواد مغذی مورد نیاز در خلال این ماده برآورد نشود ، عوارضی برای سلامتی زنان باردار و جنین بامادران شیرده و کودکان شیر خوار (۱۹-۱۵ ماهه ) بوجود خواهد آمد. دولتها ، جوامع و سرپرست خانواده ها باید بیشترین حق تقدم را برای برآورد نیاز های زنان اختصاص دهند . در کشور های آفریقایی ، بنگلادش ، هند ، پاکستان و بسیاری جاهای دیگر ، سوء تغذیه ، یکی از مشکلات عمده مخصوصا در میان زنان از گروههای بادر آمدپائین می باشد. علاوه بر این در میان زنان کار پرتنش و سخت در مزرعه با کارخانه ها و دیگر جاها ، عمومیت دارد. سوء تغذیه و کار طاقت فرسا ممکن است به مشکلات پزشکی منجر شود و زندگی به خطر بیافتد .

 سحر :

غذای سحری ولو با مقداری خوردن آب از پیامبر (ص ) مستجب شده که فرموده : سحر و لو بجبزع الماء الا صلوات الله علی المسحرین : در سحرها ( برای روزه ) برخیزید اگر چه برای آشامیدن یک جرعه آب باشد . بدانید که خداوند سبحان برسحر خیزان درود می فرستند. مصرف مختصر و سبک مواد غذایی در این وعده توصیه می شود مثل : ۲ برش نان آرد کامل ، یک لیوان شیر ، ۱۴ لیوان سالاد سبزی با ۲ قاشق روغن ذرت و ۲ قاشق چایخوری سرکه ، سیب با پوست ، ۲ قاشق چایخوری شکر با چای یا قهوه توصیه های تکمیلی : مقدار کافی آب بین افطار و خواب بنوشید تا از کم آبی جلوگیری شود . مقدار کافی سبزی ها در وعده های غذایی صرف نمائید. همینطور در پایان هر وعده میوه را فراموش نکنید. از دریافت میزان بالا ی قند های ساده ( قند حبه شکر ) شیرینی جات و دیگر اشکال آن ( ذولبیا ، آش شله زرد ) اجتناب نمائید. از مصرف غذاهای پرادویه خودداری نمائید. کافئین مدر است یعنی باعث دفع آب از طریق ادرار می شود. پس از مصرف نوشیدنی های کافئین دار مثل قهوه یا چای خودداری نمائید. بطوریکه از ۳ تا ۵ روز مانده به ماه رمضان بتدریج دریافت این چنین نوشیدنی ها را کم کنید زیرا کاهش ناگهانی کافئین ، سردرد های فوری ، نوسانات خلق و خو و تحریک پذیری ایجاد می کند. بهتر است در صورت مصرف چای ، کمرنگ باشد. سیگار کشیدن عامل خطر بری سلامتی محسوب می شود و اثرات منفی بر استفاده از انواع ویتامین ها ، متابولیت ها و سیستم های آنزیمی در بدن دارد . لذا از کشیدن سیگار اجتناب نمائید. اگر نمی توانید از کشیدن سیگار دست بکشید آنرا بتدریج از چند هفته قبل از ماه رمضان شروع به قطع کردن نمایید . مسواک زدن را فراموش نکنید دندان ها را حداقل قبل از خواب و بعد از سحر بشوئید ( مسواک بزنید ) توصیه بر این است که بیش از ۲ بار مسواک بزنید . افراد طبیعی یا با اضافه وزن باید وزن اضافه کنند . ماه رمضان برای افرادی که اضافه وزن دارند ، فرصت مناسبی برای از دست دادن وزن اضافه است . افراد کم وزن یا حاشیه ای وزن طبیعی ، که از دست دادن وزن نومیدند با مراجعه متخصصین تغذیه می توانند از یک برنامه غذایی مناسب با استفاده از جدول ترکیبات مواد غذایی و برنامه موجود ، دریافت انرژی و مواد مغذی مناسب را برنامه ریزی نمائید. بعضی از انواع ورزشهای سبک مانند نرمش های کششی ، راه پیمائی توصیه می شود ، مدیریت زمان در اجرای فعالیت مذهبی ، خواب ، مطالعه ، شغل ، فعالیت بدنی ، و ورزش نقش بسزایی دارد. بطور خلاصه دریافت رژیم متعادل برای حفظ سلامت ، شیوه زندگی فعال و توجه به تمام مزایای ماه رمضان باید مد نظر قرار گیرد.

 تهیه کننده : افسانه فیروز نیا کارشناس مسئول بهداشت مدارس

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

بخشی از وصیت نامه شهید منصور صادقیان

02 مرداد 1391 توسط جنیدی جعفری

رمضان ماه تابیدن خورشید بر گورستان جهل و نادانی است .

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

مهمان ملکوت

02 مرداد 1391 توسط جنیدی جعفری

باز آمدی به بزم باده نوشان شکیبا که دلارام عاشقان شوی. باز آمدی که دل بری و جان بیاوری و نسیم صبح صفا در گیسوی مهرخان بیفکنی. چه مهربان یار و چه نیکو انیس و چه زیبا ندیم منی ای اهل غمزه و اغماض، ای ماه بی مثال! ندیم بدی بودم و ندیده انگاشتی و باز به سراغم آمدی! دوباره مرا به میهمانی ملکوت می خوانی و شرم، زبان اجابتم بسته است و بغض حسرت از گذشته ی خویش، راه رهایی از نای بی نوایی ام می کاود. جفا کردم، از تو وفا دیدم. دیده به رویت بستم و ابواب عفو به رویم گشودی و عاشقانه سفیر رحمت دلدارمان شدی. اشک انابه و لهیب دل و التهاب نگاهم ببین و ببخشای و سلام صمیم مرا دوباره پذیر و نامه ی ضیافت از من دریغ مدار! تو رسول نگار و عشوه ی عرش و کرشمه ی احسان حبیب من و بشارت عنایت اویی. ای ماه دلارای صائمان، رمضان! به سراچه ی قلب غریبم خوش آمدی! مهجوری من از راه فائزین قدر، حرمان هماره من است و دلجویی تو می جویم. سحرت را دوست می دارم و هلالت بسان ابروی یار است و شبانگاهت عطر نیایش مولادارد. عطش تو عاشورایی است و صیام، میثاق ما با قیام یاران نینواست. غروب تو، طلوع فرحت ایمانیان است و خرسندی دوست؛ و طلوعت غروب رذیلت و ریمنی در آفاق انفاس روزه دار. رمضان، ای موسم غفران و غوغای عفو! تو ضیافت جمع علی جویان و محفل انس عاشقان مولایی! عطشناکی ما در رؤیت هلال تو، عطش دیدار امیر عدل و عاطفه، علی (ع) است. نکهت ولایت از لحظه های آسمانی تو می خیزد و جان را به جنان والیان می خوانی. عجبا از این ضیافت عظما و محفل زیبا و نشور بی همتا! اینک آیا بانگ چاووش رحمت را می شنوی؟ مباد از کاروان نیایشگران و نمازگزاران و سخا صفتان جدا افتی و ندیم حرمان و حسرت شوی. در ماه مهرورزان و در ساحل زیبای ایمانیان، آماده ی آن شو که تن به دریای ناپیدا کرانه ی قدر بسپاری و همپای طاهران در وادی فطر پا گذاری و آنگاه به مدینة الایثار عاشورا رسی. پروردگارا! صیام و افطار و سحر و نیایش و نماز و قنوت و سجود و رکوع مان، بهانه ی تماشای یک نگاه ناز توست؛ دریغ مان مدار. تشنه ی آب و گرسنه ی طعام نیستیم. ما تشنه دیدار توییم ای نور زمین و سماوات! سیه روییم و در سپیدی بحر عنایت خویش، غسیل مان کن و با دلی پاکیزه بر خوان ضیافت رمضان، اذن جلوس مان ده. شکرا که انتظاری تلخ به سرآمد و وصل شیرین یار، حاصل شد. اینک سپیده، غالیه دان عطر نیایش می شود. عطش رمضان، تذکار عطش عاشوراست. لب های خشک روزه داران، حسین (ع) را زمزمه می کنند. تلظی کام تشنگان، شوق وصال دریای ایثار اباالفضل (ع) در ساحل ارادت است. رمضان، مقدمه ی محرم است. قدر، دروازه ی شهر نینواست. صیام، طلیعه ی قیام است و صائمین، طلایه داران سپاه قائم آل یاسین (عج). در بهار وصل سالکانیم و توفیق حضوری دوباره در حلقه ی صالحان و دلدادگان دلارام یافته ایم و این شایان شکر در آستان خالق است. دل هایمان را فرش راه یار می کنیم و با سوز عاشقانه و ترنم واژه های زلال وحی، قدوم بهار یاران و فصل وصل بهاری دلان را خوشامد می گوییم. در ماه قربت و غفران، حجاب های ظلمت و نور، زدوده شده، جمال بی مثال نگار در رواق دیدگان دلدادگان، هویدا خواهد شد. بیایید حضورمان در میهمانی خدا را باور کنیم، غبار خود از خود بروبیم و در جریده ی رمضان ثبت نام کنیم. یاران رمضان و یاوران عاشورا! گوارایتان باد خوشگواری ضیافت نور. ای میهمانان ملکوت! التماس دعا.

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

خداگونه شدن از منظر امام سجاد علیه السلام

05 تیر 1391 توسط جنیدی جعفری
خداگونه شدن از منظر امام سجاد علیه السلام

اشاره

صحیفه سجادیه میراث گرانبهای برجای مانده از چهارمین پیشوای معصوم شیعیان امام علی ابن الحسین(ع) است. این کتاب شریف، گنجینه ای بدیع و ثروتی تمام ناشدنی است. حقیقت آن تحفه ای است الهی که بر قلب عزیزترین انسان ها جاری شده است. جامع و کامل است و از منبعی سرچشمه می گیرد که مصون از هر گونه اشتباه و خطا است. زبان این کتاب شریف زبان نیایش است و به گونه ای عرضه شده است که هر خواننده به فراخور فهم و دانش خود از آن بهره می گیرد.

اندیشمندان شیعی درباره صحیفه سجادیه تحقیقات زیادی در قالب شرح و ترجمه نگاشته و میراث علمی گرانبهایی به یادگار گذاشته اند که با این تلاش ها مقداری از راه هموار شده است؛ ولی اکثر این مطالعات براساس دقت های ادبی و شرح و توضیح واژه ها در عرصه های مختلف صورت گرفته است، نظیر شرح “ریاض السالکین"، که یکی از شرح های معتبر و مهم صحیفه به شمار می آید. ولی بیشتر به جهات ادبی، شرح و توضیح واژه ها از نگاه اعتقادی و اخلاقی پرداخته است.

بنابراین، ناگفته پیداست که اولاً تحقیقات ارزشمند علمای سلف درباره صحیفه سجادیه، بیشتر در قالب شرح و توضیح لغات و جملات بوده و در آنها کمتر به تجزیه و تحلیل تربیتی مطالب پرداخته شده است.

ثانیاً، با وجود ابعاد تربیتی که صحیفه سجادیه دارد، حتی آن دسته از شرح هایی که به طور تحلیلی به شرح و تفسیر صحیفه سجادیه پرداخته اند، با یک دید تربیتی، به تجزیه و تحلیل دعاهای صحیفه نپرداخته اند.

ثالثاً، علاوه بر خلأ موجود  در پژوهش های پیشین، نیازهای فعلی مربیان و جوامع شیعی در برخورداری از اندیشه های تربیتی امام سجاد(ع) توجیه گر ضرورت بررسی برخی از عناصر نظام تربیتی آن است. آنچه در پی می آید مروری کوتاه بر یافته های یاد شده در زمینه های مبانی، اصول، روش ها و اهداف تربیتی در صحیفه سجادیه است.

با هم این مقاله را که تحت عنوان “مبانی، اصول، روش ها و اهداف تربیتی در صحیفه سجادیه” می باشد را می خوانیم:

اصول تربیتی بر یک سری ویژگی ها و صفات (منفی و مثبت) انسانی که در همه انسان ها وجود دارند که بنا شده اند. با مروری بر صحیفه سجادیه به نکاتی بر می خوریم که گرچه به شکل دعا از سوی امام بزرگوار به ما رسیده است، ولی به روشنی ویژگی انسان را تبیین نموده و اساس و مبنای اصول تربیتی را ارائه می دهد. با پی جویی دعاهای صحیفه سجادیه، به کشف و بررسی مهم ترین مبانی تربیتی صحیفه سجادیه از جمله “خود دوستی"، “خدا دوستی"، “کمال خواهی"، “میل به جاودانگی"، “خوف و رجا"، “غفلت"، “دنیا دوستی” و “اختیار"، دست یافتیم. در این مقاله، به برخی از مبانی تربیتی اشاره می شود.
 

خود دوستی (حب ذات) 

براساس این ویژگی مهم، انسان قبل از هر چیز و هر کس، بیشتر به خود علاقه مند بوده و فطرتاً عاشق خود می باشد و تمام محبت ها و عشق و علاقه هایش به دیگران از محبت به خودش سرچشمه می گیرد. حتی گرایش و محبتی که به خدا دارد از خود دوستی، مایه می گیرد. حب ذات اگر کنترل نشود و در جهت صحیح و درستی هدایت نشود، انسان را به نابودی می کشاند.

گرچه عنوان دقیق “حب ذات” یا خود دوستی مستقیماً در صحیفه سجادیه نیامده است، ولی جلوه هایی از آن به صورت های مختلف در بعضی از دعاها مشاهده می شود. از جمله دعای هفتم صحیفه است که حضرت به هنگام کار دشوار و دل آزار یا پیشامدهای سخت یا غم و اندوه، آن را چنین می خواند:

“ای آن که گره های ناگوارایی ها به وسیله او باز می گردد. و ای آن که تندی سختی ها به او شکسته می شود، و ای آن که رهایی یافتن از گرفتاری ها و رفتن به سوی آسایش فراخی، از او درخواست می گردد."(1)همچنین دعاهایی که امام(ع) در آن درخواست رفع فقر و تنگدستی و در مواردی درخواست هایی در مورد سعادت، کمال، قدرت، نعمت و … از خداوند دارد، همه ناشی از خود دوستی است و این که انسان همیشه به دنبال خوبی هاست و از ناراحتی ها و سختی ها گریزان است، پس این ویژگی امری فطری است و به خودی خود، مطلوب است.

بنابراین، یکی از مهم ترین ویژگی های انسان که منشأ بروز رفتارهای انسان می شود، خود دوستی است. خود دوستی غریزه ای است که اگر به آن توجه شود و در مسیر صحیحی قرار داده شود، منشأ عزت خواهی، کمال خواهی، سعادت و … می شود. اما اگر غریزه خود دوستی به انحراف کشانده شود، روح استکبار و طغیان و سرکشی بر انسان چیره می شود و منشأ رفتارهای ناپسندی از قبیل خودپرستی، عجب و غرور و حرص می شود.
 

خداخواهی و خداجویی 

این ویژگی در فطرت همه انسان ها نهفته است. انسان ها حتی کسانی که در پیدا کردن مصداق حقیقی خداوند به اشتباه و انحراف رفته اند همیشه در جستجوی خدا و پرستش او هستند.

حضرت امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه در نخستین دعا بیانی دارد که به فطرت خداجوی انسان اشاره می کند:

“به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید، و آنان را به اراده و خواست خویش به وجود آورد بی این که از روی مثال و نمونه ای باشد. سپس آنان را در راه اراده و خواست خویشتن روان گردانید، و در راه محبت و دوستی به خود برانگیخت.” (2)امام(ع) در دعاهای بیست، بیست و یک، بیست و هشت، پنجاه و دعاهای بسیار دیگر،(3) بیاناتی دارند که اشاره به خداخواهی و خداجویی انسان به هنگام اضطرار و تنگناها دارد. ایشان در یکی از این دعاها به خداوند عرضه می دارد:

” بار خدایا مرا چنان قرارده که هنگام اضطرار به (کمک و یاری) تو (بر دشمن) حمله آورم، و هنگام نیازمندی از تو بخواهم، و هنگام درویشی (یا ذلت و خواری) به درگاه تو زاری کنم، و مرا چون بیچاره شوم به یاری خواستن از غیر خود و چون فقیر گردم به فروتنی برای درخواست از غیر خویش و چون بترسم به زاری کردن پیش غیر خود آزمایش مفرما."(4)

هدف امام(ع) از طرح مفهوم خداخواهی، که از مبانی تربیتی در اسلام به حساب می آید، توجه دادن انسان ها به فطرت خداجویشان است، این گرایش، از طریق توجه دادن انسان به خدا، در اصلاح رفتارهای وی تأثیرگذار است. انسان خداجو به خاطر فطرت خداخواهی اش همیشه خدا را در نظر دارد و در اثر همین توجه، آلوده به گناه و معصیت خدا نمی شود و رفتارهایش با نیت خالص و در جهت تقرب به خدا انجام می پذیرد.

 

دنیا دوستی 

یکی دیگر از ویژگی های انسان دنیا دوستی است. علت این که انسان زندگی دنیا را دوست دارد، علاقه به جاودانگی و نیز علت دیگر، نقد بودن و مشهود بودن کارآیی های دنیا در گستره زندگی انسان و برآوردن نیازهای او است. آن چه از برخی از فرازهای صحیفه به دست می آید، این است که دنیا و مادیات نباید به صورت ایده آل و کمال مطلوب در آید، محبتی که مذموم است این گونه محبت است.

امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه، بیانات فراوانی در مورد نگرش به دنیا دارد که از مجموع آنها دو نوع نگرش به دست می آید: نخست مذمت دنیا دوستی، به خاطر زیان های آن، نظیر:

” و دوستی دنیای پست را که از آنچه (سعادت و نیک بختی) که نزد تو است منع می نماید، و از طلبیدن وسیله و دست آویز به سوی تو باز می دارد و از تقرب و نزدیک شدن به (طاعت) تو غافل و بی خبر می گرداند، از دلم بر کن."(5)در این فراز امام(ع) به یکی از مهم ترین زیان های دنیا دوستی که همان جلوگیری از تقرب به خداست، اشاره می کند و از این جهت دنیا دوستی را مورد مذمت قرار می دهد.

نگرش دوم، درخواست دنیا برای عبادت و بندگی خدا است، حضرت امام سجاد(ع) در این زمینه می فرماید:

“و مرا از کسب و روزی به دست آوردن با رنج بی نیاز کن، و بی حساب روزی ده، تا از عبادت و بندگی تو برای به دست آوردن روزی باز نمانم، و زیر بار سنگینی زیان ها و بدی عواقب کسب نروم."(6)بنابراین ویژگی دنیا دوستی با نگرش های مختلف آن، نظیر نگرش مستقل به دنیا یا مقدمه بودن دنیا به آخرت، از آنجا که منشأ رفتارهایی در انسان می شود از قبیل حرص و آز، در صورت نگرش مستقل به دنیا داشتن و زهد، تلاش برای آباد ساختن آخرت، در صورت نگرش مقدمه بودن دنیا برای آخرت، از این ویژگی انسان به عنوان یک مبنای تربیتی در صحیفه سجادیه بحث می شود.
 

غفلت 

یکی دیگر از خصلت هایی که دامنگیر انسان است، غفلت و فراموشی است. انسان ذاتاً به گونه ای است که در اثر توجه بیش از حد به اموری از دیگر امور و شئونات باز می ماند و غافل می شود. این خصلت اگرچه در مواردی شاید تا حدی به نفع او باشد، ولی متأسفانه در بسیاری موارد وجود این ویژگی در انسان موجب انحرافات و از دست دادن فرصت ها و سقوط و هلاکت او می شود.

تا حدی که انسان خدا و خویشتن  اهداف عالیه خویش را فراموش می کند. برای این که دنیا و زیبایی های فریبنده آن، او را مدهوش می کند و قدرت درک و تشخیص را از او می گیرد. برای دفع این آسیب و نجات انسانی از دام غفلت، در نظام تربیتی صحیفه سجادیه تدابیری اندیشیده شده است.

حضرت امام سجاد(ع) در دعاهای فراوان و با بیانات مختلف به این ویژگی انسان پرداخته و با بیان موارد و مصادیق غفلت، انسان های غفلت زده را بیدار می کند. امام(ع) موارد غفلت را بدین صورت بیان می کند:

“غفلت از خود، غفلت از انجام وظایف و واجبات الهی، غفلت از عالم پس از مرگ، غفلت از وعید، غفلت از نعمت ها و از همه مهم تر غفلت از خداست. در این زمینه می فرماید: و ما را از جانب خود به غفلت و نادانی گرفتار مکن، چون ما به سوی تو خواهان و از گناهان توبه کننده ایم."(7)با توجه به آنچه گفته شد، امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه یکی از ویژگی ها و صفات مذموم انسان را غفلت معرفی می کند. از آنجا که غفلت منشأ امور ناپسندی نظیر خود فراموشی، خدا فراموشی می شود، لذا به عنوان یکی از مبانی تربیت در نظام تربیتی صحیفه مورد تأکید و بحث قرار گرفته است.
 

اصول تربیتی در صحیفه سجادیه 

اصول، مجموعه قواعدی است که با نظر به قانون مندی های مربوط به ویژگی های علمی انسان (مبانی تربیت) اعتبار شده و به عنوان راهنمای عمل، تدابیر تربیتی را هدایت می کنند. بنابراین، در این نگاه اصول مبتنی بر مبانی هستند.(8)

با بررسی  دعاهای صحیفه سجادیه، به برخی از مهم ترین اصول تربیتی نظیر، تقوی، توکل، زهد، ایجاد انگیزه، کنترل و هدایت، و اصل لزوم عمل می رسیم، که امام سجاد(ع) از آنها جهت اصلاح و تربیت انسان ها بهره می برند. شرح برخی از این اصول عبارتند از:
 

اصل کنترل و هدایت 

این اصل مبتنی بر خداجویی، خوددوستی و جاودان خواهی می باشد. با استفاده از این اصل، انسان باید بر اساس مبنای خداجویی به سوی توحید و یکتاپرستی هدایت شود و بر اساس مبنای خود دوستی محب و مطیع خدا شود و بستری برای رسیدن به کمال و قرب به خدا برایش فراهم گردد. حضرت امام سجاد(ع) در دعای بیست صحیفه سجادیه با آوردن نمونه ای از خود دوستی، در مورد کنترل آن می فرماید:

و مرا در میان مردم به درجه و مقامی سرفراز مفرما جز آن که پیش نفسم مانند آن پست نمایی، و ارجمندی آشکارا برایم پدید میاور جز آن که به همان اندازه پیش نفسم برای من خواری پنهانی پدید آوری.(9)امام(ع) در این فراز به نمونه هایی از خود دوستی و روش کنترل آنها اشاره می کنند. اگر چنانچه این مصادیق خود دوستی کنترل نشوند، سبب بروز خصلت های زشت خودخواهی، خودپسندی و خودمحوری می شود.

براساس مبنای جاودان خواهی، انسان باید دنیا را پایان زندگی نپندارد بلکه آن را مقدمه برای حیات جاودان به حساب آورد. بینشی که امام(ع) در صحیفه سجادیه به آن اشاره کرده این است که انسان بیش از حد لازم، دل به دنیا نمی بندد و آنجا که لازم باشد از دنیا دل می کند. حضرت امام سجاد(ع) می فرماید:

و تا هنگامی که عمرم در فرمانبری تو به کار رود عمر ده و هر گاه عمرم چراگاه شیطان شود مرا بمیران پیش از آن که دشمنی سخت تو به من رو آورد، یا خشمت بر من استوار گردد."(10)در این فراز نگرش امام(ع) نسبت به بقا در دنیا به روشنی بیان شده است. حضرت بقا را در راستای خداخواهی و آن را به عنوان وسیله ای برای رسیدن به مقصد که همان مقام قرب الهی است، می خواهد .
 

اصل تقوا

این اصل بیشتر مبتنی بر مبنای خوف و بیم در انسان است و برای آن است که ترسیدن ها و نگرانی های فطری انسان، کنترل شده و اموری مثبت و مطلوب باشد، به این معنی که اگر قرار است انسان از اموری نگران باشد، باید این ترس فقط از خدا باشد، چرا که ترس های دیگر کاذب و بیهوده است. ترس از خدا یا تقوا و در نتیجه، پرهیز از گناه، از مهم ترین اصول تربیتی در صحیفه سجادیه است.

حضرت امام سجاد(ع) در موارد مختلف به این اصل مهم اشاره می کنند و از خدای بزرگ درخواست می کنند:

“و پرهیزکاری را به من الهام نما."(11) ” و شعار دلم را بپرهیز کاری از خود بنما.”(12)

” و تقوا و ترس از کیفر خود را از دنیا توشه ام قرار ده."(13)درخواست های مکرر امام(ع) در این دعاها و موارد دیگر مبنی بر توفیق و الهام تقوا، نشان دهنده اهمیت این اصل تربیتی در نظام تربیتی  صحیفه سجادیه است.

تقوا دارای آثار تربیتی فراوانی است. مهم ترین آنها حفظ و نگهداری انسان از گناه، لغزش و خطاهاست. حضرت امام سجاد(ع) در این زمینه از خدای متعال می خواهد:

” و به ترس از تو از گناهان و لغزش ها و نادرستی ها نگاه داشته شده ام.(14)
 

اصل تذکر

اصل تذکر مبتنی بر مبنای تربیتی غفلت است. بنابراین اصل، باید انسان را از خواب غفلت بیدار نمود و آن چه را که دانستنش برای او لازم است، به او فهماند و در موارد مختلف به او تذکر داد و یادآوری کرد تا از عواقب شوم غفلت رهایی یابد. بنابراین، امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه که سراسر ذکر و یاد خداست، با دعاهای گوناگون نظیر دعا به هنگام صبح و شام، دعا به هنگام بیماری، دعا به هنگام دفع بلاها و سختی ها و … انسان را هماره متوجه خدا می کند و بدین وسیله، غفلت را از وی می زداید.

همچنین امام(ع) در دعای هشتم “پناه بردن به خدا"، دعای دوازدهم “اقرار به گناه"، دعای سی و نهم “طلب عفو"، و دعاهای دیگر ضمن اشاره به ویژگی غفلت در انسان، راه غفلت زدایی را ذکر و یاد خدا بیان می کند و می فرماید:

” و مرا در اوقات فراموشی ( در زمان پیروی از نفس) به یاد  خود آگاه ساز.(15)و دل های ما را به یاد خود از هر یادی به کار آر.”(16)حضرت امام سجاد(ع) نقش و آثار مهم ذکر را در صحیفه سجادیه چنین بیان می فرمایند:

1. یاد خدا مایه شرافت انسان است؛
2. یاد خدا مانع از رذایلی است که شیطان در دل انسان می افکند؛

3. یاد خدا موجب سلامت قلب می شود؛
4. یاد خدا انسان را از غفلت زدگی باز می دارد.

 
با آگاهانیدن تو مرا، از غفلت و فراموشی خویشتن آگاه شدم.(17)

 

اصل زهد 

این اصل مبتنی بر مبنای دنیادوستی است. بنابراین اصل، در نظام تربیتی  باید این نوع محبت به دنیا از دل انسان رخت بر بسته و زهد و گریز از دنیا آن هم در حد معقول و پسندیده جای آن را بگیرد. به صورتی که دنیا را صرفاً وسیله و ابزاری بیش نداند. برای جلوگیری از ابتلا به گرایش افراطی در دنیادوستی، امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه پیشنهاد می دهد که انسان ها “زهد” پیشه کنند و همان را از خدای خود درخواست می کند:

” و روزیم کن آسایش در زهد و دوری از دنیا را."(18)امام(ع) در این فراز آسایش و راحتی را در زهد و دوری از دنیا بیان می فرماید و از خدا درخواست زهد می کند. در فرازی دیگر، در مورد نشانه های انسان زاهد می فرماید:

و مرا در هر حال به ستایش و نیایش و سپاسگزاریت برگمار تا به آنچه از دنیا به من داده ای شاد نگردم، و به آنچه مرا از آن باز داشته ای اندوهگین نشوم.

(19)بر اساس بیان امام(ع) زاهد کسی است که این دو نشانه را دارا باشد:

1- به دنبال آنچه از دنیا به او داده می شود، شاد نگردد.

2- در پی آنچه از دنیا از وی بازداشته می شود، ناراحت نشود.

خلاصه آن که نقطه شروع تمام بدبختی ها و شقاوت ها در انسان از همین حب دنیا است و اصل تربیتی زهد، که در صحیفه سجادیه بسیار روی آن تکیه شده است، به معنای دوری از تعلقات دنیا و اسیر آن نبودن و آزادی از هر چیزی است که بخواهد در انسان چنان تعلق خاطری ایجاد کند که او را از خدا و یاد خدا و آخرت جدا و غافل سازد.


 

پی نوشت ها:

1. دعای 7 / بند 1
2. دعای 1 / بند 3 و 4
3. دعای 13، 22، 29
4. دعای 20 / بند 12
5. دعای 47 / بند 109
6. دعای 20 / بند 24
7. دعای 34 / بند 4
8. خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، چاپ چهارم، انتشارات مدرسه، 1376، ص 65.
9. دعای 20 / بند 4
10. دعای 20 / بند 5
11. دعای 20 / بند 16
12. دعای 21 / بند 9
13. دعای 21 / بند 11
14. دعای 25 / بند 10 و 11
15. دعای 20 / بند 29
16. دعای 11 / بند 1
17. دعای 13 / بند 16
18. دعای 20 / بند 27
19. دعای 21 / بند 9

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

مناظره امام سجاد(ع) با حسن بصری

05 تیر 1391 توسط جنیدی جعفری
مناظره امام سجاد علیه السلام با حسن بصری

حسن بصری یكی از دانشمندان قرن اول هجری است، كه دستگاه حكومت بنی امیه از چهره مذهبی او برای توجیه خیانت خود فراوان استفاده می‌نمود .

در زمان حكومت امام علی علیه السلام حسن بصری جوانی نورس بود. پس از پایان جنگ جمل و فتح بصره به دست ارتش امام، هنگامی كه امام در میان هیاهوی مردم و موج جمعیت وارد بصره می‌شد، در لابلای مردم، جوانی را دید كه قلم و لوحی در دست دارد و چیزهایی را كه امام می‌گوید یادداشت می‌كند، حضرت با صدای بلند او را صدا زد كه: چه می‌كنی؟

حسن پاسخ داد: آثار شما را یادداشت می‌كنم، تا پس از شما برای مردم بازگو كنم.

امام در اینجا جمله‌ای فرمود كه جالب و قابل توجه است، فرمود:

اما ان لكل قوم سامریا و هذا سامری هذه الامه لانه لایقول لامساس ولكنه یقول لاقتال؛

مردم آگاه باشید كه هر ملتی یك سامری دارد كه با تزویر خود و با چهره مذهبی خویش، جامعه را از مسیر واقعی خود منحرف می‌كند و این «حسن بصری» سامری این امت است، و تنها تفاوتش با سامری زمان موسی علیه السلام این است كه اگر او می‌گفت: «لامساس؛ كسی با من تماس نگیرد.» ولی این می‌گوید: «لا قتال؛ مبارزه با حكومت جنایتكار بنی امیه غلط است.»

(سامری مردی بود كه پیروان حضرت موسی علیه السلام را به گوساله‌پرستی دعوت كرد و سبب گمراهی گروهی از آنها شد. نقل شده كه پس از این كار مبتلا به وسواس شد و هر كسی را كه می‌دید وحشت می‌كرد و فرار می‌نمود و فریاد می‌زد (لامساس؛ با من تماس نگیرید.)

پیش‌بینی امام درست از آب درآمد و این دانشمند، چنان خدمتی به دستگاه بنی امیه نمود كه به گفته یكی از محققین اگر زبان حسن بصری و شمشیر حجاج نبود حكومت مروانی در گهواره، زنده به گور می‌شد، مگر نمی‌بینید كه حسن نشسته و در جلوی او عده‌ای بی‌شمار، صف بسته‌اند و او با مهارت‌هایی كه در سخن گفتن دارد، ضمن سخنرانی می‌گوید: «پیامبر خدا فرمود: به زمامداران ناسزا نگویند كه آنان اگر نیكی كنند، برای آنها پاداش است و بر شما لازم است سپاسگزاری كنید و اگر بد نمایند، كیفر كردارشان را می‌بینند، و بر شما لازم است شكیبا باشید، كه آنها بلائی هستند كه خداوند به وسیله آنها از هر كس كه بخواهد انتقام می‌گیرد.»

و همین دانشمند بود كه فتوا داد «اطاعت از پادشاهان بنی امیه واجب است هر چند ظلم كنند زیرا خداوند به وسیله آنان اصلاحاتی می‌كند كه از جنایات آنان بیشتر است.»

به هر حال او از چهره‌های مذهبی معروف زمان امامت امام چهارم، علی بن الحسین - علیهماالسلام - بود و امام برای رسوا ساختن او در مجلسی كه سخنرانی می‌كرد با او مناظره و گفتگوی جالبی دارد كه نقل می‌شود:

مناظره ای دیگر از امام سجاد علیه السلام با حسن بصری

روزی حسن بصری در برابر انبوهی از جمعیت در سرزمین منا مشغول وعظ و سخنرانی بود، امام چهارم از آنجا عبور می‌كرد، وقتی كه منظره این سخنرانی را دید كمی ایستاد و به او فرمود:
مقداری سكوت كن.
امام: كردار خودت، بین خود و خدا، طوری هست كه اگر فردا مرگ به سراغ تو آید، از عمل خود راضی باشی؟
حسن بصری: نه.
امام: تصمیم داری كردار كنونی خود را ترك كنی، و كرداری پیش گیری كه برای مرگ مورد پسند باشد؟
حسن بصری كمی سرش را پائین انداخت، سپس سر برداشت و گفت با زبان می‌گویم تصمیم دارم ولی بدون حقیقت.
امام: آیا امید داری كه پیامبری پس از محمد، بیاید «و تو با پیروی او سعادتمند شوی»؟
حسن بصری: نه.
امام: آیا امید داری كه جهان دیگری وجود داشته باشد، كه در آنجا به مسئولیت‌های خود عمل كنی؟
حسن بصری: نه.
امام: آیا كسی را دیده‌ای كه با داشتن كمترین شعور، حال تو را برای خویش بپسندد؟ تو با اعتراف خودت در حالی به سر می‌بری كه از آن راضی نیستی، و تصمیم انتقال از این حال را هم نداری، و به پیامبری دیگر، و جهانی جز این جهان برای عمل، امیدوار نیستی، آن وقت با این وضع اسف انگیز كه خود داری مشغول وعظ و نصیحت دیگرانی؟
منطق نیرومند امام چنان این سخنور زبردست را كوبید، كه دیگر نتوانست چیزی بگوید،
همین كه امام از آنها دور شد، حسن بصری پرسید: این كه بود؟
گفتند: این علی بن الحسین علیهماالسلام بود.
حسن بصری: حقاً او از خاندان علم و دانش است.
پس از این رسوائی، دیگر ندیدند كه حسن بصری مردم را موعظه كند.

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

حضرت ابالفضل از زبان اهلبیت علیهم السلام

03 تیر 1391 توسط جنیدی جعفری
 حضرت ابالفضل از زبان اهلبیت علیهم السلام


حضرت عباس(ع) در نگاه امام صادق (ع)

امام صادق (علیه السلام) عقل ابداعگر و اندیشمند اسلام و چهره بى‏مانند دانش بشرى، همواره از عمویش عباس (علیه السلام) تجلیل به عمل مى‏آورد و با درود و ستایشهاى عطرآگین از او یاد مى‏كرد و مواضع قهرمانانه‏اش در روز عاشورا را بزرگ مى‏داشت. از جمله سخنانى كه امام درباره قمر بنى‏هاشم(ع) فرموده است، بیان زیر مى‏باشد:

«عمویم عباس بن على (علیه السلام) بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه برادرش حسین جهاد كرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت…(1)

امام صادق (علیه السلام) از برترین صفات مجسم در عمویش كه مورد شگفتى اوست چنین نام مى‏برد:

الف: «تیزبینى»:

تیزبینى، پیامد استوارى رأى و اصالت فكر است و كسى بدان دست پیدا نمى‏كند، مگر پس از پالودگى روان، خلوص نیت و از خود راندن غرور و هواهاى نفسانى و عدم سلطه آنها بر درون آدمى.

تیز بینى از آشكارترین ویژگیهاى ابوالفضل العباس بود. از تیزبینى و تفكر عمیق بود كه حضرت به تبعیت از امام هدایت و سیدالشهداء امام حسین (علیه السلام) برخاست و بدین گونه به قله شرف و كرامت دست یافت و خود رابر صفحات تاریخ، جاودانه ساخت. پس تا وقتى ارزشهاى انسانى پایدار است و انسان آنها را بزرگ مى‏شمارد، در برابر شخصیت بى‏مانند حضرت كه بر قله‏هاى انسانیت دست یافته است سر بر زمین مى‏ساید و كرنش مى‏كند.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «عمویم عباس بن على (علیه السلام) بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه برادرش حسین جهاد كرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت…(1)

ب: «ایمان استوار»:

 یكى دیگر از صفات بارز حضرت، ایمان استوار و پولادین اوست. از نشانهاى استوارى ایمان حضرت، جهاد در كنار برادرش، ریحانه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) بود كه هدفش جلب رضایت پروردگار متعال به شمار مى‏رفت. و همانطور كه در رجزهایش روز عاشورا بیان داشت از این جانبازى كمترین انگیزه مادى نداشت و همین دلیلى گویاست بر ایمان استوار حضرت.

ج: «جهاد با حسین (علیه السلام)»:

فضیلت دیگرى كه امام صادق (علیه السلام) براى عمویش، قهرمان كربلا، عباس (علیه السلام) نام مى‏برد، جهاد تحت فرماندهى سالار شهیدان، سبط گرامى پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) و آقاى جوانان بهشت است. جهاد در راه آرمان برادر، بزرگترین فضیلتى بود كه حضرت ابوالفضل بدان دست یافت و نیك از عهده آزمایش به درآمد و در روز عاشورا قهرمانیهایى از خود نشان داد كه در دنیاى دلاورى و شجاعت بى‏مانند است …

عباس علیه السلام در نگاه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

مصلح بزرگ، حجت خدا و بقیة الله الاعظم، امام زمان (عج) - قائم آل محمد (ص) در بخشى از سخنان زیباى خود درباره عمویش عباس (ع) چنین مى‏گوید:

«سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، هم درد بزرگ برادر كه جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنكه فدایى برادر بود و از او حفاظت كرد و براى رساندن آب به او كوشید و دستانش قطع گشت. خداوند قاتلانش، «یزید بن رقاد» و «حیكم بن طفیل طایى» را لعنت كند…» (1)

امام عصر - عجل الله تعالى فرجه - صفات والاى ریشه دار در عمویش، قمر بنى‏هاشم و مایه افتخار عدنان را چنین بر مى‏شمارد و مى‏ستاید:

1- همدردى و همگامى با برادرش سید الشهداء (ع) در سخت‏ترین و دشوارترین شرایط تا آنجا كه این همگامى و همدلى ضرب المثل تاریخ گشت.

2- فرستادن توشه آخرت با تقوا، خویشتندارى و یارى امام هدایت و نور.

3- فدا كردن جان خود، برادران و فرزندانش در راه سرور جوانان بهشت، امام حسین (ع).

4- حفاظت از برادر مظلومش با خون خود.

5- كوشش براى رساندن آب به برادر و اهل بیتش هنگامى كه نیروهاى ستمگر و ظالم مانع از رسیدن قطره‏اى آب به خاندان پیامبر (ص) شده ‏بودند.

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

تولد امام حسین (ع)

03 تیر 1391 توسط جنیدی جعفری

 

به روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على و فاطمه، كه درود خدا بر ایشان باد، در خانه‏ ى وحى و ولایت، چشم به جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص) رسید، به خانه‏ ى حضرت على و فاطمه (ع) آمد و اسماء (2) را فرمود تا كودكش را بیاورد.اسماء او را در پارچه‏ اى سپید پیچید و خدمت رسول اكرم (ص) برد،آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت (3) .

به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش، امین وحى الهى، جبرئیل، فرود آمد و گفت:

سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا، این نوزاد را به نام ‏پسر كوچك هارون‏ «شبیر» (4) كه به عربى‏«حسین‏» خوانده مى‏شود، نام بگذار. (5) چون على (ع) براى تو بسان هارون براى موسى بن عمران است جز آنكه تو خاتم پیغمبران هستى.

و به این ترتیب نام پر عظمت ‏«حسین‏» از جانب پروردگار، براى دومین فرزند فاطمه انتخاب شد.

به روز هفتم ولادتش، فاطمه‏ زهرا كه سلام خداوند بر او باد، گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه (6) كشت، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)

 

حسین و پیامبر (ص)

از ولادت حسین بن على (ع) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفى كه پیامبر راستین اسلام (ص) درباره حسین (ع) ابراز مى‏ داشت، به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.

 

سلمان فارسى مى ‏گوید: دیدم كه رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوى خویش نهاده او را مى ‏بوسید و مى‏ فرمود:

تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى، تو حجت‏ خدا و پسر حجت‏خدا و پدر حجت‏هاى خدایى كه نه نفرند و خاتم ایشان، قائم ایشان (امام زمان عج) مى ‏باشد. (8)

انس بن مالك روایت مى ‏كند:

وقتى از پیامبر پرسیدند كدام یك از اهل بیت‏ خود را بیشتر دوست مى ‏دارى، فرمود:حسن و حسین را، (9) بارها رسول گرامى حسن و حسین را به سینه مى ‏فشرد و آنان را مى‏ بویید و مى‏ بوسید. (10)

ابو هریره كه از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است در عین حال اعتراف مى ‏كند كه:

رسول اكرم (ص) را دیدم كه حسن و حسین (ع) را بر شانه‏ هاى خویش نشانده بود و به سوى ما مى‏ آمد، وقتى به ما رسید فرمود: هر كس این دو فرزندم را دوست‏ بدارد مرا دوست داشته و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است. (11)

عالى ‏ترین، صمیمى‏ ترین و گویاترین رابطه‏ ى معنوى و ملكوتى بین پیامبر و حسین را مى‏ توان در این جمله‏ ى رسول گرامى اسلام (ص) خواند كه فرمود:

حسین از من و من از حسینم. (12)

 

پى‏ نوشت ها

1- در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع) اقوال دیگرى هم گفته شده است،ولى ما قول مشهور بین شیعه را نقل كردیم. ر. به. ك. اعلام الورى طبرسى ، ص 213.

2- احتمال دارد منظور از اسماء، دختر یزید بن سكن انصارى باشد. ر. به. ك. اعیان الشیعه ، جزء 11 ، ص 167.

3- امالى شیخ طوسى ، ج 1، ص 377

4- شبر بر وزن حسن و شبیر بر وزن حسین و مشبر بر وزن محسن نام پسران هارون بوده است و پیغمبر اسلام (ص) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام نامیده است- تاج العروس ج 3 ص 389، این سه كلمه در زبان عبرى همان معنى را دارد كه حسن و حسین و محسن در زبان عربى دارد- لسان العرب ، ج 6 ، ص 60.

5- معانى الاخبار ، ص 57.

6- در منابع اسلامى درباره عقیقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسیار مؤثر دانسته شده است، ر.به.ك. وسائل الشیعه ، ج 15 ، ص 143 به بعد.

7- كافى ، ج 6 ، ص 33.

8- مقتل خوارزمى ، ج 1 ، ص 146- كمال الدین ، صدوق ، ص 152.

9- سنن ترمذى ، ج 5 ، ص 323.

10- ذخائر العقبى ، ص 122.

11- الاصابه ، ج 11 ، ص 330.

12- سنن ترمذى ، ج 5 ، ص 324- در این قسمت روایاتى كه در كتاب هاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سندیت داشته باشد.

 

 

كتاب: پیشواى سوم - حضرت امام حسین (علیه السلام)

نویسنده: هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

متن ادبی در مورد امام موسی کاظم (ع)

26 خرداد 1391 توسط جنیدی جعفری

نور مطلق
امیر مرزبان
«کشتگان خنجر تسلیم را  هر زمان از غیب جانی دیگر است
عقل کی داند که این رمز از کجاست؟  کین جماعت را زبانی دیگر است»
عود می‏سوزد در این باغ کبود.
باغ می‏سوزد در داغ آخرین صبوری. صبوری پیراهن را می‏درد در مرثیه رضا.
هارون، خلاصه همه خفاش‏های مبتلا به نفرت از نور است.
آتشی در آتش هیمه این ریگ‏ها نخل‏های ستبری بود که روزی علی در سرتاسر این دشت بی مهر کاشت.
ریگ‏های این بیابان هم شهادت به عشق می‏دهند؛ شهادت به نور مطلق پیچیده در چهارسوی کائنات. آه، بغداد! زندانی صبور لحظه‏های توسل را چه کردی؟
زنجیرها شرم دارند از این همه ملکوتی که در بر گرفته‏اند.
در و دیوار این حصار سیاه، می‏نالند؛ شروه می‏زنند، می‏لرزند، نُدبه می‏خوانند؛ همراه مردی که سبزتر از همه درختان می‏خندد، مردی که هر کجا می‏رفت، گُل تبسم می‏کاشت و ستاره احساس، مردی که از نهایت خورشید آمده‏بود، مردی با لطافت‏باران. بغداد، هرچه می‏خواهی از او بگیر.
این‏که داری غریبانه می‏فرستیش به ملکوت، کریم‏ترین ثانیه‏های دنیاست.
درهای بخشایش است و مهربان‏ترین مردم.
خشم نمی‏گیرد و خشم دیگران هم فرو می‏نشاند.
او کاظم علیه‏السلام است؛ شیرین‏ترین ستاره در این آسمان مه‏آلود. آه، بغداد! نگذاشتی این خلسه یکدست در تنمان باقی بماند.
نگذاشتی حلاوتش جهان را پُر کند کبوترهای آسمانت برای چه پر می‏ریزند؟ چرا شیون از هر خانه گنجشک بر می‏خیزد؟ چرا درخت‏ها خشک می‏شوند؟
این پیکر خاک‏آلود چیست که بر شانه‏های چهار غلام سیاه می‏آید و پشت سرش، ملایک، مویه‏کنان از هوش می‏روند؟
این پاهای خون‏آلود کیست که هنوز سنگینی زنجیر را برخود دارد؟
این شناسنامه درد همانی نیست که دست‏های رئوفش را کاینات می‏فهمید؟
چقدر غریب، چقدر دلتنگ، چه داغ بزرگی که مناره‏ها، نیمه شب اذان می‏گویند، بی آنکه کسی در بلندای مأذنه‏ها باشد!
تابوتت کو، ستاره دنباله‏دار، بی بهانه‏ترین آغوش سلوک، متقی‏ترین شناسنامه خُلُود؟
آقای ابری‏ترین اندوه‏های باریده بر خشکی دلهامان! تابوتت کو؟
دلم تاب این اندوه را نمی‏آورد.
چشم‏هایم محاصره گُرگ‏ها را نمی‏بیند؛ ازدحام کفتارها را، یورش خفاش را. دلم تنگ است، امام غریب؛ تنگ مرثیه‏خوانیِ خون و اشک.
می‏خواهم به تشییع غریب ستاره بیایم؛ به خداحافظی خورشید. دلم برای گریه تنگ شده است.

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

سخنان برگزیده در مورد امام موسی کاظم (ع)

26 خرداد 1391 توسط جنیدی جعفری

سخنان برگزیده

 

* امام رضاعلیه السلام: زیارَةُ قَبرِ أبی مِثلُ زِیارَةِ قَبِر الحُسَینِ؛

زیارت قبر پدرم، موسى بن جعفرعلیه السلام، مانند زیارت قبر حسین‏علیه السلام است.

 

* روایت شده است: أنّهُ (الكاظِم َ‏علیه السلام) كانَ یَبِكی مِن خَشیَةِ اللَّهِ حَتّى‏ تَخضَلَّ لِحیَتُهُ بِالدُّمُوعِ؛

امام كاظم همواره از بیم خدا مى‏گریست، چندان كه محاسنش از اشك تر مى‏شد.

 

 * امام كاظم ‏علیه السلام: ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ: نَكثُ الصَّفَقَةِ و تَركُ السُّنَّةِ و فِراقُ الجَماعَةِ؛

سه چیز تباهى مى‏آورد: پیمان شكنى، رها كردن سنّت و جدا شدن از جماعت.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: عَونُكَ لِلضَّعیفِ أفضَلُ الصَّدَقَةِ؛

 كمك كردن تو به ناتوان، بهترین صدقه است.

 

* امام كاظم‏ علیه السلام: لَو كانَ فِیكُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا؛

 اگر به تعداد اهل بدر (مؤمن كامل) در میان شما بود، قائم ما قیام مى‏كرد.

 

* امام كاظم‏ علیه السلام: لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی كُلِّ یَومٍ؛

 كسى كه هر روز خود را ارزیابى نكند، از ما نیست.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: ما مِن شَى‏ءٍ تَراهُ عَیناكَ إلّا و فیهِ مَوعِظَةٌ؛

 در هر چیزى كه چشمانت مى‏بیند، موعظه‏اى است.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: مَن كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَف َّ اللَّهُ عَنهُ عَذابَ یَومِ القِیامَة؛

هر كس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او باز مى‏دارد.

 

 * امام كاظم ‏علیه السلام: إذا كانَ ثَلاثَةٌ فی بَیتٍ فَلا یَتَناجى‏ إثنانِ دونَ صاحِبِهِما فَإنَّ ذلِكَ مِمّایَغُمُّهُ؛

هر گاه سه نفر در خانه ‏اى بودند، دو نفرشان با هم نجوا نكنند؛ زیرا نجوا كردن، نفر سوم را ناراحت مى‏كند.

 

* امام كاظم‏ علیه السلام: إیّاكَ أن تَمنَعَ فی طاعَةِ اللَّهِ فَتُنفِقُ مِثلَیهِ فی مَعصِیَةِ اللَّهِ؛

مبادا از خرج كردن در راه طاعت خدا خوددارى كنى، و آن‏گاه دو برابرش را در معصیت خدا خرج كنى.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: لاتُذهِبِ الحِشمَةَ بَینَكَ و بَینَ أخیكَ وَأبْقِ مِنها فَإنَّ ذَهابَها ذَهابُ الحَیاءِ؛

مبادا حریم میان خود و برادرت را (یكسره) از میان ببرى؛ چیزى از آن باقى بگذار؛ زیرا از میان رفتن آن، از میان رفتن شرم و حیا است.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: أبلِغ خَیراً و قُل خَیراً ولا تَكُن أمُّعَةً؛

خیر برسان و سخن نیك بگو و سست رأى و فرمان‏برِ هر كس مباش.

 

*امام كاظم ‏علیه السلام: المُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ و لِلجازِعِ اثنَتانِ؛

مصیبت براى شكیبا یكى است و براى ناشكیبا دو تا.

 

* امام كاظم‏ علیه السلام: الصَّبرُ عَلَى العافِیَةِ أعظَمُ مِنَ الصَّبرِ عَلَى البَلاءِ؛

شكیبایى در عافیت بزرگ‏تر است از شكیبایى در بلا.

منبع: www.irib.ir

 

There are 3 comments on this post but you must be a member of this blog to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

واقعیت بعثت از نگاه اهل بیت (ع)

23 خرداد 1391 توسط جنیدی جعفری

 

واقعيت بعثت از نگاه اهل بيت (ع)

محمد

واقعيت‏بعثت از ديدگاه شيعه

 

ماجراى بعثت‏ بدان گونه كه قبلا گذشت موضوعى نبود كه يك فرد مسلمان معتقد به آن باشد، و پى‏برد كه خاتم انبيا چگونه به مقام عالى پيغمبرى رسيده است. ما پس از بررسى‏هاى لازم از مجموع نقل‏ها به اين نتيجه رسيده‏ايم كه آنچه در منابع شيعه و احاديث‏خاندان نبوت رسيده است، واقعيت‏بعثت را چنان روشن مى‏سازد كه هيچ يك از اشكالات گذشته مورد پيدا نمى‏كند.

از جمله احاديثى كه بازگو كننده حقيقت‏بعثت است و آغاز وحى را به خوبى روشن مى‏سازد، روايتى است كه ذيلا از لحاظ خوانندگان مى‏گذرد:

پيشواى دهم ما حضرت امام هادى (عليه السلام) مى‏فرمايد: «هنگامى كه محمد (صلى الله عليه و آله) ترك تجارت شام گفت و آنچه خدا از آن راه به وى بخشيده بودبه مستمندان بخشيد، هر روز به كوه حراء مى‏رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مى‏نگريست، و شگفتى‏هاى رحمت و بدايع حكمت الهى را مورد مطالعه قرار مى‏داد.

به اطراف آسمان‏ها نظر مى‏دوخت، و كرانه‏هاى زمين و درياها ، دره‏ها ، دشت‏ها و بيابان‏ها را از نظر مى‏گذرانيد، و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهى، درس عبرت مى‏آموخت.

آنچه خداوند به وسيله جبرئيل در آغاز وحى و اولين لحظه پيغمبرى خاتم انبيا (صلى الله عليه و آله) ازآن حضرت خواسته بود بهزبان آورد و قرائت كند فقط گفتن «بسم الله الرحمن الرحيم‏» بود! بقيه آيات همان طور كه پيك وحى مي خواند مانند موارد بعدي دردم در سينه مقدس آن حضرت نقش مى‏بست و ديگر نيازى به تكرار پيغمبر نداشت تا از حفظ كند. اين بود واقعيت‏بعثت از زبان ائمه اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام)، و توضيح ما به طور اجمال.

ازآنچه مى‏ديد، به ياد عظمت‏خداى آفريننده مى‏افتاد. آن گاه با روشن بينى خاصى به عبادت خداوند اشتغال مى‏وزيد. چون به سن چهل سالگى رسيد خداوند نظر به قلب وى نمود، دل او را بهترين و روشنترين و نرمترين دلها يافت.

در آن لحظه خداوند فرمان داد درهاى آسمان‏ها گشوده گردد. محمد (صلى الله عليه و آله) از آنجا به آسمان‏ها مى‏نگريست، سپس خدا به فرشتگان امر كرد فرود آيند، و آنها نيز فرود آمدند، و محمد (صلى الله عليه و آله) آنها را مى‏ديد. خداوند رحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمان‏ها به سر محمد (صلى الله عليه و آله) و چهره او معطوف داشت.

در آن لحظه محمد (صلى الله عليه و آله) به جبرئيل كه در هاله‏اى از نور قرار داشت نظر دوخت. جبرئيل به سوى او آمد و بازوى او را گرفت و سخت تكان داد و گفت: اى محمد! بخوان. گفت چه بخوانم؟ «ما اقرا»؟

جبرئيل گفت: «نام خدايت را بخوان كه جهان و جهانيان را آفريد. خدائى كه انسان را از ماده پست آفريد (نطفه). بخوان كه خدايت‏بزرگ است. خدائى كه با قلم دانش آموخت و به انسان چيزهائى ياد داد كه نمى‏دانست‏». پيك وحى، رسالت‏ خود را به انجام رسانيد، و به آسمان‏ها بالا رفت. محمد (صلى الله عليه و آله) نيز از كوه فرود آمد. از مشاهده عظمت و جلال خداوند و آنچه به وسيله وحى ديده بود كه از شكوه و عظمت ذات حق حكايت مى‏كرد،بى‏هوش شد، و دچار تب گرديد.

از اين كه مبادا قريش و مردم مكه نبوت او را تكذيب كنند، و به جنون و تماس با شيطان نسبت دهند، نخست هراسان بود. او ازروز نخست‏خردمندترين بندگان خدا و بزرگترين آنها بود. هيچ چيز مانند شيطان و كارهاى ديوانگان و گفتار آنان را زشت نمى‏دانست.

در اين وقت‏خداوند اراده كرد به وى نيروى بيشترى عطا كند، و به دلش قدرت بخشد. بدين منظور كوه‏ها و صخره‏ها و سنگلاخها رار براى او به سخن در آورد. به طورى كه به هر كدام مى‏رسيد، به وي اداى احترام مى‏كردند. و مى‏گفت: السلام عليك يا حبيب الله! السلام عليك يا ولى الله! السلام عليك يا رسول الله! اى حبيب خدا مژده باد كه خداوند تو را از همه مخلوقات خود، آنها كه پيش از تو بوده‏اند، و آنها كه بعدها مى‏آيند برتر و زيباتر و پرشكوه‏تر و گرامى‏تر گردانيده است.

از اين كه مبادا قريش تو را به جنون نسبت دهند، هراسى به دل راه مده. زيرا بزرگ كسى است كه خداوند جهان به وى بزرگى بخشد، و گرامى بدارد! بنابراين از تكذيب قريش و سركشان عرب ناراحت مباش كه عنقريب خدايت تو را به عالى‏ترين مقام خواهد رسانيد، و بالاترين درجه را به تو خواهد داد.

پس از آن نيز پيروانت‏به وسيله جانشين تو على بن ابيطالب (عليه السلام) ازنعمت وصول به دين حق برخوردار خواهند شد، و شادمان مى‏گردند. دانش‏هاى تو به وسيله دروازه شهر حكمت و دانشت على بن ابيطالب در ميان بندگان و شهرها و كشورها منتشر مى‏گردد.

به زودى ديدگانت‏به وجود دخترت فاطمه (سلام الله عليها) روشن مى‏شود، و از وى و همسرش على، حسن و حسين كه سروران بهشتيان خواهند بود، پديد مى‏آيند.

عنقريب دين تو در نقاط  مختلف جهان گشترش مى‏يابد. دوستان تو و برادرت على پاداش بزرگى خواهند يافت. لواى حمد را به دست تو مى‏دهيم، و تو آن را به برادرت على مى‏سپارى. پرچمى كه در سراى ديگر همه پيغمبران و صديقان و شهيدان در زير آن گرد مى‏آيند، و على تا درون بهشت پرنعمت فرمانده آنها خواهد بود.

من در پيش خود گفتم: «خدايا! اين على بن ابيطالب كه او را به من وعده مى‏دهى كيست؟ آيا او پسر عم من است؟ ندا رسيد اى محمد! آرى، اين على بن ابيطالب برگزيده من است كه به وسيله او اين دين را پايدار مى‏گردانم، و بعد از تو برهمه پيروانت‏برترى خواهد داشت. (1)

در اين حديث همه چيز راجع به آغاز كار پيغمبر گفته شده است. جاى تعجب است كه مفسران اسلامى به خصوص مفسران شيعه از اين حديث‏ شريف و نقل آن درتفسير سوره اقرا غافل مانده‏اند، با اينكه نكات جالب و تازه‏اى از تاريخ حيات پيغمبر را بازگو مى‏كند، كه مى بايد مسلمانان از آن آگاه گردند.

ملاحظه مى‏كنيد كه پيغمبر بدون هيچ گونه تشريفات مادى يا اشكالاتى كه در احاديث اهل تسنن بود، به مقام عالى پيغمبرى رسيد. با قدم‏هائى شمرده و ديدى وسيع و قدرتى خارق العاده به خانه بازگشت.

همين كه وارد خانه شد پرتوى از نور و بوئى خوش فضاى خانه را فرا گرفت. خديجه پرسيد اين چه نورى است؟ پيغمبر فرمود: اين نور نبوت است. اى خديجه! بگو لا اله الا الله و محمد رسول الله. سپس پيغمبر ماجراى بعثت را چنانكه اتفاق افتاده بود براى خديجه شرح داد و افزود كه جبرئيل به من گفت: «از اين لحظه تو پيغمبر خدائى‏».

خديجه كه از سالها پيش هاله‏اى از نور نبوت درسيما درخشان همسر محبوب خود ديده و از كردار و رفتار و گفتار او هزاران راز نهفته و شادى بخش خوانده بود گفت: به خدا دير زمانى است كه من در انتظار چنين روزى به سر برده‏ام، و اميدوار بودم كه روزى تو رهبر خلق و پيغمبر اين مردم شوى. (2)

بدين گونه محمد بن عبدالله برازنده‏ترين مردم قريش كه سوابق درخشان او نزد عموم طبقات روشن و از لحاظ ملكات فاضله و سجاياى اخلاقى و خصال روحى شهره شهر بود، برفراز كوه حراء از جانب خداوند يكتا به مقام عالى نبوت و رهبرى خلق برگزيده شد، و خاتم انبيا گرديد.

نظر ما پيرامون بعثت پيغمبر (ص)

نكته اساسى كه قرآن در نزول وحى به پيغمبر بازگو مى‏كند، و متاسفانه كسى توجه نكرده است،اين است كه همه مفسران اسلامى نوشته‏اند، و در تمام احاديث نيز هست كه در روز بعثت فقط پنج آيه آغاز سوره «اقرا» بر پيغمبر نازل شد.

اين پنج آيه از «اقرا باسم ربك الذى خلق‏» آغاز مى‏گردد. و به «مالم يعلم‏» ختم مى‏شود. هيچ كس نگفته است «بسم الله‏» اين سوره كى نازل شده؟ و آيا نخستين سوره قرآن بسم الله داشته است‏يا نه؟ اگر داشته است چرا نگفته‏اند، و اگر نداشته است آيا بعدها آمده است، يا طور ديگر بوده؟ همگى سؤالاتى است كه پاسخى براى آن نمى‏بينيم.

ما پس از تحقيقات زياد به اين نتيجه رسيده‏ايم كه جبرئيل از پيغمبر خواست آيه «بسم الله الرحمن الرحيم‏» را كه در آغاز سوره بود، به زبان آورد. «اقرا باسم ربك‏» نيز به همين معنا است. باء «بسم‏» هم به گفته بعضى از مفسرين زائده است‏يعنى معنا ندارد و فقط براى زينت در كلام است. درحقيقت جبرئيل پس از قرائت «بسم الله الرحمن الرحيم‏» از آن حضرت خواست كه نام خدا يعنى بسم الله الرحمن الرحيم را قرائت كند. و آنرا به زبان آورد. ولى چون پيغمبر درآغازكارو اولين برخورد با پيك وحى نمى‏دانست نحوه قرائت نام خدا كه جبرئيل از وى مى‏خواست چگونه است، پرسيد: ما اقرا؟ يعنى; چه بخوانم، و نام خدا كه بايد قرائت كنم چيست و تركيب آن چگونه است؟ جبرئيل بار ديگر تكرار كرد و گفت:«بسم الله الرحمن الرحيم - اقرا بسم ربك الذي خلق -» يعنى نام خدايت را قرائت كن و بگو بسم الله الرحمن الرحيم.

در اين مورد چند حديث معتبر و بسيار جالب در چند منبع مهم اسلامى و شيعه هست كه از هر نظر جالب مى‏باشد. ولى جاى كمال تاسف است كه چرا مفسران ما اين دو حديث را در تفسير سوره «اقرا» نياورده‏اند. حديث اول دركتاب «كافى‏» باب (فضل قرآن) است كه امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: «نخستين چيزى كه بر پيغمبر نازل شد بسم الله الرحمن الرحيم - اقرا بسم ربك بود»!

در اين حديث همه چيز راجع به آغاز كار پيغمبر گفته شده است. جاى تعجب است كه مفسران اسلامى به خصوص مفسران شيعه از اين حديث‏ شريف و نقل آن درتفسير سوره اقرا غافل مانده‏اند، با اينكه نكات جالب و تازه‏اى از تاريخ حيات پيغمبر را بازگو مى‏كند، كه مى بايد مسلمانان از آن آگاه گردند.

حديث دوم در «عيون اخبارالرضا» شيخ صدوق از امام هشتم حضرت رضا (عليه السلام) روايت مى‏كند كه فرمود: «اولين بار كه جبرئيل بر پيغمبر (صلى الله عليه و آله) نازل شد گفت: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم - بسم الله الرحمن الرحيم - اقرا بسم ربك الذى خلق …»

حديث‏سوم در «محاسن برقى‏» ج 1 ص 41 ازصفوان جمال روايت مى‏كند كه گفت‏حضرت صادق (عليه السلام) قرمود: هيچ كتابى ازآسمان نازل نشد مگر اينكه در آغاز آن «بسم الله الرحمن الرحيم‏» بود. (3)

با توجه به اين سه حديث ارزنده و گويا، مى‏گوييم كه پيك وحى الهى سوره اقرا را به عكس آنچه مشهور است نخست هنگام بعثت‏باشش آيه آورد: آيه اول همان «بسم الله الرحمن الرحيم‏» بود. و از پيغمبر خواسته بود همان آيه اول يعنى; «بسم الله الرحمن الرحيم‏» را قرائت كند، يعنى قبل از هر چيز «بسم الله‏» بگويد و سرآغاز كارنبوت خود را با نام خدا آن هم بدان گونه كه خدا خواسته بود، هماهنگ سازد.

پس «اقرا بسم ربك‏» يعنى; نام خدايت را بخوان. مطابق نقل على بن ابراهيم قمى در تفسيرش، پيغمبر پرسيد چه بخوانم؟ جبرئيل مجددا گفت: «بسم الله الرحمن الرحيم - اقرا بسم ربك الذى خلق‏». يعنى نام خدا را كه مامور هستى بخوانى، همين «بسم الله الرحمن الرحيم‏» است، و پيغمبر بار دوم «بسم الله‏» را براى نخستين بار خواند و با آن آشنا شد. همان كه خود پيغمبر بعدها به ما دستورداده است كه هيچ كارى را آغاز نكنيد مگر اين كه اول بگوييد: «بسم الله الرحمن الرحيم‏».

آرى، هنگامى كه حقايق اسلامى را برگزيدگان الهى بيان كنند، چنين خواهد بود، كه مردم بى‏خبر را با آنچه واقعيت دارد آشنا مى‏سازند.

به عبارت روشن‏تر آنچه خداوند به وسيله جبرئيل در آغاز وحى و اولين لحظه پيغمبرى خاتم انبيا (صلى الله عليه و آله) ازآن حضرت خواسته بود بهزبان آورد و قرائت كند فقط گفتن «بسم الله الرحمن الرحيم‏» بود! بقيه آيات همان طور كه پيك وحى مي خواند مانند موارد بعدي دردم در سينه مقدس آن حضرت نقش مى‏بست و ديگر نيازى به تكرار پيغمبر نداشت تا از حفظ كند. اين بود واقعيت‏بعثت از زبان ائمه اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام)، و توضيح ما به طور اجمال.

 

پى‏نوشت ها:

1- «بحار الانوار» علامه مجلسى - ج 18 ص 205 و ج 17 ص 309 چاپ جديد.

2- مناقب ابن شهر اشوب ج 1 ص 36

3- مفاخر اسلام - تاليف نويسنده - ج 1 ص 368

 

منبع:

تاريخ اسلام على دوانى


یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

درسی که پیامبر به ابوذر آموخت

23 خرداد 1391 توسط جنیدی جعفری

درسی كه پیامبر(ص)‌ به ابوذر آموخت

محمد رسول الله

ابوذر غفاری “، شاگردی است ممتاز، در مكتب اسلام .

استادش “محمد” است (صلوات الله علیه و آله)

كتابش، “قرآن “

دوره آموزش، “طول عمر”

رشته آموزشی، “انسانیت “.

ابوذر، انسان نمونه و الگوی والایی است، برای همه آنان كه می‌خواهند در “مكتب اسلام “ و در تربیت دینی، “چگونه بودن “ را بیاموزند.

بی شك، آنچه ابوذر از پیامبر می‌آموزد، درسهایی است متعالی‌تر از آنچه دیگران در فكر فرا گرفتن آنند.

خوبست كه ما هم این درس را بیاموزیم و به كار گیریم .

تا زندگی مان معنی پیدا كند،

و حیاتمان “هدفدار” شود،

و حركتمان “جهت دار” گردد،

و جهت حركتمان به سوی “خدا” گردد، كه … “الی اللّه المصیر”.

 

شأن نزول

“ابوالاسود دوئلی “، یكی از یاران خالص علی علیه السلام و شیعیان پاك و مدافعان سرسخت و وفادار ولایت، می‌گوید:

در ایامی كه “ابوذر غفاری “ این یار محبوب پیامبر و صحابی انقلابی و شورگستر آن حضرت در “ربذه “ تبعید بود، پیش او رفتم .

ابوذر گفت:

روزی در مسجد، خدمت رسول گرامی رسیدم . در مسجد، جز پیامبر اسلام و علی “علیه السلام“ كسی دیگر نبود.خلوت مسجد را مغتنم شمردم و پیش رسول اللّه رفته، گفتم:

“ای رسول خدا!پدر و مادرم فدایت … مرا وصیت و سفارشی كن، تا خداوند مرا به خاطر آن سود دهد.

فرمود:

“چه خوب، ای ابوذر!

“تو از مایی . تو از خانواده مایی، و تو را سفارش می‌كنم كه آن را خوب فراگیری، وصیت و توصیه‌ای كه در بردارنده تمام راهها و روشهای خیر و خوبی است . اگر آن را بیاموزی و پاسدارش باشی؛ به منزله دو بالی خواهد بود كه تو را در پرواز مدد كند…”

 

محمد”ص “، معلم توحید

از اینجا، سخنان پیامبر به ابوذر شروع می‌شود. رسول خدا، شاگردی ممتاز و گوشی پندنیوش و قلبی آگاه را در پیش و رو به رو دارد و می‌داند كه پیام و سخنش بر دل خداشناس خواهد نشست .می داند كه نصیحت و توصیه هایش، تباه نخواهد شد و هدر نخواهد رفت .

محمد “ص “ و ابوذر، رو به روی هم اند. رسول خدا سخن می‌گوید “ابوذر”، گوش جان را به این چشمه سار زلال معرفت و تعلیم گشوده است .

پیامبر، سخن را از “خدا” آغاز می‌كند:

“ای ابوذر!

خدا را آنگونه عبادت كن كه گویا او را می‌بینی .

اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند.

بدان كه سرآغاز عبادت و خداپرستی، “معرفت “ و “شناخت “ است . او قبل از هرچیز، “اوّل “ است و چیزی پیش ‍ از او نبوده است .

او یكتایی است كه دوّمی ندارد.

پاینده‌ای است كه نهایت ندارد.

آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، پدید آمده از قدرت اوست .

او. “آگاه “ و “توانا” است …” (2)

 

پی‌نوشت‌ها:

 

1-از جمله در كتاب “مكارم الاخلاق “ طبرسی، ص 458 و بحارالا نوار، علامه مجلسی، ج 74 (چاپ بیروت ) ص 74.

2-ا أ باذَرّ! اُعبُدِاللّهَ كَأ نَّك تَراهُ فإ نْ كُنتَ لا تَراهُ فإ نَّهُ یَراكَ. وَاعْلَمْ أ نَّ أ وَّلَ عِبادَةِ اللّهِ الْمَعْرِفةُ بِهِ فَهُوَ الا وَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَیْءٍ، فَلا شَیْءَ قَبلَهُ، وَالْفَرْدُ فَلا ثانِیَ لَهُ، وَالْباقِی لا إ لی غایَةٍ، فاطِرُ السَّماواتِ و الاْ رْضِ وَما فِیهِما وَما بَیْنَهُما مِنْ شَیْءٍ وَهُوَ اللّهُ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ وَهُوَ عَلی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرْ.

 

منبع:

نای حكمت، محدثی، جواد

 


 

 

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

روايتی از امام هادی عليه السلام

29 فروردین 1391 توسط جنیدی جعفری

حضرت امام هادی عليه السلام فرمودند :

  • 1- همانا خداوند دنيا را سرای امتحان و آزمايش قرار  داده « نه آسايش » و آخرت را سرای رسيدگی به اعمال و گرفتاری دنيا را موجب ثواب آخرت , و ثواب آخرت را عوض گرفتاری دنيا قرار داده است .
  •  2-   هر کس از مکر خدا و مؤاخذه دردناکش آسوده باشد تکبر پيشه کند تا قضای خدا و امر نافذش او را فراگيرد .
  •  3-   از حدّ و مرز خود تجاوز نکن و برای روزگار هيچ اثری در حکم خدا قرار نده

 

 

There are 5 comments on this post but you must be a member of this blog to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

چهل حدیث حضرت زهرا (س)

26 فروردین 1391 توسط جنیدی جعفری

 

 1- موقعيت اهل بيت در نزد خدا : خدايى را حمد و سپاس گوييد كه به خاطر عظمت و نورش ، هر كه در آسمانها و زمين است به سوى او وسيله مى جويد و ما وسيله او در ميان مخلوقاتش و خاصّان درگاه و جايگاه قدس او و حجّت غيبى و وارث پيامبرانش هستيم. 2- حرمت مست كننده ها : پيامبر خدا (ص) به من فرمود : اى دوستِ پدر! هر مست كننده اى حرام است و هر مست كننده اى خمر است. 3- بهترين زنان كيستند؟ حضرت در وصف اين كه بهترين چيز براى زنان چيست ، فرموده اند : اين كه زنان، مردان را نبينند و مردان هم زنان را نبينند. 4- نتيجه عبادت خالص : هر كه عبادت خالصش را به سوى خدا بالا فرستد ، خداوند متعال برترين بهره و سودش را به سوى او پايين فرستد. 5- فاطمه در مقام شكوه از دو خليفه : حضرت زهرا (س) خطاب به خليفه اوّل و دوّم فرمود : آيا اگر حديثى را از پيامبر خدا (ص) نقل كنم به آن عمل خواهيد كرد ؟ گفتند: آرى فرمودند : شما را به خدا آيا نشنيده ايد كه پيامبر (ص) فرموده اند : خشنودى فاطمه خشنودى من و خشم فاطمه خشم من است ، هر كه دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته و هر كه فاطمه را خشمگين نمايد مرا خشمگين نموده است ؟ گفتند : آرى ، چنين حديثى را از پيامبر خدا (ص) شنيده ايم. فرمود : من هم خدا و فرشتگان را گواه مى گيرم كه شما دو نفر مرا خشمگين نموديد و خشنودم نساختيد و چون پيامبر (ص) را ملاقات نمايم حتماً از شما به او شكايت خواهم نمود. 6- بدترين امّت : بدترين امّت من كسانى هستند كه : از انواع نعمتها تغذيه مى كنند و خوراكى هاى رنگارنگ مى خورند و لباسهاى گوناگون مى پوشند و هر چه بخواهند مى گويند. 7- نزديكترين اوقات زن به خدا : پيامبر اكرم (ص) از اصحابش پرسيد : زن چيست؟ گفتند: زن ناموس است. فرمود : زن چه موقع به خدايش نزديكتر است ؟ اصحاب نتوانستند جواب گويند. چون اين سخن به گوش فاطمه (س) رسيد ، فرمود : نزديكترين اوقات زن به خداى خود هنگامى است كه در كُنج خانه خود باشد. پس از اين جواب ، پيامبر اكرم (ص) فرمود : حقّا كه فاطمه پاره تن من است. 8- نتيجه صلوات بر زهرا (س) : رسول خدا (ص) به من گفت: اى فاطمه ! هر كه بر تو صلوات فرستد ، خداوند او را بيامرزد و به من ، در هر جاى بهشت باشم، ملحق گرداند. 9- على (ع)، رهبر و پيشوا : پيامبر اكرم (ص) فرمود : هر كه من سرپرست اويم ، پس على سرپرست اوست و هر كه را من رهبر اويم ، پس على رهبر اوست. 10- حجاب فاطمه : پيامبر اكرم (ص) همراه با مرد نابينايى به خانه فاطمه (س) آمد ، بلافاصله فاطمه (س)خود را كامل پوشاند. رسول خدا (ص) فرمود : چرا خود را پوشاندى با اين كه او تو را نمى بيند ؟ فاطمه (س) فرمود : اى پيامبر خدا! اگر او مرا نمى بيند ، من كه او را مى بينم و او بوى مرا حس مى كند! پيامبر اكرم فرمود : گواهى مى دهم كه تو پاره دل منى. 11- دستور العملى جامع : در وقتى كه بستر خواب را گسترده بودم ، رسول خدا (ص) بر من وارد شد ، فرمود : اى فاطمه ! نخواب مگر آن كه چهار كار را انجام دهى: قرآن را ختم كنى، و پيامبران را شفيعت گردانى و مؤمنين را از خود راضى كنى و حجّ و عمره اى را به جا آورى. اين را فرمود و شروع به خواندن نماز كرد ، صبر كردم تا نمازش تمام شد ، گفتم : يا رسول اللّه! به چهار چيز مرا امر فرمودى در حالى كه بر آنها قادر نيستم! آن حضرت تبسّمى كرد و فرمود : چون قل هو اللّه را سه بار بخوانى مثل اين است كه قرآن را ختم كرده اى، و چون بر من و پيامبران پيش از من صلوات فرستى ، شفاعت كنندگان تو در روز قيامت خواهيم بود و چون براى مؤمنين استغفار كنى ، آنان همه از تو راضى خواهند شد و چون بگويى : سُبحانَ اللّه وَ الحَمدُ للّه وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اكبر ُ، حجّ و عمره اى را انجام داده اى. 12- رضايت شوهر : پيامبر اكرم (ص) فرمود : واى به حال زنى كه شوهرش را خشمگين سازد و خوشا به حال زنى كه شوهرش از او خشنود باشد. 13- ثواب انگشتر عقيق : كسى كه انگشتر عقيق به دست كند ، هميشه خير مى بيند. 14- على (ع) ، بهترين داور : گروهى از فرشتگان درباره چيزى با يكديگر مشاجره نمودند ، حاكم و داورى را از بنى آدم تقاضا كردند ، خداوند متعال به آنها وحى فرمود كه خودتان انتخاب كنيد و آنان على ابن ابيطالب (عليه السلام) را برگزيدند. 15- زنان دوزخى : پيامبر اكرم (ص) (درباره مشاهدات خود از عذاب دوزخيان در شب معراج) فرمود : دخترم ! امّا زنى كه به مويش آويخته شده بود ، كسى بود كه مويش را از مردان نمى پوشانيد ، و آن كه به زبانش آويزان بود، زنى بود كه شوهرش را آزار مى داد … و آن كه سرش سرِ خوك و بدنش بدنِ الاغ بود، زنى بود كه سخنچين و دروغگو بود و آن كه صورتش به شكل سگ بود ، زنى بود كه آواز مى خواند و نوحه سرايى مى كرد و حسد مى ورزيد. 16- شرايط روزه دار : روزه دار چون زبانش و گوشش و چشمش و اعضايش را [از حرام ]نگه ندارد، روزه دار نيست. 17- داناترين و نخستين مسلمان : رسول خدا (ص) به من فرمودند : شوهر تو در دانش ، داناترين مردم و نخستين مرد مسلمان و در بردبارى ، برترين مردم است. 18- كمك به ذرارى پيامبر : پيامبر اكرم (ص) فرمود : هر كسى براى فردى از فرزندان من كارى انجام دهد و بر آن كار پاداشى نگيرد ، من پاداش دهنده او خواهم بود. 19- على و شيعيان : پيامبر خدا (ص) به على (عليه السلام) نگريست و فرمود : اين شخص و پيروانش در بهشت اند. 20- شيعه على در قيامت : پيامبر خدا (ص) به على (عليه السلام) فرمود : اى اباالحسن ! آگاه باش كه تو و پيروانت در بهشت هستيد. 21- قرآن و عترت در آخرين سخن پيامبر : از پدرم رسول خدا (ص) در هنگام مرضى كه به سبب آن از دنيا رفت و در حالى كه خانه مملوّ از اصحاب بود ـ شنيدم كه فرمود : اى مردم ! نزديك است كه به آسانى از ميان شما رخت بربندم ، و به تحقيق سخنى كه عذر را بر شما تمام كند پيش فرستادم. بدانيد كه من در ميان شما ، كتاب پروردگارم و عترتم ، اهل بيتم را بر جاى مى گذارم. آن گاه دست على را گرفت و فرمود : اين على با قرآن است و قرآن با على است ، از هم جدا نمى شوند تا هر دو در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. من در قيامت از شما از آنچه درباره اين دو پس از من انجام دهيد ، خواهم پرسيد. 22- شستن دستها : رسول خدا (ص) فرمود : سرزنش نكند جز خود را ، كسى كه شب كند ، در حالى كه دستش چرب و بدبو باشد. 23- نتيجه گشاده رويى : گشاده رويى در چهره مؤمن براى صاحبش، بهشت را سبب مى شود. 24- رنج خانه دارى : اى رسول خدا ! دو دستم از سنگ آسيا پينه بسته ، يك بار آرد مى كنم و يك بار خمير مى سازم. 25- زيان بخل : پيامبر اكرم (ص) فرمود : از بخل ورزيدن بپرهيز ، زيرا كه بخل آفتى است كه در شخص بزرگوار نيست. از بخل بپرهيز ، زيرا كه آن درختى است در آتش دوزخ كه شاخه هايش در دنياست ، هر كه به شاخه اى از شاخه هايش درآويزد ، داخل جهنّمش گردانَد. 26- نتيجه سخاوت : پيامبر اكرم (ص) به من گفت : بر تو باد سخاوت ورزيدن ، زيرا كه سخاوت درختى از درختان بهشت است كه شاخه هايش به زمين آويخته است ، هر كه شاخه اى از آن را بگيرد ، او را به سوى بهشت مى كشاند. 27- نتيجه سلام و تحيّت بر رسول خدا و دخترش زهرا : پدرم در زمان حياتش به من فرمود : هر كه بر من و تو تا سه روز تحيّت و سلام بفرستد ، بهشت بر او واجب گردد. 28- خنده اسرار آميز : هنگامى كه رسول خدا(ص) مريض شد ، دخترش فاطمه را نزد خود خواند و در گوش او سخن گفت. فاطمه (س) گريه كرد ، مجدّداً رسول خدا با او نجوا كرد ، فاطمه (س) خنديد. عايشه گويد : در اين باره از حضرت زهرا (س) پرسيدم ، فرمود : چون پيامبر (ص) مرگش را به من خبر داد ، گريستم ، پس از گريه ام به من خبر داد كه نخستين كسى كه او را ملاقات كند من هستم ، در نتيجه خنديدم. 29- پيامبر ، پدر فرزندان زهرا : فاطمه (س) از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده كه فرمود : همانا خداوند عَزَّ وَ جَلَّ ذرّيّه هر يك از فرزندان مادرى را سبب ارتباط و خويشاوندى قرار داده كه به وسيله آن ذرّيّه به او منسوب مى شوند ، مگر فرزندان فاطمه (س) كه من سرپرست و خويشاوند آنها هستم. [و به من منسوب مى شوند] 30- خوشبخت واقعى : فاطمه (س) از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده كه فرمود : اين جبرئيل (عليه السلام) است كه مرا خبر مى دهد : همانا خوشبخت ، تمام خوشبخت و خوشبخت واقعى ، كسى است كه على را ، در زندگى ام و پس از مرگم ، دوست داشته باشد. 31- پيامبر در جمع اهل بيت : بر رسول خدا (ص) وارد شدم، جامه اى را گستراند و فرمود : بنشين، در اين وقت حسن (عليه السلام) آمد ، فرمود : نزد مادرت بنشين ، بعداً حسين (عليه السلام) آمد. فرمود : با اينها بنشين. پس على (عليه السلام) آمد. فرمود : تو نيز با اينان بنشين ، آن گاه اطراف جامه را گرفت و روى ما انداخت. فرمود : خدايا ! اينها از منند و من از اينهايم ، خدايا ! از اينان راضى باش ، همان طور كه من از اينها راضى ام. 32- دعاى پيامبر در وقت ورود و خروج از مسجد : فاطمه (س) فرموده است : پيامبر اكرم (ص) چون داخل مسجد مى شد مى فرمود : «به نام خدا ، خدايا بر محمّد درود فرست و گناهانم را بيامرز و درهاى رحمتت را برايم باز كن!» و چون خارج مى شد مى فرمود : «به نام خدا ، خدايا بر محمّد درود بفرست و گناهانم را بيامرز و درهاى بخششت را برايم باز كن!» 33- سحر خيزى : رسول خدا (ص) بر من گذشت ، در حالى كه در خواب صبحگاهى بودم ، مرا با پايش تكان داد و فرمود : دخترم ! برخيز شاهد رزق و روزى پروردگارت باش و از غافلان مباش ، زيرا كه خداوند روزى هاى مردم را بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب تقسيم مى كند. 34- مريض در پناه خدا : فاطمه(س) فرموده است : پيامبر اكرم(ص) فرمود : چون بنده خدا بيمار گردد ، خداوند به فرشتگانش وحى مى كند : قلم تكليف را از بنده ام ـ تا وقتى كه در عهد و پيمان من است ـ برداريد ، زيرا خودم او را بازداشت نموده تا جانش را بگيرم يا آزادش گذارم. پدرم مى فرمود : خداوند به فرشتگانش وحى فرستاد كه براى بنده بيمارم پاداش كارهايى را كه در وقت سلامتش انجام مى داد ، بنويسيد. 35- نرمخويى در مقابل ديگران و احترام به زنان : پيامبر اكرم (ص) فرموده است : بهترين شما نرمخوترين شما به اطرافيان و بزرگوارترين شما به زنان است. 36- پاداش آزادى بردگان : پيامبر اكرم (ص) فرمود : هر كه بنده مؤمنى را آزاد كند ، به اِزاى هر عضوى از آن بنده ، عضوى از او از آتش جهنّم آزاد گردد. 37- زمان استجابت دعا : رسول خدا(ص) فرمود : در روز جمعه ساعتى است كه بنده مسلمان در آن وقت چيزى از خدا نخواهد مگر آن كه خداوند به او عطا گرداند، و آن وقتى است كه نيمه خورشيد به سوى مغرب نزديك گردد.

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

بهشت؛ پاداش محبین حضرت زهرا(س)

23 فروردین 1391 توسط جنیدی جعفری

 

 

بهشت؛ پاداش محبین حضرت زهرا(س)

پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم در روايتي مي فرمايند: در قيامت، فاطمه از صراط عبور کرده، وارد بهشت مي‌شود و رشته‌هاي چادر او بر روي صراط باقي مي‌ماند که يک سوي آن به دست زهرا و سوي ديگرش در عرصۀ قيامت است. در اين هنگام منادي پروردگار به خلائق که از اولين تا آخرين آنان بر صراط گرد آمده‌اند، ندا‌مي دهد:

 

«يَا أَيُّهَا الْمُحِبُّونَ لِفَاطِمَةَ تَعَلَّقُوا بِأَهْدَابِ مِرْطِ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ»[1]

 

اي دوست‌داران فاطمه! به رشته‌هاي چادر او در آويزيد.

 

با اين فرمان، جمع کثيري از آفريدگان که در شمار محبِّين حضرت زهرا سلام الله علیها هستند، با تمسّک به رشته‌هاي چادر آن حضرت، داخل بهشت مي‌شوند.

 

بر اساس اين روايت نوراني، در روز قیامت حضرت زهرا سلام الله علیها چادری دارند که رشته­های مختلف دارد و بهشتی‌ها باید هرکدامشان به یکی از این رشته‌ها چنگ بزنند و به بهشت بروند.

 

چادر يا پوشش حضرت صديقۀ طاهره سلام الله علیها در اين روايت، کنايه از شخصيت آن بانوي گرامي در قيامت است. اساساً قرآن کريم چادر را نشانۀ شخصيت زنان مي‌داند. چنان‌که می­فرماید:

 

«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ»[2]

 

اين آيۀ شريفه مي‌فرمايد: یا رسول الله به همۀ زن‌ها بگو چادر سر کنند و با چادر رو بگیرند، برای این‌که علامت شخصیت زن، چادر او است. لذا چادری که در این روایت آمده، علامت شخصیّت است.

 

بنابراين معناي حقيقي روايت اين است که حضرت فاطمۀ زهرا سلام‌الله علیها در قیامت، شخصیت ممتازی دارند و علاوه بر شخصیت حسبی و شخصیت نسبي، از شخصیت دینی خاصّي برخوردارند و هرکه در این دنیا با شخصيّت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تناسب داشته باشد، تجسّم عملش در قیامت این‌ است که به شخصیت ايشان چنگ می‏زند و به دنبال ايشان به بهشت مي‌رود.

 

مراد از رشته‌هاي چادر نيز که در روايت آمده است، صفات نيکو و فضائل پسنديدۀ حضرت زهراسلام‌الله‌علیها مي‌باشد. ايمان، علم، زهد، سخاوت و ايثار، از جمله فضائل و خصائل نيکوي آن حضرت است. هرکس در دنيا صفات و خصائل حسنۀ بانوي دو عالم را برگزيند و به آن عمل نمايد، در قيامت به واسطۀ همان صفت، رستگار شده و وارد بهشت مي‌گردد.

 

 به بيان ديگر، اين روايت شريف به ما مي‌فهماند کساني که در دنيا از حضرت فاطمۀ زهرا سلام‌الله‌علیهاسرمشق گرفته و شخصيت ديني و اجتماعي خود را به شخصيّت آن بانوي دو عالم شبيه سازند، در قيامت به واسطۀ شفاعت حضرت زهراي اطهر سلام‌الله‌علیها به بهشت خواهند رفت.

 

در اين جلسه به چند نمونه از فضائل و وي‍ژگي‌هاي حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها که لازم است سرمشق همگان باشد، اشاره مي‌شود. هرچند شخصيت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را با اين بحث كوتاه نمي‌‌‌توان معرفي كرد و در اين جلسه، صرفاً قطره‌اي از درياي فضائل آن  صديقۀ شهيده، بيان مي‌شود.

 

 

حجاب و عفاف حضرت زهرا(س)

اگر خانم‌ها طالب بهشت باشند، باید از نظر حجاب و عفاف، با حضرت زهراي مرضيّه تناسب داشته باشند. مردها نيز اگر بخواهند به بهشت بروند، باید غیرت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را سرمشق خويش قرار دهند.

 

بنابر تصريح قرآن‏ کريم، شخصيّت اجتماعي خانم‌ها با چادر سر کردن هويدا مي‌شود. به عبارت روشن‌تر علامت عفّت و شخصيّت زنان، چادر است. ولي متأسّفانه جامعه امروزي، چادر را از دست داده است و اين خسارت بزرگي است.

 

وقتي حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تصميم گرفتند به مسجد بيايند و حکومت وقت را استيضاح کنند، ابتدا مقنعه سر کردند، بعد چادر پوشيدند و پس از آن با يک وقار خاصّي به  گونه‌اي که چندين تن از زنان بني ‌هاشم اطراف ايشان را گرفته بودند، وارد مسجد شدند. در اين هنگام پرده را کشيدند. چون اختلاط بين زن و مرد در اسلام جايز نيست. حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و ساير زنان يک طرف پرده قرار گرفتند و مردها در طرف ديگر پرده واقع شدند و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها خطبه‌ خواندند. 

 

بنابراين اگر زنان، پوشش واجب قرآن را نداشته باشند و يا علامت عفّت که چادر است را به سر نکنند، نمي‌توانند بگويند شيعه حضرت صديقۀ طاهره«سلام‌الله‌عليها» هستند و نيز در قيامت نمي‌توانند به چادر آن حضرت چنگ بزنند و به بهشت بروند.

 

 

عبادت ریحانه النبی(س)

در روايات آمده است كه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به قدري روي پا ايستاد و عبادت كرد كه پاهاي او متورّم شد.[3] امام حسن مجتبي سلام‌الله‌علیه مي‌فرمايد: مادرم از اول شب تا صبح عبادت مي‌‌كرد و هرگاه از نماز فارغ مي‌شد،‌ به ديگران دعا مي‌كرد. از او پرسيدم كه چرا به ما دعا نكرديد؟ فرمود: عزيز من اول ديگران، سپس ماـ اَلْجَارُثُمَّ الدَّارُ.[4]

 

زن و مرد اگر بخواهند بهشت بروند، باید تناسب عبادی با زهرا سلام‌الله‌علیها داشته باشند. اهمیت به واجبات مخصوصاً نماز، اهمیت به مستحبات و راز و نیاز با خدا، مخصوصاً نماز شب، اجتناب از گناه همه و همه مخصوصاً حق النّاس. اهمیت به واجبات و اهمیت به مستحبات و اهمیت به اجتناب از گناه و حتی اهمیت به پرهيز از مکروهات، اعمال آدمي را در این دنیا شبيه به اعمال حضرت زهراسلام‌الله‌علیها مي‌کند و در قیامت، همين تناسب و شباهت، او را به بهشت می­برد.

 

ساده زيستي و ديگر گرايي

شبي كه زهرا سلام‌الله‌علیها به خانۀ اميرالمؤمنين سلام الله علیه مي‌رفت، اميرالمؤمنين فرش خانه‌اش را از شن تهيه كرد و رسول‌ اكرم صلي الله عليه وآله وسلم جهيزيه‌اي براي زهراسلام الله علیها تهيه فرمود كه همۀ آن شصت وسه درهم ‌شد.

 

زهرا به خانۀ شوهر مي‌رود و در وسط راه پيراهني را كه از جملۀ جهيزيۀ او است، به فقير مي‌دهد و با همان پيراهن كهنه‌اي كه داشت به خانۀ اميرالمؤمنين رهسپار مي‌شود.[5]

 

زنان و مردان جامعۀ کنوني بايد در ساده زیستی و ديگرگرايي، با شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیهاتناسب داشته باشند، وگرنه نمي‌توانند از شفاعت حضرت زهرا سلام الله علیها بهره‌مند گردند. اگر ساده زيستي نباشد و تجمّل‌گرايي جايگزين آن شود، بنابر تصريح قرآن کريم در سورۀ واقعه، بايد زیر دود و هُرم جهنّم، بسوزند.

 

زهرای مرضیه می‏توانست یک زندگی فوق العاده تشريفاتي برای خود تشکیل دهد، مخصوصاً در وقتی که به دستور خداوند متعال، فدک را که درآمد سرشاري داشت و به تعبيري ارث مادرشان بود، به ايشان بازگرداندند.

 

«وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ»[6]

 

و حق خويشاوند را به او بده

 

پس از اعادۀ فدک، حضرت زهرا سلام الله علیها مثل مادرش، حضرت خدیجه سلام الله علیها، یکی از متموّلین بود، اما ذرّه اي از ساده زيستي و ديگرگرايي آن حضرت کم نشد. 

 

از ما نمي‌خواهند که مثل آن بزرگواران باشيم، بلکه از ما انتظار دارند در حدّ توان کردار و گفتار خود را به سيرۀ عملي ايشان شبيه سازيم. از ما توقّع دارند، تجمّل‌گرا نباشيم که اگر تجمّل‌گرا باشيم، در قيامت نمي‌توانيم به رشته‌هاي چادر حضرت زهرا سلام الله علیها چنگ بزنيم و به بهشت برويم.

 

مجالس عقد و عروسي، مهريه‌هاي سنگين، جهيزيه هاي تشريفاتي و وليمه‌هايي که براي مجالس جشن و عزا رايج شده‌است، يا اسراف است يا تبذير و در هر صورت سندیت ندارد.

 

تجمل گرایی در دوران کنوني که در همۀ اقشار و طبقات جامعه نيز وجود دارد، مصيبت بزرگي است و منجر به افزايش غم، غصّه، دلهره، اضطراب و بيماري‌هاي روحي رواني در بين مردم شده است. امروزه مردم حتی در عبادات خود نيز تجمّل گرا شده‌اند. سفرهاي زيارتي متعدّد به مکه و کربلا که جنبۀ تفريحي پيدا کند و نيز هزينه‌ها و مخارج جانبي آن سفرها، تجمّل گرايي است و با ساده زيستي حضرت زهرا «سلام‌الله علیها» تناسب ندارد.

 

 

ارکان شفاعت

شفاعت دو رکن اساسي دارد که تا محقّق نشود، شفاعتي در کار نيست. رکن اوّل: اذن الهي و رکن دوّم: لياقت.

 

لياقت برخورداري از شفاعت يعني اين‌که در روز قيامت، تناسبي بين اعمال ما و اهل بيت سلام الله علیهم باشد تا بتوانيم از شفاعت آنان بهره‌مند شويم. قرآن کریم در آیات تکان دهنده‌ای، ضرورت وجود زمینه برای ورود به بهشت را بیان می‌فرماید: فىِ جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ، عَنِ الْمُجْرِمِينَ، مَا سَلَكَكمُ‏ْ فىِ سَقَرَ، قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ، وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ، وَ كُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِينَ، وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ، حَتىَّ أَتَئنَا الْيَقِينُ[7]

 

بهشتي‌ها از جهنّمي‌ها، مى‏پرسند: «چه چيز شما را به دوزخ درآورد؟» گويند: از نمازگزاران نبوديم و به فقير و تهيدست رسيدگي نمى‏کرديم و با اهل باطل (در كارها و گفتارهاى بيهوده) غور مى‏كرديم و روز جزا را دروغ مى‏شمرديم، تا مرگ ما در رسيد.

 

بنابر این آیۀ شریفه، اهل بهشت از مجرميني که در جهنّم جاي دارند، مى‏پرسند: چرا شما به جهنّم فرستاده شده‌اید؟ گويا آن مجرمين شيعه بوده و ساير شيعيان که در بهشت به سر مي‌برمند، با تعجّب از آنان سؤال مي‌کنند که چرا مورد شفاعت واقع نشديد و به جهنّم افتاديد؟ آنان در پاسخ می‌گویند: ما نه با خالق ارتباط داشتيم و نه با مخلوق، نه خدا را عبادت مي‌کرديم و نه به خلق او خدمت مي‌نموديم، نه اهل خمس و زکات بوديم و نه انفاق مي‌کرديم، عمر خويش را با افراد باطل و هوس‌ران، تباه کرديم و فکر مي‌کرديم قيامتي در کار نيست، از اين‌رو ما را به جهنّم آوردند.

 

سپس قرآن کريم در آيۀ بعد مي‌فرمايد: «شفاعتِ شفيعان، سودي به حال اين افراد ندارد»؛ يعني لياقت و شايستگي برخورداري از شفاعت را ندارند:

 

فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ[8]

 

از اين رو شفاعت شفاعت‏كنندگان به حال آنها سودى نمى‏بخشد.

 

سرمشق گرفتن از اهل بیت سلام الله علیهم در این دنیا، یعنی برخورداري از لياقت شفاعت در آخرت، و بر اساس روايت مذکور، يعني چنگ زدن به رشته‏ای از چادر حضرت زهرا سلام الله علیها. در روايات داريم که گروهي از جهنّميان مي‌گويند: ما را از راهي به جهنّم آوردند که دسترسي به اهل بيت نداشتيم تا از ما شفاعت کنند.

 

 

ارکان ايمان و تشيّع

 من بارها گفته ام که بر اساس روايات فراواني، ایمان، سه رکن دارد که عبارتند از: اعتقاد قلبي، اقرار زباني و عمل، ارکان ايمان که همان ارکان تشيّع است بايد محقّق شود تا کسي بتنواند خود را مؤمن يا شيعه بداند. شیعه کسي است که علاوه بر اعتقاد و شعار، از نظر عمل، با اهل بيت سلام الله علیهم تناسب داشته باشد.

 

زهرا سلام‌الله‌علیها در حالی که خوب شوهرداري و خانه داري و بچه‏داري مي‌کرد، لذت او دل شب و هنگام راز و نیاز با خداوند متعال بود. ما باید این تناسب را با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها داشته باشیم و الاّ صِرف دوست داشتن ايشان، فایده ندارد.

 

ما اگر سعادت دو جهان را بخواهيم، بايد پيرو اهل‌بيت سلام الله علیهم باشيم. بانوان اسلامي وقتي به سعادت مي‌رسند كه در عفت،‌ ايثار، فداكاري، مردم‌داري، شوهر‌داري، خانه‌داري و تربيت اولاد، پيرو زهرا سلام الله علیها باشند.

برخي از مظاهر عدم تناسب جامعۀ کنوني با سيرۀ حضرت زهرا «سلام‌الله علیها» 

 

مفاسد اجتماعی حاکم بر جامعۀ کنوني، حاکي از آن است که اين جامعه، شيعۀ واقعي نيست. اگر محبّت حقيقي به زهرا سلام الله علیها داشتیم، وضعيّت اخلاقي جامعه به اين صورت نبود، فساد اخلاقي بر دختران و پسران حاکم نبود، دبیرستان‌ها و دانشگاه‌های ما چنین وضعي نداشتند و دولت و ملت ما چنین نبودند.

 

این فساد اخلاقی هیچ تناسبي با حضرت زهرا سلام الله علیها ندارد. در روز قیامت همین خانم هايي که رعايت حجاب و عفاف خويش را نمي‌کنند، با وضعيّتي که در دنيا داشته‌اند به صف محشر مي‌آورند. تجسّم عمل اقتضا مي‌کند که وضعيّت اسف‌ناک دنيا را در آخرت داشته باشند. کسي که در دنيا بدحجاب يا بي حجاب بوده، در آخرت نمي‌تواند در رديف افراد با حجاب باشد و به چادر حضرت زهراسلام الله علیها تمسّک جويد و به بهشت برود.

 

ما نباید خودمان را فريب بدهيم و تصوّر کنيم که در وضعيّت مطلوبي قرار داريم. یکی از مصائب بزرگ اين است که شیطان گاهي آدميان را از راه دين گمراه و جهنّمي مي‌کند. اين‌که انسان تصوّر کند با اين همه گناه، در قيامت حضرت زهرا سلام الله علیها به فرياد او مي‌رسد، از کيد و نيرنگ شيطان سرچشمه مي‌گيرد. اين‌که برخي مي‌گويند: غرق گناهیم و یک حسین(ع) داریم که به فرياد ما برسد، دروغ است. بايد عمل ما متناسب با عمل امام حسين سلام الله علیه و شبيه به او باشد تا شفاعت ما را بکند. بعضی اوقات جهل انسان او را به جايي مي‌رساند که عزاداري و سينه‌زني را مقدّم و برتر از اقامۀ نماز مي‌داند.

 

یکی از علما می­گفت: در شهری ديدم حسینیه را خیلی تزیین کرده بودند و کسي که عامل این کار بود، گفت: چند روز است فرصت کندن کفش‌هایم را پيدا نکرده‌ام. آن عالم مي‌گفت، از او پرسيدم پس چگونه وضو گرفتي؟ عصبانی شد و گفت: آن اباالفضلی که نتواند جواب نماز من را بدهد را قبول ندارم. در واقع صحيح گفته است. زيرا حضرت اباالفضل سلام الله علیه نيز او را قبول ندارد.

 

 ما بايد باور کنيم که فساد اخلاقي داريم. اگر نمي‌دانستيم که بسياري از امور رايج اجتماع، فساد اخلاقي است، بدبختي ما به اين ميزان نبود. مثل برخي از غربی‌ها که نمی­دانند باید حجاب داشته باشند. اما ما مي‌دانيم که مفاسد اخلاقي و اجتماعي فراواني داريم.

 

چه کسی نمی‏داند باید ساده زیست باشد؟ چه کسي نمي داند که بايد مراعات حجاب و عفاف را بکند؟ چه کسي نمي داند که بايد به اندازۀ توانش ار ديگران دستگيري کند؟ چه کسي نمي داند نماز واجب است؟ چه کسي نمي‌داند که بايد از گناه و معصيت اجتناب کند؟

 

مرحوم آقای حصّه‏ای که یکی از واعظان با تقوا، عاقل و مشهور قديم اصفهان بود، روي منبر مي‌گفت: اي مردم! اگر امام زمان ارواحنافداه فردا ظهور کنند، چه کسی می‏تواند ايشان را به خانۀ خود ببرد؟ يعني چه کسي مي‌تواند ادعا کند که گناه در  خانه و زندگي او نيست. يعني چه کسي مي‌تواند مدّعي باشد که مال حرام و حقّ‌النّاس در زندگي او نيست؟ چه کسي مي‌تواند بگويد: بدحجاب و بي حجاب در خانۀ او وجود ندارد؟

 

آيا با اين فساد اخلاقي حاکم بر جامعه و با اين وضعيّت حجاب و عفاف، امام زمان ارواحنافداه ظهور خواهند کرد؟ ظهور آن حضرت نياز به زمينه‌سازي توسط شيعيان دارد. آيا شيعيان زمينه‌هاي لازم جهت ظهور امام خويش را فراهم آورده‌اند؟

 

ظهور و رضايت حضرت وليّ‌عصر و نيز خشنودي امّ‌الأئمّه حضرت صديقۀ طاهره سلام الله علیها، در سايۀ پيروي از اهل بيت سلام الله علیهم حاصل مي‌شود. قرآن کريم مي‌فرمايد:

 

«لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ»[9]

 

اگر کسی خدا و بهشت و رستگاري روز قیامت و شفاعت می­خواهد، باید از معصومين سرمشق بگیرد و سرمشق گرفتن از اهل بیت سلام الله علیهم یعنی رعايت تقواي الهي.

 

پي‌نوشت‌ها:

 

1. تفسيرالإمام‏العسكري، ج 432

 

2. احزاب / 59

 

3. بحارالانوار، ج 43، ص 84 و منتهي الامال، ص 161

 

4. كشف الغمه، ج 2، ص 25 و 26 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 81  و 82

 

5. صفوري شافعي در نزهة المجالس، ج 2، ص 226

 

6. اسراء / 26

 

7. مدثّر / 47-40

 

8. مدثّر / 48

 

9. احزاب / 21

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

مروری بر سیره عملی شخصیت حضرت زهرا(س)

23 فروردین 1391 توسط جنیدی جعفری



بیت‌الغزل این نوشتار را با عباراتی از رهبر معظم انقلاب شروع می‌نمایم که در شأن مقام والای صدیقه طاهره و الگوگیری از ایشان فرمود:
اگر جامعه اسلامی بتواند زنان را با الگوی اسلامی تربیت کند، یعنی الگویی زهرایی، الگویی زینبی، زنان بزرگ، زنان با عظمت، زنانی که می‌توانند دنیایی و تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهند، آن وقت زن به مقام شامخ حقیقی خود نایل آمده است.
اسلام فاطمه(س)،آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی را به عنوان نمونه و اسوه زن معرفی می‌کند، زندگی ظاهری او ،جهاد او، مبارزه او، دانش او، سخنوری او، فداکاری او، شوهرداری او، مادری او، همسرداری او، مهاجرت او الگوی زنی که اسلام می‌خواهد بسازد این چنین است.[1]
* * *
 
یکی از مهمترین روشها در تربیت ، روش الگویی است زیرا تأثیر شخصیت الگو در شکل گیری رفتار ومنش تربیت شونده به مراتب بیشتر از موارد دیگر است. اسلام نیز به این روش اهمیت زیادی داده است و قرآن کریم بخشی از آیات مبارک خود را به معرفی مردان و زنان موحد و ثابت قدمی اختصاص داده است که در شرایط گوناگون ،صلاحیت وشخصیت خود را بروز داده و حق محوری خویش را به اثبات رسانده اند. از زنان پاک دامن وعفیفی چون مریم سلام اللّه علیها ، آسیه همسر فرعون سلام اللّه علیها و دختران شعیب که الگوی زنان در شرایط مختلف می‌باشند تجلیل وستایش کرده است.
یکی از عالیترین الگوهای قابل پیروی برای انسانها بویژه زنان ، حضرت صدیقه طاهره ، فاطمه زهرا سلام اللّه علیها است. درباره زندگانی حضرت زهرا سلام اللّه علیها کتابها و مقالات بسیاری به رشته تحریر درآمده اما بررسی کاربردی و ارائه الگوهای رفتاری آن حضرت کمتر موردتوجه قرار گرفته است. که در این نوشتار به طور مختصر به برخی از آنها اشاره می‌شود.
زمانی که سخن از الگوی رفتاری زن و فعالیت زنان به میان می‌آید، برخی از اذهان معطوف به شخصیت‌های بانوان بزرگ اسلام، همچون فاطمه زهرا(س) و زینب کبری(س) می‌گردد و از طریق طرح شخصیت آرمانی این بزرگواران سعی می‌شود سمت و سوی مثبت و مشخصی به حضور مثبت و مؤثر بانوان در جامعه اسلامی داده شود. در عین تأکید بر اهمیت الگو قرار دادن شخصیت‌های بی‌بدیل، همچون بزرگان یاد شده و تأکید بر جامعیت این عزیزان واین که از طریق طرح حیات فردی و اجتماعی آنان می‌توان نسخه‌های روشی برای زن موفق در هر عصر و زمان یافت، بسنده نمودن به چنین امری با این سؤال جدی روبروست که چگونه می‌توان بستر عینی را ایجاد نمود تا جریان عینی جامعه به چنین سمتی حرکت کند و آیا می‌توان بدون برنامه‌ریزی و بدون قرار دادن نهادهای مختلف در جای خود و بدون تقسیم وظایف و بدون تعریف کارکرد ویژه زنان در جامعه و مسئولیت‌های متنوعی که متناسب با توانمندی خود می‌توانند از عهده آن برآیند، به چنین مهمی نایل آمد؟ به عبارت دیگر، آیا می‌توان از همه زنان به طور یکسان انتظار داشت تا خود را به چنان قله‌های رفیعی نزدیک  نمایند؟
توجه به نکته یاد شده، ما را به طرح این احتمال رهنمون می‌سازد که طرح الگو و شخصیت آرمانی به عنوان الگوی مطلوب زنان، لازم اما ناکافی است. کمال چنین امری به ترسیم ترکیب مطلوب از فعالیت زنان در جامعه حاضر و در هر عصر، متناسب با همان زمان می‌باشد که یک فرد به تنهایی قادر به اجرای همه آنها نیست. به عبارت دیگر، سعی در این معنا که مجمو.عه فعالیت هایی که عموم زنان در هر عصر به انجام می‌رسانند، با الگوی شخصیتی فاطمه زهرا(س) یا حضرت زینب(س) تطبیق داده شود. به عبارت ساده تر، مبتنی بر شخصیت‌های آرمانی، جامعه‌ای آرمانی تعریف گردد تا با درک صحیح از شرایط زمانه، نیل به چنین مطلوبی فراهم آید.[2]
البته تذکر این نکته ضروری است که الگویی می‌تواند تمام ابعاد لازم، نظیر الگوی رفتارهای فردی، روابط خانوادگی و حقوق مدنی، الگوی روابط زن و مرد، الگوی شخصیت اخلاقی، الگو مشارکت اجتماعی،‌الگوی مناسبات اقتصادی، الگوی آموزش و تحصیل و … دارا باشد که:
اولاً، برخاسته از مجموعه‌ای از توصیفات عینی و دیدگاه‌های ارزشی و ایدئولوژیک باشد یعنی بر مبانی انسان شناختی و هستی شناختی و معرفت شناختی استوار گردد.
ثانیاً، در عین توجه به نقطه مطلوب به گونه‌ای طرح نشده باشد که فراسوی آرزوهای انسانی قرار گیرد بلکه باید کارکرد مهم آن رساندن وضعیت موجود به نقطة مطلوب باشد، لذا همواره این الگو باید متناسب با شرایط و ظرفیت‌های زمانی و مکانی تنظیم گردد.
این معنا بدون آن که باعث شود شرایط بر الگو تحمیل گردند، انعطاف لازم را برای همراهی با تحولات رو به توسعه جامعه انسانی در الگو فراهم می‌آورد؛ انعطافی که مقصد خود را تغییر اوضاع موجود به سمت کمال و ترقی انسانی قرار  داده است.
ثالثاً، این الگو به جهت این که باید در تمام ابعاد هماهنگ و منسجم باشد به ناچار باید از یک نظام فکری برگرفته شود[3].
آنچه در این نوشتار نویسنده در صدد تبیین آن است رفتارهای شخصیت تاریخی حضرت زهرا(س) می‌باشد. بدلیل اینکه رفتارهای حضرت در ابعاد مختلفی قابل تصور است، قبل از تطبیق به مصداق ضروری است مراد خود را از نوع عناوین رفتارها مشخص نماییم.
رفتارهای زنان را می‌توان در سه مقیاس فردی، خانوادگی و اجتماعی مطرح و آنها را در سطوح سیاسی ـ فرهنگی و اقتصادی ملاحظه نمود.
قبل از طرح و تبیین این عناوین باید توجه کرد که در اثر اقتباس و اتکاء به یک الگوی تمام عیار با محوریت شخصیت حضرت زهراست که می‌توان زنان جامعه مسیر و سمت و سوی حرکت خویش را دریافته و با اطمینان گامهای خود را در این جاده بردارند.
بررسی سطوح رفتارها (سیاسی ـ ‌فرهنگی ـ ‌اقتصادی)
پس از ذکر این مقدمه اینک به تعریف از موضوع رفتارهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی می‌پردازیم.
1 ـ فعالیت‌های سیاسی: مربوط به فعالیت هایی است که به نوعی به افزایش قدرت یا افزایش شدت تحرک یک جامعه، منجر می‌گردد. به عبارت دیگر، فعالیت هایی است که اثر آن ایجاد عزت یا حقارت یک جامعه در قبال سایر جوامع می‌باشد. عامل عمده‌ای که باعث قدرت و افزایش شدت تأثیر یک جامعه نسبت به سایر جوامع می‌شود، ظرفیت تمایلات و اخلاق و روحیاتی است که در آن جامعه حکم فرماست.
از همین روی، می‌توان شدت انگیزش افراد جامعه را عامل اصلی در ایجاد تحرک سیاسی ان جامعه قلمداد نمود. براساس تعریف یاد شده، آن گاه که از فعالیت سیاسی زنان سخن به میان می‌آید ـ‌یعنی مشارکت آنان در فعالیت هایی که به افزایش قدرت، ظرفیت و شدت جامعه منجر خواهد گردید ـ‌ این امر ممکن است با مشارکت در مقیاس‌های مختلف فعالیت، اعم از فعالیت در خانواده یا جامعه و یا بالاتر از آن، قابل تصویر باشد.
براین اساس، حضور بانوان در انتخابات، پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی به صورت مستقیم در مناصب مختلف نظام و ایجاد نهادهای صنفی مربوط به بانوان یا غیر آن، تحریک احساسات عمومی از طریق سخنرانی‌ها یا درج مقالات یا تدوین کتب، همه و هم به عنوان نمونه هایی از فعالیت‌های سیاسی زنان قلمداد می‌گردد.
2 ـ فعالیت‌های فرهنگی: فعالیت هایی است که به تقویت اندیشه، تفکر، باورها و اعتقادات جامعه، بارورتر شدن حجم اطلاعات عمومی مردم و ایجاد تفاهم و وفاق براساس پذیرش امور مشترک می‌انجامد. براین اساس، فعالیت فرهنگی بانوان، مشارکت آنان در عرصه‌ای است که به بارورتر شدن اندیشه و خرد جمعی و هم چنین ایجاد پذیرش عمومی نسبت به امور مختلف منجر شود؛ برای مثال،‌زمانی که عموم بانوان جامعه ما پوشش خاصی (مانند چادر) را به عنوان پوشش برتر برمی‌گزینند، صحیح است که گفته شود چنین پوششی به عنوان یک فرهنگ پذیرفته شده در جامعه ما درآمده است. در نقطه مقابل،‌ از عدم لزوم پوشش ترویج عریانی در جوامع، خصوصاً غربی، به عنوان فرهنگی پذیرفته شده در آن جوامع می‌توان یاد نمود. براساس تعریف شده، مشارکت زنان در امر آموزش‌های عمومی و تخصصی، اعم از یاد گرفتن یا یاد دادن اطلاعات عمومی یا تخصصی، فعالیت در امر پژوهش در سطوح مختلف نیازمندی‌های جامعه، حضور در عرصه هنر، کتاب و امثال آن را می‌توان به عنوان نمونه‌های بارزی از فعالیت‌های فرهنگی بانوان قلمداد نمود.
3 ـ فعالیت‌های اقتصادی: فعالیت هایی هستند که به افزایش ثروت فرد و جامعه و ایجاد توان فزایی مادی برای فرد یا جامعه منجر می‌گردد. فعالیت هایی که کارآمدی و تأثیر عینی یک جامعه نسبت به سایر جوامع، یا یک فرد نسبت به سایر افراد یا یک قشر نسبت به سایر قشرها را ارتقا می‌بخشد.
براین اساس، فعالیت اقتصادی زنان به فعالیت هایی اطلاق می‌شود که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، به چنین نیتجه‌ای منجر می‌گردد. فعالیت زنان، حتی اگر به داخل خانه هم محدود گردد، می‌تواند از همان موضع با قناعت وصرفه جویی و یا با اسراف و تبذیر، مشی خاصی را در فعالیت اقتصادی خود بپیماید. افزون بر این، حضور زنان در کارگاه‌های اقتصادی نیروی کار یا نیروی متخصص، سرمایه گذاری‌های مستقیم یا غیرمستقیم برخی بانوان در فعالیت‌های اقتصادی و این قبیل موارد را می‌توان به عنوان فعالیت‌های اقتصادی بانوان قلمداد کرد.
بررسی رفتارهای زنان در مقیاس فردی ـ خانوادگی ـ اجتماعی
در گام بعد به بررسی مقیاس فعالیت زنان در سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی می‌پردازیم.
الف ـ مقیاس فردی
مراد از مقیاس فردی به مجموعه رفتارهای در محدوده حالات روحی، ذهنی و عملی فرد اطلاق می‌شود که فارغ از هر گونه ارتباط و تعامل با دیگران است.
ب ـ‌ مقیاس خانوادگی
برای عموم بانوان محترم امری آشنا و به شکلی مورد ابتلاست؛ به دلیل این که هر یک از بانوان به طور طبیعی عضو خانواده‌ای محسوب می‌شوند. فعالیت‌های خانوادگی اعم است از وظیفه‌ای که زن در قبال همسر یا در قبال فرزندان بر عهده می‌گیرد ویا امور مشترک مربوط به خانواده که به نوعی به تربیت و اخلاق و رفتار افراد خانواده یا اقتصاد خانواده مربوط می‌شود.
ج ـ مقیاس اجتماعی
فعالیت هایی است که زن، فراتر از محدوده تعریف شده خانواده، به مسئولیت پذیری می‌پردازد. اصولاً‌ فعالیت‌های اجتماعی به فعالیت هایی اطلاق می‌شود که به صورت فردی قابل تحقق نیست و با مشارکت جمعی عده‌ای از افراد، اعم از مرد یا زن، قابل تحقق است؛ برای مثال، ساخت وراه اندازی یک اتومبیل به نحوی که یک فرد بخواهد از ابتدا تا انتها، تمامی مراحل طراحی و تولید و مونتاژ را انجام دهد، تقریباً‌محال جلوه می‌کند و چه بسا یک فرد در ساختن بخشی از اتومبیل  موفق نباشد. بنابراین،‌حضور زنان در فعالیت‌های اجتماعی به معنای مشارکت درچنین فرایندهایی است.[4]
براین اساس در این قسمت از نوشتار به بررسی سیره عملی حضرت زهرا(س)‌ در سه مقیاس فردی، خانوادگی و اجتماعی پرداخته می‌شود.
الف ـ‌ رفتارهای فردی
1 ـ رعایت پوشش و حجاب
علی (ع) فرمود: نابینایی در خانه حضرت زهرا (س) وارد شد حضرت خود را پشت پرده یا دیوار پوشاند. پیامبر (ص) فرمود چرا با این که نابینا تو را نمی‌بیند از وی حجاب می‌گیری؟ عرض کرد: اگر او مرا نمی‌بیند، من که او را می‌بینم و او نیز بوی مرا استشمام می‌کند.
«فقال رسول الله(ص): اشهد انک بضعه منی» پیامبر(ص) در تایید رفتار حضرت زهرا فرمود گواهی می‌دهم که تو حقا پاره تن من هستی.[5]
2 ـ ‌صبر و حوصله
فاطمه(س) در یاد دادن مسائل دین به دیگران از حوصله و پشتکار فراوانی برخوردار بود. روزی زنی نزد او آمد وگفت: مادری پیر دارم که در مورد نماز خود اشتباهی کرده و مرا فرستاده تا از شما مسئله‌ای را بپرسم.حضرت زهرا سلام اللّه علیها سؤال او را پاسخ فرمود، زن برای بار دوم وسوم مسئله‌ای پرسید و پاسخ شنید اینکار تا ده بار تکرار شد و هر بار آن بانوی بزرگوار ، سؤال وی راپاسخ فرمود. زن از رفت و آمدهای پی در پی شرمگین شد و گفت: دیگر شما را به زحمت نمی‌اندازم. فاطمه سلام اللّه علیها فرمود: باز هم بیا و سوالهایت را بپرس ، تو هر قدر سؤال کنی من ناراحت نمی‌شوم. زیرا از پدرم رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم شنیدم که فرمود: روز قیامت علمای پیرو ما محشور می‌شوند و به آنها به اندازه دانش شان خلعت‌های گرانبها عطا می‌گردد واندازه پاداش به نسبت میزان تلاش است که برای ارشاد و هدایت بندگان خدا نموده اند.[6]
3 ـ‌ عدم تعلق به زینت‌های دنیوی
امام سجاد(ع) فرمودند: «اسماء بنت عمیس» برایم نقل کرد که من نزد (جدّه تو) فاطمه(س) بودم هنگامی که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر او وارد شد و او گردنبدی از طلا به گردن داشت که امیر المؤمنان علی(ع) از سهم خود از غنائم برای او خریده بود، پیامبر فرمود: «ای فاطمه! (شایسته است که از این زینت حلال پرهیز نمایی تا) مردم نگویند فاطمه(س) دختر محمد لباس جبّاران را بر تن می‌کند.»
حضرت فاطمه(س) گردن بند را فروخت و با آن بنده‌ای را خریداری و آزاد ساخت، و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از این کار شادمان شد.[7]
در روایت دیگری امام باقر(ع) فرمود، رسول خدا(ص) چون می‌خواست به سفری برود با هرکس از اقوامش خداحافظی می‌کرد و با آخرین فردی که خدا حافظی می‌کرد فاطمه(س) بود و شروع سفرش از خانه او بود، و چون باز می‌گشت ابتدا نزد فاطمه می‌رفت و دیدار اقوام را از او شروع می‌فرمود.
یک بار پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به سفر رفت و علی(ع) نیز از غنائم جنگی چیزی به دست آورده و به فاطمه داده و رفته بود، و فاطمه(س) با آن، دو النگوی نقره و پرده‌ای تهیه فرموده و پرده را جلوی در آویخت؛ چون رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بازگشت، به مسجد داخل شد و سپس همان طور که عادتش بود به سوی خانه فاطمه(س) آمد، فاطمه(س) شادمان برخاست، و با شور و شوق به سوی پدرش شتافت؛ اما پیامبر چون النگوی نقره را در دست او و پرده را بر در خانه مشاهده کرد. (پیش نیامد) و در جایی (کنار خانه) نشست که فاطمه(س) را می‌دید، فاطمه(س) گریست و اندوهگین شد و گفت: «پیش از این با من اینگونه رفتار نمی‌فرمود.»
پس دو پسر خود (امام حسن و امام حسین(ع) را فرا خواند و پرده را از درب خانه کند و النگوها را از دست در آورد و النگوها را به یکی و پرده را به دیگری داده و به آنان فرمود: «نزد پدرم بروید و از من به او سلام برسانید و بگویید: ما پس از رفتن شما به سفر غیر از تهیه اینها کار دیگری نکرده ایم، اینک هر طور که مایل هستید آنها را به مصرّف برسانید؛ آن دو از طرف مادر این سخن را به عرض پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ رساندند، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن دو را بوسید و در آغوش کشید و هر یک را بر یک زانوی خود نشاند آنگاه فرمان داد آن دو النگو را شکسته و قطعه قطعه کردند و اهل «صفّه» را فرا خواند ـ و آنان گروهی از مهاجرین بودند که نه خانه‌ای داشتند و نه مالی ـ و تکه‌های النگو را در میان آنها تقسیم فرمود و سپس پرده را ـ که پارچه‌ای طولانی ولی کم عرض بود ـ میان افرادی از آنان که برهنه بودند و پوششی نداشتند تقسیم کرد … .
آنگاه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «خداوند بر فاطمه رحمت آوَرد، همانا خدای متعال به جهت این پرده از لباس‌های بهشتی به او خواهد پوشاند و به جهت این النگو‌ها از زینت‌های بهشتی به او عطا خواهد کرد.»[8]
4 ـ راستگوترین بانو
«عایشه» گفته است: «هرگز راستگوتر از فاطمه(س) ندیدم جز پدرش (رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله).[9]
5 ـ‌ زاهد در زندگی
از امام صادق(ع) و نیز از «جابر انصاری» نقل شده است که: «پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، فاطمه(س) را دید که لباسی خشن بر تن دارد و به دست خویش (آسیا می‌گرداند و) آرد می‌کند، و درهمان حال فرزند خود را شیر می‌دهد، اشک به چشمان پیامبر آمد و فرمود: «دخترم تلخی دنیا را به عنوان مقدمه شیرینی آخرت تحمل کن»
عرض کرد: «ای رسول خدا! خداوند را بر نعمتهایش ستایشگر و سپاسگزارم.»
و خدای متعال این آیه را نازل فرمود: «و لَسَوف یُعطیک رَبُّک فَتَرضی[10]: و بزودی؛ پروردگارت (آن قدر) به تو عطا خواهد کرد تا راضی و خشنود شوی»[11].
6 ـ‌ مقام خوف و خشیت از خدا
هنگامی که آیه «و إنَّ جهنَّم لَمَوعدهُم اجمَعین لها سبعهُ ابوابٍ لِکلِّ بابٍ مِنهم جُزءٌ مَقسومٌ؛ دوزخ میعاد گاه همیشگی ایشان است که هفت درب دارد و برای هر دربی سهم معیّنی از ایشان خواهد بود» نازل شد، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به صدای بلند گریست، و اصحاب او از گریه آن بزرگوار گریستند امّا نمی‌دانستند جبرئیل چه به او فرود آورده است، و (از هیبت پیامبر) هیچ یک توان آن که با او سخن بگویند نداشتند، و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنان بود که چون فاطمه(س) را می‌دید شادمان می‌شد، به همین جهت سلمان به خانه فاطمه(س) رفت تا او را از قضیه آگاه سازد، و آن گرامی را دید که مقداری جو را آسیا می‌کند و می‌گوید: «و ما عند الله خیرٌ وَ أبقی؛ آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است.»[12]
عبایی پشمین بر تن داشت که دوازده جای آن با لیف خرما وصله شده بود. سلمان وضع پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را و این که جبرئیل به او چیزی فرود آورده است به فاطمه(س) خبر داد و آن گرامی برخاست و همان عبای وصله دار را بر خود پیچید (و حرکت کرد)، سلمان (از مشاهده آن بسیار متأثّر و اندوهگین شد و) گفت: «دریغا، دختران کسری و قیصر ابریشم و حریر می‌پوشند و دختر محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ عبایی پشمین بر تن دارد که دوازده جای آن با لیف خرما وصله شده است!»
حضرت فاطمه(س) بر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ وارد شد و سلام کرد و عرض کرد: «پدر جان! سلمان از لباس من تعجب کرده است، در حالی که سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث فرمود، پنج سال است که من و علی(ع) از اثات زندگی چیزی نداریم جز پوست گوسفندی که روزها روی آن به شترمان علوفه می‌دهیم و شبها بستر ما است، و بالش ما از پوستی است که درون آن از لیف خرما پر شده است!»
پیامبر فرمود: «ای سلمان! دختر من از گروه پیشگامان و سبقت گرفتگان (به سوی خدا) است.»
حضرت فاطمه(س) عرض کرد: «ای پدر فدای تو بشوم چه چیزی موجب گریستن شما شد.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از آیه‌ای که جبرئیل فرود آورده بود به او خبر داد، فاطمه(س) چون آیه را شنید چنان گریست که بر زمین افتاد، و پیاپی می‌گفت: «وای، وای بر کسی که در آتش دوزخ افتد …»[13]
البته می‌توان به مصادیق و نمونه‌های بی‌شماری در زندگی حضرت زهرا(س) اشاره نمود ولی به همین مقدار در این قسمت بسنده می‌گردد.


 
 
 
 
ب ـ رفتارهای خانوادگی
1 ـ ‌خانه‌داری
چگونه زیستن و معاشرت کردن با همسر و فرزندان و سامان بخشی به امور خانه و زندگی که در حیات طیبه حضرت زهرا(س) بود، به عنوان «الگوی خانواده ها» خانه و خانواده او را به عنوان یک «خانواده الگو» مطرح ساخته است.
آن حضرت، آیین خانه داری و همسرداری را به خوبی مراعات می‌کرد. در زندگی واقعا شریک و همراه و همراز همسرش امیرمؤمنان(ع) بود.
گاهی در خانه، به علت وضعیت دوران و شرایط تنگنای اقتصادی حاکم بر مسلمانان و آن حضرت غذایی نبود و کودکان و خود آن بانو گرسنه بودند، اما فاطمه زهرا(س) چیزی به حضرت علی(ع) نمی‌گفت و از او درخواستی نمی‌کرد؛ حتی به پیامبر خدا هم در این مورد سخنی نمی‌گفت.
بیم آن داشت که همسرش نتواند خواسته او را برآورد و تأمین کند و شرمنده شود.
تا این حد مراعات مالی شوهر و پرهیز از «درخواست»، تنها از آن حضرت بر می‌آمد که همسر و همتای کسی همچون علی(ع) است.
مشارکت در کارهای خانه، جلوه دیگری از رفتار آن خانواده الگو بود. گاهی در اثر کار بسیار، دست هایش تاول می‌زد، لباس هایش غبارآلود می‌شد و بر لبانش دود و خاکستر می‌نشست.
کارها بین حضرت علی(ع) و فاطمه(س) تقسیم شده بود.
 
آوردن آب و تهیه هیزم و کارهای خارج از خانه، برعهده علی(ع) بود و درست کردن آرد و خمیر و پختن نان و وصله زدن لباس و کارهای داخل خانه با فاطمه(س) بود. حضرت زهرا(س) از این گونه تقسیم کار، بسیار خرسند بود؛ چرا که از برخورد و روبه روشدن با نامحرمان دربیرون، دورتر بود. این نکته، درسی برای تقویت عفاف و پاکی زنان ما در جامعه اسلامی است
2 ـ‌ توجه به شخصیت بخشی به فرزندان
در سیره عملی حضرت زهرا علیها السلام توجه به شخصیت بخشی فرزندان و ایجاد اعتماد به نفس در آن‌ها کاملا مشهود است. از جمله ابزارهایی که روح اعتماد به نفس و مشکل ستیزی رادر کودک زنده نگه می‌دارد، مسابقه و رقابت‌های سازنده است. رو به رو ساختن کودکان با مشکلات و فراهم نمودن امکان رقابت برای آن‌ها موجب بالا رفتن حس اعتماد می‌گردد. این مسأله به قدری ارزشمند و سرنوشت ساز است که اولیای کودک باید برای آن برنامه‌ریزی کنند.
حضرت زهرا(س) برای ایجاد اعتماد به نفس در فرزندان خود آن‌ها را وادار و تشویق به مسابقه و ورزش می‌کرد.
از جمله نمونه‌های دیگر؛ روحیه شادابی و نشاط و محبت در بین افراد خانواده است. افراد خمود و پژمرده از کارآیی لازم و مفید در امور اقتصادی و غیر اقتصادی برخوردار نمی‌باشند. افزایش کارآیی، موجب کاهش هزینه‌های تولید و در نتیجه سود افزوده و بهره وری اقتصادی بیشتر می‌شود.
از منظر اسلام، نفع شخصی و مطلوبیت فرد به تنهایی مطرح نیست، بلکه سهم هر یک از افراد جامعه در ضرر و منفعت کل جامعه اثر گذار است. ایثار، پشتکار، گذشت، درستی و راستی و دیگر فضایل و ارزش‌های فردی شاکله ی اجتماع را سالم و پر ثمر می‌سازد.[14]
3 ـ ‌محبت به فرزند
دانشمندان علوم تربیتی می‌گویند: کودکان در تمام دوران کودکی به محبت و اظهار علاقه نیازمندند. کودک می‌خواهد پدرومادر او رادوست داشته باشند و نسبت به اواظهار علاقه کنند. کودک چندان توجهی به لباس ، خوراک و محل زندگی ندارد اما به این موضوع توجه دارد که آیا او را دوست دارند یا نه؟
درس محبت در خانه حضرت زهرا سلام اللّه علیها بطور کامل ارائه می‌شد و آن حضرت که خود ازسرچشمه محبت وعطوفت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم سیراب شده و قلبش کانون محبت به همسرو فرزندانش بود در این جهت نیز وظیفه مادری خود را به بهترین شکل انجام می‌داد.
سلمان فارسی می‌گوید: روزی حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها رادیدم، که مشغول آسیاب کردن غله است. فرزندش حسین علیه السلام به گریه افتاد و بی‌تابی می‌کرد.عرض کردم : برای کمک به شما ، غله را آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ حضرت فرمود: من به آرام کردن فرزند اولی هستم. شما آسیاب را بچرخانید.[15]
4 ـ شوهرداری و هماهنگی با او
برای زن بزرگترین موفقیت وارزش این است که در شئون گوناگون زندگی، خشنودی همسرش را به دست آورد و ازهرگونه عملی که موجب ناراحتی شوهر می‌گردد پرهیز نماید. حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «جهاد زن، خوب شوهرداری است» زن برای اینکه بتواند در این جهاد پیروزمند باشد باید تمام سعی و تلاش خود را بکار گیرد تا خانه رامحل آرامش مرد قرار دهد.
شوهرداری حضرت زهرای مرضیه سلام اللّه علیها بهترین الگو برای زنان مسلمان است. رفتار حضرت زهرا سلام اللّه علیها با شوهر در عالی ترین مرحله صفا و مهربانی بود. نه تنها هرگز خاطر شوهر رانرنجاند بلکه یاوری مهربان برای او بود.
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «سوگند به خدا، من زهرا سلام اللّه علیها را تا آن زمان که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین نساختم و در هیچ کاری موجب ناخشنودی او نشدم. او نیز هیچ گاه مراخشمگین نکرد و عملی از او سرنزد تا باعث ناخشنودی من شود.[16]
و هم چنین نقل است که امام علی علیه السلام فرمود:
«هرگاه به چهره ی او«زهرا سلام اللّه علیها » نگاه می‌کردم هرگونه غم واندوه از من برطرف می‌شد»[17]
پس از ماجرای تلخ سقیفه، سران سقیفه برای جلب افکار عمومی مردم به فکر چاره افتادند تا به گونه‌ای که از حضرت زهرا سلام اللّه علیها دلجویی نمایند که اجازه ملاقات می‌خواستند. اما فاطمه زهرا سلام اللّه علیها هرگونه پیشنهادی را رد می‌نمود و موضع اعتراض و سکوت و بیزاری را ادامه می‌داد.
روزی امام علی علیه السلام وارد منزل شد و فرمود: فاطمه جان خلیفه و عمر در پشت درب منزل ،منتظر اجازه ورود می‌باشند، تا نظر شما چه باشد. حضرت زهرا سلام اللّه علیها فرمودند: «علی جان خانه، خانه ی توست و من همسر تو می‌باشم هر آنچه می‌خواهی انجام ده.»[18]
5 ـ ‌تفاهم در زندگی مشترک
امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «به خدا سوگند (در سراسر زندگی مشترک با فاطمه(س)) تا آنگاه که خدای عزیز و جلیل او را قبض روح فرمود هرگز او را خشمگین نساختم و بر هیچ کاری او را اکراه و اجبار نکردم، و او نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و نافرمانیِ من نکرد؛ هر وقت به او نگاه می‌کردم رنجها و اندههایم بر طرف می‌شد.»[19]
6 ـ دعا در حق دیگران
امام مجتبی(ع) نقل فرموده‌اند که: «مادرم فاطمه(س) را دیدم شب جمعه در محراب خود به عبادت برخاسته است و تا نمایان شدن سپیده صبح در عبادت و رکوع و سجود می‌بود، و می‌شنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا می‌فرمود و آنان را نام می‌برد و برایشان دعا می‌کرد، و برای خود هیچ دعا نمی‌کرد، به او گفتم: مادر! چرا همانطوری که برای دیگران دعا می‌فرمایی برای خودت دعا نمی‌کنی؟»
فرمود: «پسرم، ابتدا همسایه سپس خانه خود.»[20]
7 ـ آگاهی بخشی به فرزندان
حضرت زهرا سلام اللّه علیها از همان آغاز کودکی فرزندانش ، عبادت خدای تعالی را در روح و روان آنها تثبیت کرد و خوی پرستش خدای یکتا را در فطرت لطیف آنها سرشت و از همان آغاز به آنها علم آموخت و آنها را برای کسب معارف و تشویق در فراگیری ، آماده می‌کرد، به عنوان مثال به فرزندش حسن علیه السلام که هفت ساله بود می‌فرمود: «به مسجد برو ، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن».[21]
8 ـ‌ مقام ایثار و گذشت
شیعه و سنی نقل کرده اند، امیر مؤمنان و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین ـ علیهم السّلام ـ و خادمه آنان «فضّه» طبق نذری که کرده بودند سه روز روزه گرفتند.
شب اول هنگام افطار فقیری در زد، حضرت علی(ع) افطار خود را به او داد. سایرین نیز به او اقتدا کرده و افطار خود را به فقیر دادند و با آب افطار کردند. شب دوم یتیمی در زد و باز افطار خود را به او دادند. شب سوم نیز اسیری آمد و چیزی طلبید، این بار نیز افطار خود را به او دادند.
آن گاه از سوی خدای متعال سوره «هَل آتی عَلی الاِنسانِ» نازل شد[22] و در آن آیه «و یُطعِمُون الطّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکیناً وَ یَتیِماً وَ أسِیراً» اشاره به ایثار و انفاق آن بزرگوران دارد.[23]
تفسیر این داستان را در تفاسیر شیعه و سنی و از جمله در تفسیر معروف «کشّاف» تألیف عالم و مفسّر بزرگ سنّی «جارالله زمخشری» می‌توان یافت.
9 ـ ‌تقسیم کار منزل با همسر
امام صادق(ع) می‌فرماید: «… علی(ع) آب و هیزم می‌آورد و حضرت فاطمه(س) آرد می‌کرد و خمیر می‌ساخت و نان می‌پخت و لباس‌ها را وصله می‌زد، و آن بانوی گرامی از زیباترین مردم بود و گونه‌های مطهّرش از زیبایی مثل گل بود. درود خدا بر او و پدر و فرزندانش باد».[24]
امام علی(ع) فرموده است: «فاطمه(س) به قدری با مشک آبکشی کرد تا بر سینه اش اثر گذاشت، و به قدری با آسیاب دستی آرد کرد تا دستهایش مجروح شد و آنقدر خانه روبی کرد و برای پخت و پز آتش زیر دیگ نهاد که لباسهایش گردآلود و دودی گردید؛ و در این امور زحمت و رنج بسیار به او می‌رسید …»[25]
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به فاطمه(س) کمک می‌کند
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به منزل حضرت علی(ع) وارد شد، او را دید که همراه فاطمه(س) مشغول آسیا کردن هستند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «کدامیک خسته تر هستید؟»
حضرت علی(ع) عرض کرد: «فاطمه‌ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ‌ ‌!»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به فاطمه(س) فرمودند: «دخترم برخیز» و فاطمه برخاست و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به جای او نشست و با علی(ع) در آرد کردن دانه‌ها یاری فرمود.[26]
بنابراین احترام به همسر و رعایت حقوق همسر و همسر دوست و فرزند دوست و سخت کوش در کار خانه و تبدیل خانه به مدرسه و تبدیل بخشی از خانه به مسجد و عبادتگاه و برنامه‌ریزی در کار خانه و کمک گرفتن برا ی کار خانه و رعایت حق خدمتکار و آموزش قرآن و اخلاق به خدمتکار و تبدیل خانه به سنگر جهاد و مبارزه بر علیه ستمگران و دفاع از ولایت و نظافت و آرایش در خانه و دعا در حق همسایه و قانع بودن به خانه اجاره‌ای در اول زندگی و ایجاد روحیه عبادت و انفاق گروهی و خانوادگی در بین اعضاء و مهمانی دادن در خانه و در خانه باز بودن برای رفت و آمد مردم و رعایت تفاهم با همسر و درک فرزندان و تفاهم با آنها و بازی با فرزندان و قبول مسئولیت شخصی در تربیت فرزندان و تقسیم کار در امور خانه و مشورت بت پیامبر در امور خانه داری و بردباری و تحمل فقر خانوادگی و مشکلات خانوادگی و فرمان پذیری از همسر و روحیات و عواطف خاص حضرت زهرا(س) در شب عروسی و هنگام خواستگاری وتحمل بالای فرزند داری و تربیت آنان و شیر دادن به فرزندان وتهیه لوازم بچه داری (گهواره) و رسیدن به انواع موفقیتهای خانوادگی و سرودن شعر برای شوهر و فرزندان و پدر. اینها همه از اخلاق خانوادگی حضرت زهرا(س) می‌باشد.


 
 
 
 
ج ـ رفتارهای اجتماعی
1 ـ‌حضور سیاسی
بی‌تفاوتی در قبال آنچه در جامعه می‌گذرد، به خصوص در زمینه وضعیت سیاسی و اجتماعی و حقوق عمومی، دور از روش و منش اسلامی است.
حضرت زهرا(س)، دختر رسول بزرگواری است که «مدنیت اسلام» را برپایه وحی پدید آورد و به مسلمانان، تعهد اجتماعی و نظارت بر عملکرد مسئولان و حساسیت به معروف و منکر را آموخت.
دختر رسالت، به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی بی‌تفاوت نبود و جبهه حق را یاری می‌کرد.
پس از رحلت پیامبر(ص) که خلافت را غصب کردند و فدک را از او گرفتند، او همراه زنان بنی هاشم به مسجد رفت و در جمع مسلمانان حاضر، ضمن خطبه‌ای که پشت پرده خواند، از بدعت ها، ستم ها، حق کشی‌ها و فراموش کردن وصیت رسول خدا(ص) و جان گرفتن دوباره سنت‌های جاهلی انتقاد کرد و ریشه‌های سهل انگاری در دفاع از حق، و فراموش کردن توصیه‌های قرآن و پیامبر را در عادت کردن به زندگی مرفه و دنیادوستی و لذت طلبی دانست و این را که به آن سرعت، دستاوردهای وحی و دین و خدمات و زحمات پیامبر را از یاد بردند، نکوهش کرد.
خطبه او (که تاکنون بارها از سوی دانشمندان دینی شرح شده است)، نشانه تعهد اجتماعی و حضور در صحنه دفاع از بنیان‌های دینی و مبارزه با بدعت‌ها و غفلت هاست.
تلاش برای اثبات حق و ولایت علی(ع) و مبارزه با انحراف در رهبری امت اسلامی را تکلیف خود می‌دانست. گاهی شب‌ها به همراه علی(ع) به در خانه مهاجران و انصار می‌رفت و در حمایت از ولایت، توصیه‌ها و وصیت‌های پدرش را به یادها می‌آورد و آنان را به دفاع از حق شوهرش در مسئله خلافت (که درواقع حق امت بود) و نیز حمایت از حق خودش فرامی خواند.
خط سیاسی فاطمه زهرا(س) بسیار روشن و روشنگر و ابهام زدا بود. چنان مدبرانه عمل می‌کرد که پس از او هم راه، روشن بماند.
اینکه وصیت کرد پیکرش را شبانه غسل دهند و به خاک سپارند، تا آنان که بر وی ستم کردند و او را آزردند، در مراسم دفن او حضور نداشته باشند و از این حضور نتوانند بهره سیاسی ببرند و کارهای خود را تطهیر و توجیه کنند، نمونه‌ای از درایت و آینده نگری حضرت بود. هنوز هم مخفی بودن مکان دفن او، روشنگر حقیقت و نشانه ظلمی است که بر او و خاندان پاک پیامبر خدا رفته است.
2 ـ‌امر به معروف و نهی از منکر
قرآن کریم عمل به دو اصل حیاتی امر به معروف و نهی از منکر را از ویژگی‌های اهل ایمان می‌داند و در این باره می‌فرماید: (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ)[27] ؛ مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند. آنان همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند.
نکته مهم در این آیه، اشاره به نقش زنان در عرصه امر به معروف و نهی از منکر است که خداوند متعال به صراحت بیان می‌دارد زنان نیز همانند مردان باید به ترویج ارزش‌های الهی بپردازند و در عرصه امر به معروف و نهی از منکر پیشقدم باشند؛ چرا که این دو فرضیه، از تمام برنامه‌های اسلام حتی جهاد در راه خدا افضل و بالاتر و مهم‌تر است. علی(ع) می‌فرماید:
و ما اعمال البر کلّها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الاّ کنفثهِ فی بحرٍ لِجّی؛[28] تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خداوند، در برابر امر به معروف و نهی از منکر، همانند قطره‌‌ای در دریاست.
این دو اصل، محافظ و پاسبان تمام اعمال نیک است. اگر امر به معروف و نهی از منکر نباشد، بهترین اعمال نیک به فراموشی سپرده ‌شده و بقیه احکام خدا نیز عملی نخواهد شد. به این جهت امام باقر(ع) در مورد فلسفه این دو اصل می‌فرماید:
امر به معروف و نهی از منکر دو فرضیه مهم و برزگ الهی هستند که به وسیله آن دو، سایر واجبات الهی اقامه می‌شوند، راه‌ها امن می‌گردد، کسب و کار مردم حلال ، حقوق افراد تأمین، سرزمین‌ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و استواری تمام کارها، به عملی شدن این دو اصل بستگی دارد.[29]
طبق رهنمود پیشوای پنجم، اگر مسلمانان به دو اصل امر به معروف و نهی از منکر اهتمام بورزند، دنیا و آخرت خود را آباد خواهند کرد؛ زیرا انجام دیگر واجبات ، امنیت و آسایش، رفاه و آرامش، تأمین حقوق مردم و آبادی شهر و روستا همه و هم در گرو عمل به این دو اصل است؛ زیرا معروف از منظر وحی، تمام اعمال و رفتار‌هایی است که مصلحت مردم در آن است و منکر نیر تمام کارهای زشتی است که فساد و تباهی و بی‌بند و باری در پی دارد.
اگر اهل ایمان، به احیای معروف و جلوگیری از منکرات اهتمام بورزند، جامعه‌ای سالم و به دور از زشتی‌ها، آلودگی‌ها، نگرانی‌ها و تضییع حقوق انسان‌ها به وجود خواهد آمد.
با توجه به ضرورت نهی از منکر و الگو بودن حضرت زهرا(س) در این زمینه، بررسی شیوه‌های عملی نهی از منکر در سیره و سخن آن حضرت، امری پسندیده و مناسب می‌نماید:
عده‌ای در ستمی آشکار، فدک را که پیامبر(ص) آن را برای حضرت فاطمه(س) به ارث گذاشته بود، به او ندادند. استدلال این افراد کژاندیش این بود که پیامبران از خود مال دنیا به ارث نمی‌گذارند و بنابراین فدک به حضرت فاطمه(س) نمی‌رسد. امّا حضرت فرمود: شما که می‌گویید پیامبر ارث نمی‌گذارد، به کتاب خدا بنگرید. در آنجا خداوند می‌فرماید: (و ورث سلیمان داود)[30] ؛ سلیمان از پدرش داود ارث برد و در سوره مریم از زبان زکریای پیامبر می‌فرماید:خداوندا! به من فرزندی عطا کن که از من و آل یعقوب ارث برد. آن گاه حضرت فاطمه(س) به مردم حاضر در مسجد پیامبر(ص) فرمود:‌ای مردمی که به سوی باطل شتاب می‌کنید و کردار زشت و بیهوده را نادیده می‌گیرید، آیا به قرآن نمی‌نگرید که می‌فرماید: (افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها)[31] ؛ آیا در قرآن نمی‌اندیشید یا آنکه بر دل‌های شما مهر زده شده است؟
یکی دیگر از منکرات عصر حضرت فاطمه(س) ، غصب مقام حکومتی حضرت علی(ع) بود. حضرت فاطمه(س) در مقام نهی از منکر برای زنان اهل مدینه باز هم به آیات قرآن تمسک کرد و بعد از حمد و ثنای الهی به آنان فرمود:
وای بر دوستان دنیا! چرا نگذاشتند حق در مرکز خود بماند و خلافت بر پایه‌های نبوت بچرخد؛ چرا که آنان خلافت را از خانه‌ای که جبرئیل نازل می‌شد، به جای دیگر بردند و حق را از علی(ع) که به مسائل دین و سیاست آگاه بود، گرفتند. سپس آن حضرت آیاتی از سوره‌های اعراف، زمر، رعد، کهف و … را قرائت فرمود.
آن حضرت برای نهی از منکر و جلوگیری از کارهای خلاف علاوه بر استدلالات قرآنی، به دلایل عقلی نیز تمسک می‌کرد؛ همچنان که در مناظره با ابوبکر، علاوه بر قرآن، به دلایل عقلی نیز استناده می‌کرد.
روزی آن حضرت به نزد ابوبکر رفت و او را از عمل زشت غصب فدک بر حذر داشت. او در پاسخ خلیفه که او را شایسته ارث نمی‌دانست، فرمود:‌ای ابوبکر! هر گاه تو بمیری چه کسی از تو ارث می‌برد؟ او گفت: زن و فرزندانم. حضرت زهرا(س) فرمود: پس چه شده که من نمی‌توانم از پدرم ارث ببرم؟[32]
هجوم به افکار و اندیشه‌های غلط مرتکبین منکرات و زیر سؤال بردن آنان، شیوه‌ای منطقی و عقلانی است و اگر هم نتوانند از کار منکر بازدارد، حداقل آنان را به تفکر وامی‌دارد و در مورد کار خلافشان مردّد می‌سازد. آن حضرت در مقام نکوهش مسلمانانِ بی‌تفاوت در ماجرای غصب خلافت، افکار آنان را به چالش می‌کشید و با سئوالات منطقی مواجه می‌ساخت و می‌فرمود: لیث شعری الی‌ای سناد استندوا؟ و علی‌ای عماد اعتمدوا؟ و بأی عروه تمسکوا؟ و علی ایه ذرّیه اقدموا و احتنکوا؛ ‌ای کاش می‌دانستنم به چه پناهگاهی تکیه زده‌اند؟ و به کدام ستون استوار اعتماد کرده‌اند؟ و به کدامین ریسمان تمسک جسته‌اند؟ و بر کدام فرزند و خاندانی پیشی گرفته و غلبه کرده‌اند؟[33]
حضرت فاطمه درمورد مسائلی که ممکن بود در جامعه آن را منکر کوچکی محسوب کنند، حساسیت نشان می‌داد. روزی آن حضرت به اسماء بنت عمیس فرمود:
انّی قد استقبحت ما یصنع بالنساء انّه یطرح علی المرأه الثوب فیصفها لمن رأی[34]؛ من بسیار زشت می‌دانم که جنازه زنان را بر روی تابوت گذارند و بر روی آن پارچه‌ای افکنند که حجم بدن او را برای مردان نامحرم نمایان می‌سازد.
اسماء بنت عمیس عرضه داشت:‌ای دختر رسول خدا! در سرزمین، حبشه برای حمل جنازه‌ها تابوتی درست می‌کنند که بدن میت را کاملاً می‌پوشاند. آن گاه اسماء چوب‌های تر و شاخه‌های نازک درخت، شبیه آن تابوت را برای حضرت فاطمه ساخت و آن را به او نشان داد. حضرت زهرا(س) با خشنودی و خوشحالی فرمود: چه طرح زیبایی که کاملاً بدن زن در آن از دید مردان پوشیده می‌ماند.‌ای اسماء! برای من تابوتی با همین طرح درست کن و بعد از وفات مرا با آن بپوشان. خداوند تو را از آتش دوزخ نگهدارد![35]
یکی از مراحل نهی از منکر قهر و سکوت است. انسان مسلمان وقتی نتواند با موعظه و گفتگو گنهکاران را از راه انحرافی بازدارد، با قهر و سکوت خود، به مبارزه می‌پردازد. این شیوه حتی در مسائل تربیتی نیز مؤثر است. حضرت زهرا(س) در عرصه نهی از منکر از این روش بازدارنده نیز بهره می‌گرفت. او بعد از رحلت پدر بزرگوارش، با انواع ناملایمات و گرفتاری‌ها روبه‌رو شد. او شاهد هجوم ناجوانمردان به خانه‌اش بود. اهانت به علی(ع)، سیاست‌های غیر اسلامی اهل سقیفه، بی‌تفاوت بودن مردم و ده‌ها مورد دیگر، از جمله کارهای ناپسند و زشت عده‌ای هواپرست و خودخواه بعد از وفات پیامبر بود. فاطمه زهرا(س) برای مقابله با این اعمال ناروا، به مبارزه منفی روی آورد و ناراحتی خود را با قهر و سکوت ابراز داشت و خطاب به خلیفه اول فرمود:
و الله لا اکلمک ابداً و الله لادعونّ الله علیک فی کلّ صلوه[36]؛ به خدا قسم هرگز با تو سخن نخواهم گفت. به خدا سوگند در نمازهایم تو را نفرین خواهم کرد.
زمانی که آن حضرت در آستانه شهادت قرار گرفت و خلیفه اوّل و دوّم برای دلجویی، به عیادت حضرت فاطمه(س) آمدند و در مورد اعمال غیر اسلامی و جابرانه خود عذر خواهی کردند. آن حضرت نهایت اعتراض خود را با قهر و سکوت ابراز داشت و به آنان فرمود:
والله لا اَکلمِکما من رأسی حتی القی ربی فاشکونکما الیه بما صنعتما به و بی‌و ارتکبتما منی[37]؛ به خدا سوگند بعد از این با شما دو نفر حتی یک کلمه نیز سخن نخواهم گفت، تا اینکه خداوند را ملاقات کنم و از شما دو نفر در نزد خداوند شکایت خواهم کرد که چگونه با خدا و دین او و با من رفتار کردید و چه اعمال زشتی را مرتکب شدید.
3 ـ‌ عفاف و دوری از نامحرمان
حضرت فاطمه(س) در پاسخ این سؤال که «برای زنان چه چیز بهتر است؟» فرمودند: «برای زنان بهترین چیز آن است که مردان را نبینند و مردان آنان را نبینند».[38]
و نیز در پاسخ سؤال پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ که از یاران خویش پرسیده بودند: «زن چه وقت به پروردگار، خویش نزدیکتر و مقرّب تر است؟» فاطمه(س) گفتند: «زن آنگاه به خدای خویش نزدیکتر و مقرّبتر است که در قعر منزل خویش اقامت گزیند (و بی‌جهت از منزل خارج نشود)».
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ (چون پاسخ فاطمه را شنید) فرمود: «فاطمه پاره تن من است.»[39]
البته روشن است که بیرون آمدن زنان مادامی که سبب انجام حرامی نشود اشکال ندارد و احیاناً به خاطر پاره‌ای از امور رجحان یا لزوم پیدا کند، و منظور از این روایات، این نکته می‌باشد که: بهتر است زنان بدون جهت و ضرورت خود را در معرض دید مردان نامحرم قرار ندهند.
4 ـ ‌مقام سخاوت و بخشش
جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: یک روز رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز عصر را با ما خواند و چون از نماز فارغ شد در قبله گاه نماز خویش نشست، و مردم دور او جمع بودند، در این هنگام پیرمردی از مهاجران عرب که لباسی بسیار کهنه و مندرس بر تن داشت به سوی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و از پیری و ناتوانی نمی‌توانست خود را نگهدارد، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او رو کرد و جویای حالش شد؛ عرض کرد: «ای پیامبر خدا! گرسنه ام به من غذا بده، بدنم برهنه است مرا لباس بپوشان، فقیر و مستمندم، به من احسان و انعام کن.»
فرمود: «چیزی ندارم به تو بدهم ولی راهنمای به خیر مانند انجام دهنده آن است، برو به خانه کسی که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسول نیز او را دوست می‌دارند، و در راه خدا ایثار می‌کند، برو به حجره فاطمه(س) .» ـ و خانه فاطمه(س) چسبیده به خانه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن را جدا از منزل بانوان خویش برای خود قرار داده بود ـ و فرمود: «ای بلال! برخیز او را به منزل فاطمه(س) برسان.»
پیرمردی اعرابی همراه «بلال» آمد و بر در سرای فاطمه(س) ایستاد و با صدای بلند گفت: «سلام بر شما‌ای خاندان نبوّت و محلّ رفت و آمد فرشتگان و نزولگاه جبرئیل امین برای فرود آوردن وحی از سوی پروردگار جهانیان.»
فاطمه(س) سلام فرمود: «سلام بر تو، تو کیستی؟»
عرض کرد: پیرمردی از عرب که از سختی و مشقّت، مهاجرت اختیار کردم و به سوی پدرت سرور آدمیان رو آوردم، اینک‌ای دختر محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ ! من برهنه و سخت گرسنه ام. با من احسان و مواسات[40] کن، خداوند بر تو رحمت آوَرَد.»
در این هنگام فاطمه و علی و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ سه روز بود غذایی نخورده بودند، و پیامبر وضع آنان را می‌دانست. فاطمه(س) دست برد و پوست دبّاغی شده گوسفندی را که حسن و حسین ـ علیهما السّلام ـ روی آن می‌خوابیدند گرفت و فرمود: «ای کسی که بر در سرای ایستادی! این را بگیر، امید است خداوند به رحمت خویش بهتر از آن را به تو عطا فرماید.»
اعرابی عرض کرد: «ای دختر محمد! نزد تو از گرسنگی شکوه کردم و تو پوست گوسفند به من می‌دهی من با این گرسنگی، آن را چه کنم؟!»
فاطمه(س) چون این سخن را شنید دست فرا برد و گردن بندی را که در گردن داشت و فاطمه دختر حمزه بن عبدالمطلب به او هدیه کرده بود، بیرون آورد و به اعرابی داد و فرمود: «این را بگیر و بفروش، امید است خداوند به جای آن چیزی بهتر برای تو بدهد.»
اعرابی گردن بند را گرفت و به مسجد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد. در حالی که پیامبر در میان یاران خود نشسته بود، عرض کرد: «یا رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ ! فاطمه(س) این گردن بند را به من عطا کرد و فرمود: آن را بفروش امید است خدا برایت بسازد (با آن حوائجت را برآورده سازد).»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ گریست و فرمود: چگونه ممکن است خدا برایت نسازد در حالی که فاطمه دختر محمد «بانوی همه دختران آدم» آن را به تو عطا کرده است.
«عمار بن یاسر» (رحمه الله علیه) برخاست و عرض کرد:‌ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ ! آیا به من اجازه می‌فرمایی این گردنبند را خریدرای کنم؟
فرمود:‌ای عمار! آن را بخر، چه اگر در (خریداری) آن همه جنّ و انس شرکت جویند خدای متعال آنها را به آتش کیفر نخواهد فرمود.
عمار گفت: «ای اعرابی گردن بند را به چند می‌فروشی؟»
گفت: «در برابر آن قدر نان و گوشت که سیر شوم و ردائی یمانی که خود را با آن بپوشانم و در آن برای پروردگارم نماز بگزارم، و دیناری که مرا به خانواده ام برساند.»
و عمار در این هنگام سهم خود از غنیمت خیبر را که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او عطا کرده بود فروخته و چیزی از آن برایش باقی مانده بود، گفت: «به تو در برابر گردن بند بیست دینار و دویست درهم و یک بُرد (پارچه) یمانی و شترم را می‌دهم که تو را به خانواده ات برساند و از نان و گوشت هم سیرت می‌کنم.»
اعرابی گفت: «ای مرد! بسیار سخاوتمندی!» و همراه عمار رفت و عمار آنچه را تعهّد کرده بود به او داد، و اعرابی نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بازگشت و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او فرمود: «آیا سیر و پوشانده شدی؟»
عرض کرد: «آری و بی‌نیاز شدم، پدر و مادرم فدای شما.»
فرمود: «اینک فاطمه را به جهت احسانش دعا کن.»
اعرابی گفت: «بار خدایا! تو همواره خدای ما بوده‌ای و جز تو خدایی را پرستش نمی‌کنیم، و تو از همه جهت رازق مایی، بار خدایا! به فاطمه آنچه چشمی ندیده و گوشی نشنیده عطا کن.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر دعای او آمین گفت، و به یاران خود رو کرد و فرمود: «همانا خداوند مضمون این دعا را در دنیا به فاطمه عطا کرده است، چرا که من پدر او هستم و هیچ کس از جهانیان همانند من نیست، و علی(ع) شوهر اوست و اگر علی(ع) نمی‌بود هرگز برای فاطمه تا ابد همسری نبود، و خدا به فاطمه «حسن» و «حسین» را عطا کرده است و برای جهانیان همانند آن دو نیست که دو سرور نوادگان انبیاء و دو سیّد جوانان بهشتند.»
در مقابل پیامبر، مقداد و عمار و سلمان قرار داشتند، به آنان فرمود: «آیا برایتان (در مدح و فضایل فاطمه) بیفزایم؟»
عرض کردند: «آری یا رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ !»
فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که فاطمه چون از دنیا برود و دفن شود، دو فرشته سؤال کننده در قبرش از او می‌پرسند: پروردگارت کیست؟»
می گوید: «الله پروردگار من است.»
می پرسند: «پیامبر تو کیست؟»
می گوید: «پدرم.»
می پرسند: «ولی و امام تو کیست؟»
می گوید: «همین که در کنار قبر من ایستاده است؛ علی بن ابیطالب(ع) »
پیامبر فرمود: «آگاه باشید که من برایتان از فضائل فاطمه باز هم می‌افزایم و بیشتر بیان می‌کنم:
همانا خداوند گروهی از فرشتگان را مأمور کرده است که فاطمه(س) را از پیش رو و پشت سر و راست و چپ نگهداری کنند، و آنان در زندگی با اویند و در قبر و پس از مرگ نیز همراه اویند و بسیار بر او و پدر و شوهر و فرزندان او درود می‌فرستند؛ پس آن که مرا پس از وفاتم زیارت کند چنان است که مرا در زندگی دیدار کرده باشد، و هرکس فاطمه(س) را زیارت کند مثل آن است که مرا زیارت کرده باشد، و هرکس علی ابن ابیطالب(ع) را زیارت کند مثل آن است که فاطمه(س) را زیارت کرده باشد، و هرکس «حسن» و «حسین» را زیارت نماید مثل آن است که علی(ع) را زیارت کرده و هرکس ذریّه و فرزندان حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ را زیارت کند مثل آن است که آن دو را زیارت کرده باشد».
آنگاه عمار گردن بند را گرفت و با مشک خوشبو ساخت و در پارچه‌ای یمانی[41] پیچید، و غلامی داشت به نام «سهم» که او را از غنائمی که در خیبر به او رسیده بود خریداری کرده بود، گردنبد را به غلام داده و می‌گفت: «این را به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بده و خودت هم به پیامبر تعلّق داری.»
غلام گردنبد را گرفت و خدمت پیامبر شرفیاب شد و گفته عمار را به عرض رسانید، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «نزد فاطمه(س) برو و گردنبد را به او بده، و تو نیز از آنِ او هستی.»
غلام گردنبند را به خدمت فاطمه(س) برد و فرموده پیامبر را به اطلاع او رسانید، فاطمه(ع) گردنبند را گرفت و غلام را آزاد کرد، غلام خندید، فاطمه(س) پرسید: «از چه می‌خندی‌ای غلام؟!» عرض کرد: «برکت فراوان این گردنبند مرا خندان ساخته است؛ که گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را لباس پوشاند و فقیری را بی‌نیاز ساخت و بنده‌ای را آزاد کرد، و خودِ گردنبند هم به صاحبش برگشت!»[42]
 
5 ـ انفاق
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای فاطمه و شب عروسی او پیراهنی تهیّه فرمودند زیرا پیراهنی که فاطمه بر تن داشت وصله دار بود، در این هنگام مستمندی به خانه آنان مراجعه کرد و لباس کهنه‌ای طلبید، فاطمه(س) خواست پیراهن وصله دار به فقیر دهد، امّا به یاد آورد که خدای متعال می‌فرماید:
«لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفقوا ممّا تُحبّون؛ به نیکی نمی‌رسید تا آنگاه که از آنچه دوست دارید انفاق کنید»[43]، به همین جهت پیراهن نو را به فقیر داد …[44]
6 ـ‌ ساده‌پوشی
سلمان فارسی گوید: روزی حضرت فاطمه(س) را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر داشت.
در شگفتی ماندم و گفتم عجبا. دختران پادشاهان ایران وروم بر کرسی‌های طلایی می‌نشینند و پارچه‌های زربفت به تن می‌کنند وه که این دختر رسول خداست نه چادرهای گران قیمت بر سر می‌کند و نه لباسهای زیبا.
فاطمه(س) پاسخ داد:‌ای سلمان خداوند متعال لباسهای زینتی و تختهای طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.[45]
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست

پی‌‌نوشت‌ها:


[1]  ـ ر.ک:‌سخنرانی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای در ورزشگاه آزادی،  مورخ 30/7/76.
[2]  ـ ر.ک: بررسی تحلیلی الگوی فعالیت زنان در جهان معاصر، استاد علیرضا پیروزمند.
[3] ـ ر.ک: ضرورت نگاه نظام مند به الگوی شخصیت زن مسلمان، چالش ها و بایسته ها، فریبا علاسوند.
[4] ـ ر.ک: بررسی تحلیلی الگوی فعالیت زنان در جهان معاصر، استاد علیرضا پیروزمند.
[5]  ـ بحارالانوار، ج 43، ص 191
[6]  ـ‌ کفاش، حمیدرضا، 75 درس زندگی از سیره عملی حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها صفحه 29
[7]  ـ بحار، ج 43، ص 81 ـ عیون اخبار الرضا ـ علیه السّلام ـ ، ج 2، ص 45 ـ و نیز خلاصه ای از این روایت با اندک تفاوت در مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 121.
[8] ـ بحارالانوار، ج 43، ص 83 ـ‌84، مکارم الاخلاق، چاپ بیروت، ص 95 ـ 94.
[9]  ـ بحار، ج 43، ص 53 ـ کشف الغمّه، ج 2، ص 30 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 119.
[10]  ـ سوره «والضَحی»، آیه 5.
[11]  ـ بحار، ج 43، ص 85 و 86 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 120 ـ منتهی الآمال، ص 161 ـ بیت الاحزان، ص 24 با حذف قسمت آخر روایت.
[12]  ـ‌ سوره قصص، آیه 60 و سوری شوری آیه 36.
[13]  ـ ریاحین الشریعه، ج 1، ص 148 ـ بیت الاحزان، ص 28 و 29.
[14]  ـ ر.ک؛ نهج الحیاه، ص 45.
[15]  ـ حسینی شاهرودی ،سیدمحمد، الگوهای رفتاری حضرت زهرا سلام اللّه علیها تربیت فرزند، صفحه 14
[16] ـ همان پاورقی 15، ص 16
[17]  ـ‌ حسینی ، سیدعلی، کرامات و مقامات عرفانی حضرت زهرا سلام اللّه علیها صفحه 44
[18]  ـ‌ دشتی ،محمد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها صفحه 13
[19]  ـ بحار، ج 43، ص 134، کشف الغمّه، ج 1، ص 492 ـ بیت الاحزان، ص 37.
[20]  ـ کشف الغمّه، ج 2، ص 25 و 26 ـ بحار، ج 43، ص 81 و 82 ـ منتهی الآمال، ص 161 ـ بیت الاحزان، ص 22.
[21]  ـ محمدی اشتهاردی ،محمد، نگاهی بر زندگی حضرت فاطمه سلام اللّه علیها صفحه 64
[22]  ـ امالی صدوق، ص 216 ـ 212، کشف الغمه، ج 1، ص 417 ـ 413.
[23]  ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 147 و 148 ـ منتهی الآمال، ص 68 در ذکر وقایع سال دوم.
[24]  ـ روضه الکافی، (چاپ اسلامیه تهران)، ص 165.
[25]  ـ بحار، ج 43، ص 42 و 82 ـ بیت الاحزان، ص 23.
[26]  ـ بحار، ج 43، ص 50 و 51 ـ بیت الاحزان، ص 21.
[27]  ـ توبه/71
[28]  ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19، ص306.
[29]  ـ الکافی، ج 5، ص 55.
[30] ـ نمل / 16
[31]  ـ‌ محمّد / 12
[32]  ـ‌ کشف الغمّه، ج 1، ص477
[33]  ـ‌ بحارالانوار، ج 43، ص159
[34]  ـ نوادر راوندی، ص 13، ذخائر العقبی، ص53.
[35]  ـ‌ تهذیب الاحکام، ج 1، ص 469؛ کشف الغمّه، ج1، ص 503؛ بحارالانوار، ج 43، ص 189
[36]  ـ‌ اللمعه البیضاء، ص 825
[37]  ـ‌ الهجوم علی بیت فاطمه(س)، ص 139
[38]  ـ‌ کشف الغمّه، ج 2، ص 23 و 24 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 119 ـ منتهی الآمال، ص 161
[39]  ـ‌ بحار، ج 43، ص 92 ـ منتهی الآمال، ص 162
[40]  ـ مواسات؛ یاری دادن به یک دیگر با ثروت
[41]  ـ پارچه ای است که در یمن بافته می شود
[42]  ـ بحار، ج 43، ص 58 ـ 56
[43]   ـ سوره آل عمران، آیه 92
[44]  ـ‌ ریاحین الشریعه، ج 1، ص 106، به نقل از «التبر المذاب»
[45]  ـ بحار الانوار، ج 16، ص 18.

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

در باره انتخابات

29 بهمن 1390 توسط جنیدی جعفری

پیوند: http://11107.womenhc

انتخابات بايد با حضور حداکثري مردم برگزار گردد  :                                               4/10/90

      حجت الاسلام حميد رسائي همزمان با 3 دي سالروز 9 دي در اداره آموزش و پرورش پيشوا سخنراني داشتند .

نماينده مجلس شوراي اسلامي در جمع مبلغين و دانش آموختگان مدرسه علميه فاطميه , دانشگاه آزاد , سپاه پاسداران , فرماندار ، بخشدار , شهردار و اداره آموزش و پرورش ايراد سخنراني کردند .

     ايشان در ابتدا اشاره کردند به اهميت کلام رهبر معظم انقلاب که پيرامون زنده نگه داشتن 9دي فرمودند : « کساني هستند که در صدد کمرنگ جلوه دادن اين حضور بي نظير مردمي هستند .» و بعد با مقايسه ولايت فقيه با حکومت هاي ديکتاتوري , نقش پر رنگ رهبري در دفع فتنه 88 را گوشزد کردند و حماسه 9 دي را نتيجه پيروي از ولايت فقيه دانستند .

     حجت الاسلام رسائي ويژگيهاي ولي فقيه را تقوا , زهد , توانايي اداره جامعه و اجتهاد شمردند و خاطر نشان کردند بي تقوايي رهبران کشورهاي اسلامي ديگر باعث نفوذ استکبار در آن کشور شده است .

There are 2 comments on this post but you must be a member of this blog to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

11 دی 1390 توسط جنیدی جعفری

چرایی توصیه اربعین فقط برای امام حسین(علیه ‎السلام)

ویژه نامه اربعین

چرا فقط برای امام حسین (علیه‎السلام) روز اربعین تعیین شده و برای امامان دیگر و حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، مراسم روز اربعین نداریم؟

برای توضیح جواب این سوال، به این مطالب توجه کنید:

1. فداکاری‎های امام حسین (علیه‎السلام)، دین را زنده کرد و نقش او در زنده نگه داشتن دین اسلام، ویژه و حائز اهمیت است. این فداکاری‎ها را باید زنده نگه داشت؛ چون زنده نگه داشتن دین اسلام است. گرامی‎داشت روز عاشورا و اربعین، در حقیقت زنده نگه داشتن دین اسلام و مبارزه با دشمنان دین است.

2. مصیبت حضرت امام حسین (علیه‎السلام)، برای هیچ امام و پیامبری پیش نیامده است. مصیبت امام حسین(علیه‎السلام)، از همه مصیبت‎ها بزرگ‎تر و سخت‎تر بود. اگر عامل دیگری هم در کار نبود، همین عامل کافی است که نشان بدهد چرا برای امام حسین(علیه‎السلام) بیش از امامان دیگر و حتی بیش از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) عزاداری می‎کنیم و مراسم متعددی برپا می‎کنیم.

3. در ماه محرم سال 61ق. امام حسین (علیه‎السلام)، فرزندان، خویشان و یاران آن حضرت را کشتند و اسیران کربلا را به کوفه و شام بردند و همین اسیران داغدیده، روز اربعین شهادت امام حسین (علیه‎السلام) و یارانش، به کربلا رسیدند و همه مصائب روز عاشورا در آن روز تجدید شد و آن روز، روز سختی برای خاندان پیامبر بود.

فداکاری‎های امام حسین(علیه‎السلام)، دین را زنده کرد و نقش او در زنده نگه داشتن دین اسلام، ویژه و حائز اهمیت است. این فداکاری‎ها را باید زنده نگه داشت؛ چون زنده نگه داشتن دین اسلام است.

>4. دشمنان اسلام با به شهادت رساندن امام حسین (علیه‎السلام)، قصد نابود کردن دین اسلام را داشتند. دشمنان امام حسین(علیه‎السلام) تلاش کردند تا حادثه کربلا، به کلی فراموش شود و حتی کسانی را که برای زیارت امام حسین(علیه‎السلام) می‎آمدند، شکنجه می‎کردند و می‎کشتند. در زمان متوکل عباسی، همه قبرهای کربلا را شخم زدند؛ مزرعه کردند و مردم را از آمدن برای زیارت قبر امام حسین (علیه‎السلام)، منع کردند. شیعیان هم برای مقابله با اینها، از هر مناسبتی استفاده می‎کردند که یکی از این مناسبت‎ها، حادثه روز اربعین است.

5. یکی از نشانه‎های مومن، زیارت امام حسین (علیه‎السلام) در روز اربعین است. از حضرت امام حسن عسکری(علیه‎السلام) روایت شده است که علامت‎های مومن پنج چیز است؛ پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شبانه روز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی بر خاک نهادن در سجده و بسم الله را بلند گفتن1 و یکی از وظایف شیعیان را اهتمام به زیارت اربعین بر شمرده ‎اند.

1. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ذیل اعمال اربعین.

منبع: تبیان

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

شرحی بر زیارت اربعین

11 دی 1390 توسط جنیدی جعفری

 

شرحي بر زيارت اربعين

روز بيستم ماه صفر، روز اربعين و به قول شيخين - شيخ مفيد و شيخ طوسي- بازگشت اهل حرم امام حسين عليه السلام از شام به مدينه، و روز ورود اولين زائر آن حضرت جابربن عبدالله انصاري به کربلا، جهت زيارت امام حسين عليه السلام است . زيارت آن حضرت در اين روز مستحب است. که به فرموده امام حسن عسکري عليه السلام از نشانه هاي مؤمن است.
قال العسکري عليه السلام: “علامات المؤمنين خمس : صلاةُ الاحدي و الخمسين و زيارةُ الاربعين والتـَختم في اليَمين و تـَعفيرُ الجـَبين و الجَهر ببسم الله الرحمن الرحيم."(1)
از حضرت امام حسن عسکري عليه السلام روايت شده که فرمودند:

علامات مؤمن پنج چيز است:
1- اقامه پنجاه و يک رکعت نماز فريضه و نافله در شبانه روز.
2- زيارت اربعين.
3- انگشتر به دست راست کردن.
4- جبين را در سجده بر خاک گذاشتن.
5- در نماز بسم الله الرحمن الرحيم را بلند گفتن.
 

سند زيارت اربعين

شيخ طوسي در تهذيب و مصباح ، زيارت مخصوصه روز اربعين را از حضرت امام صادق عليه السلام نقل کرده است.
 

بررسي زيارت اربعين امام حسين عليه السلام

فراز اول: سلام هاي توصيفي

- السلامُ علي وَليِّ الله و حبيبه؛ سلام بر ولي و حبيب - دوست- خدا.
- السلامُ عـَلي خليلِ اللهِ وَ نجيبه؛ سلام و درود بر خليل و گزيده خدا.
- السلامُ علي صَفيِّ اللهِ و ابن ِ صَفيّـه؛ درود بر برگزيده خدا و پسر انتخاب شده خدا.
- السلامُ علي الحُسين ِ المظلوم الشهيد؛ درود بر حسين مظلوم شهيد.
- السلامُ علي اسيرِ الکربات و قـَتيلِ العـَبرات؛ سلام بر کسي که اسير و گرفتار بلايا و اندوه ها شد و کشته براي اشک ها.
در سلام هاي اوليه زيارت، امام صادق عليه السلام به نوعي اصالت خانوادگي امام حسين عليه السلام را بيان مي نمايد که ايشان فرزند رسول خدا که حبيب خداست، مي باشد . برخي از انبياء در درگاه الهي با نام خاصي توصيف و معروف شده اند. حضرت ابراهيم (علیه السلام) با عنوان خليل الله ، حضرت موسي(علیه السلام) با عنوان کليم الله ، حضرت عيسي(علیه السلام) با عنوان کلمة الله ، حضرت نوح (علیه السلام) با عنوان نبي الله - که البته ايشان اولين پيامبري بودند که مقام نبوت را به دوش کشيدند- حضرت آدم (علیه السلام) با عنوان صفوة الله و حضرت محمد (صلی الله علیه واله) با عنوان حبيب الله مطرح هستند.
براي سلام معاني مختلف ذکر کرده اند، که به اختصار نام مي بريم.
1- سلام، يکي از نام هاي خداي عزوجّل است و مراد آن است که خداوند حافظ تو باشد.
2- سلام به معناي تسليم.
3- سلام به معناي سلامتي.
حال که معناي سلام مشخص شد که به معناي آسايش، امنيت و سلامتي است، به تفسير سلام بر امام حسين عليه السلام مي پردازيم. سلام بر امام به اين صورت است که شخص زائر در حالي که حضور امام ايستاده يا از دور ايشان را در ذهن حاضر نموده و به حضرت سلام مي نمايد و در دل مي گذراند که هيچ آزاري و آسيبي از ناحيه من به آن امام، نه در آن وقت و نه پس از آن نخواهد رسيد؛ زيرا هدف تمامي آن بزرگواران جز هدايت و اصلاح مردم و اعلاي کلمه توحيد و شيوع طاعت خداوند در مردم نيست، لذا آنها از معصيت خدا و تخلف از اوامر و نواهي او، از اخلاق ناپسند مردم از قبيل خود بزرگ بيني، حرص، ريا، بخل، حّب قدرت، غيبت، آزار رساندن و … اذيت خواهند شد.
زائر بايد حال خود را به گونه اي قرار دهد که مورد رضايت امام باشد، نه مايه اذيت آن حضرت. آن وقت است که در گفتن کلام سلام، صادق است. لذا بايد دل را با آب توبه شستشو داده، و اشک پشيماني از ديده فرو ريزد، و پس از آن به امام عرض سلام داشته باشد.
زائر با عرض سلام، خود رابه آن حضرت نزديک نموده و با تکرار واژه ادب، روح و روان خود را به لحاظ نزديکي به ايشان از پستي ها و رذايل و آلودگي ها پاک مي نمايد و سلام را چنان با ادب و خلوص و اشک و آه بر دل القا مي نمايد، تا سلامتي کامل حاصل گردد و موجب جواب سلام آن بزرگوار گردد.
در واقع زائر با عرض سلام بر آن حضرت و يارانش چهره اجتماعي - سياسي خود را نمايان ساخته و اعلان مي دارد که نه تنها با بت درون مبارزه مي کند، بلکه همانند خود آن بزرگوار، با طاغوتيان، ظالمان، مستبدان و خائنين به مردم، مبارزه کرده و با شعار سلام، خود را در زمره ياران آن حضرت قرار مي دهد.

فراز دوم:شهادت و گواهي امام صادق عليه السلام به عظمت و برتري امام حسين عليه السلام

- اللهم اني اَشهَدُ أنـَّهُ وَليـُّکَ وَ ابنُ وَليِّک؛ بار خدايا گواهي مي دهم که ( امام حسين) ولي تو و فرزند ولي تو است .
- وَصَفيـُّکَ وَ ابنُ صَفيـِّک، الفائزُ بِکـَرامـَتـِک ؛ و نيز گواهي مي دهم که او برگزيده ي تو و پسر برگزيده ي تو است که به کرم تو رستگار است.
- اَکرَمتـَهُ بالشَّهادة ؛ خدايا گواهي مي دهم که او را به وسيله شهادت گرامي داشتي .
- و حَبوتـَهُ بالسـَّعادة ؛ و به او سعادت عطا فرمودي.
- و اجتـَبـيتـَه بطيبِ الولادة ؛ و او را از اصل و نسب ، پاکي ولادت بخشيدي.
- و جَعَلتـَه سيداً من السادة و قائِداً من القادة ؛ او را آقايي از آقايان و رهبري از رهبران قرار دادي.
- و ذائدً مِنَ الذادة و اَعطيتـَهُ مَواريثَ الانبياء ؛ و او را مدافعي از مدافعان قرار داده و ارث تمام انبياء را به ايشان عطا فرمودي.
- و جعلته حُجَة ًعلي خـَلقِک مِنَ الاوصِياء ؛ و شهادت مي دهم که او را حجت بر خلق خود از اوصياء قرار دادي.
- فـَاَعذَرَ في الدُعاءِ وَ مَنَحَ النُصح ؛ پس امام حسين عليه السلام نيز در دعوت ، عذري باقي نگذاشت و خير خواهي نمود.
در اين دنيا هر کس توسط چيزي و يا عملي به عزت مي رسد. امام صادق عليه السلام در اين فراز از زيارت، امام حسين عليه السلام را توصيف مي نمايد که خدايا او ولي تو و فرزند ولي توست، او برگزيده و پسر برگزيده توست. يعني با تمام عزت و احترامي که براي ايشان قائل بودي ولي به وسيله شهادت به او عزت بخشيدي. تو خواستي که امام به وسيله شهادت، آن هم چنين شهادتي به عزت برسد. خدا به وسيله شهات، امام حسين(علیه السلام) را به سعادت رسانيد. طوري که يزيد و وزرايش به دنبال دنيا و کسب مقامات دنيوي بودند و به نوعي به دنبال کسب اعتبار بودند ولي امام حسين(علیه السلام) که هيچ چشم داشتي به دنيا نداشت و حکومت را هم صرفاً به عنوان ابزاري براي برافراشتن اسلام و اقامه عدالت مي دانست.
امام حسين عليه السلام و اهل بيت ايشان در فجيع ترين وقايع و جنايت ها، قرار گرفته بودند. اگر چه مدت زمان جنگ کم بوده؛ اما در اين مدت کم، انواع و اقسام جنايت ها و پستي ها ديده مي شود که البته بزرگترين چهره اين جنايات اينست که بر امام معصوم وارده شده است. شهيد مطهري(ره) مي فرمايد: ” يک وقت حساب کردم و ظاهراً در حدود بيست و يک نوع پستي و لئامت در اين جنايت ديدم و خيال نمي کنم در دنيا چنين جنايتي پيدا بشود، که تا اين اندازه تنوع داشته باشد.(2) و به امام با گذراندن چنين وضعيتي کرامت و شرافت داده شد.

فراز سوم:اهداف قيام امام حسين عليه السلام

- و بَذلَ مُهجَتـَهُ فيکَ ليَستـَنقـِذَ عِبادکَ مِنَ الجَهالةِ وَ حَيرَةِ الضـَلالة َ؛ - خدايا- جانش را در راه تو بخشيد تا بندگانت را از ناداني، سرگرداني و گمراهي نجات دهد.
امام حسين عليه السلام قبل از خروج از مکه خطاب به برادرش محمد حنفيه وصيت نامه اي نوشتند که ضمن آن اهداف خود را از قيام اعلام مي دارند. در آنجا مي فرمايد: من براي اصلاح دين جدّم رسول الله و امر به معروف و نهي از منکر قيام مي نمايم.
با مطالعه تاريخ زمان امام حسين عليه السلام در مي يابيم که در دين پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله تغييرات بسياري ايجاد شده و بدعت هاي فراواني نهاده شده بود. امام براي اين که حقيقت دين رسول اکرم (صلی الله علیه واله) حفظ شود و ديني سالم به نسل هاي بعدي رسانده شود هيچ راهي نداشت جز اين که قيام نمايد و بدين وسيله اعلام کند که حقيقت دين اسلام به يغما برده شده و دين کنوني، ديني است تحريف شده که خلفا به واسطه آن راهي براي حکومت نامشروع خود يافته اند. پس امام قيام مي کند تا پيام دين واقعي را به گوش افرادي که خواهان شنيدن حقيقت هستند برساند.

فراز چهارم:قاتلان امام حسين عليه السلام

- وَ قـَد تـَوازَرَ عـَلـَيه مَن غـَرَّته الدُنيا؛ کساني بر عليه او( امام) همدست شدند که دنيا آنها را فريب داد.
- و باعَ حـَظـَّهُ بالاَرذَلِ الاَدني وشَري اخِرَتـَهُ بالثـَّمَنِ الاَوکـَس ِ؛ و بهره هستي خود را به بهاي ناچيز و پستي فروختند و آخرت خود را به بهاي کمي دادند.
- و تـَغـَطرَسَ وتـَرَدّي في هواه؛ گردن فرازي کرده و خود را در پرتگاه هوس انداختند.
- و اَسخَطَکَ و اَسخَطَ نـَبيکَ ؛ و تو و پيغمبر تو را به خشم آوردند .
- و اَطاعَ مِن عِبادِکَ اهلَ الشـِّقاق ِ وَ النفاق؛ و آن( دنيا پرستان) پيروان بنده هايت شدند که خلاف انگيز و نفاق انگيز بودند.
- و حـَمـَلـَة َ الاوزارِ المـُستوجبينَ النار؛ و بار گناه به دوش کشيده و به آتش سزاوار شدند.
- فـَجاهدهُم فيکَ صابراً مُحتـَسـباً؛ پس ( امام) جهاد کرد با آنها درحالي که شکيبا بود.
- حتي سُفـِکَ في طاعـَتِکَ دمه؛ تا اين که در ( راه) طاعت تو خونش ريخته شد.
- وَ استـُبيحَ حَريمَهُ ؛ هتک حرمت به حرم امام مباح شد.
امام صادق عليه السلام در اين فراز از زيارت به توصيف قاتلان مي پردازد که ما در اين اينجا به عرض از آنان را معرفي مي نماييم.
عمربن سعد بن ابي وقاص يکي از افرادي از که در جريان حادثه کربلا نقش بسزايي را ايفا مي نمايد. سعد پدر عمر از مسلماناني است که در سالهاي نخست بعثت رسول اکرم صلوات الله عليه مسلمان شد و در راه دين، شکنجه و محروميت ديده بود که فتح ايران و بناي کوفه به دست او انجام شد؛ ولي مانند بسياري از ياران رسول خدا(صلی الله علیه واله) علاقه به دنيا بر او غالب گشته و در ماجراي خلافت حضرت علي عليه السلام با آن حضرت بيعت نکرد و در سال 55 يا 58 از دنيا برفت . عمربن سعد؛ اگرچه به خاطر شخصيت معروف پدرش نام درخشاني داشت؛ اما مرد دنياپرست و بُزدلي بود که بر طبق روايات رسيده، رسول اکرم(صلی الله علیه واله) و اميرالمؤمنين عليه السلام او را مذمت کردند، به همين جهت پدرش هم از او راضي نبود، به طوري که او را از ارث محروم نمود.(3)
نقش عمربن سعد در کربلا، بسيار اساسي بود؛ زيرا او فرمانده کل و جنگ در کربلا، از طرف ابن زياد بود که پيش از ورود امام حسين عليه السلام به سرزمين کربلا، مأموريت يافته بود که با چهار هزار نفر از مردم کوفه براي بازپس گرفتن يکي از شهرهاي استان همدان برود و فرمان حکومت “ري” را نيز به نام او صادر کرده بود.
“شمربن ذي الجوشن” يکي ديگر از سران و فرماندهان در حادثه کربلا بود. وي در زمان حضرت علي عليه السلام جزو شيعيان و طرفداران حضرت به شمار مي آمد، او در جنگ صفين از افراد تحت فرمان اميرمؤمنان بود و در جنگ با معاويه شرکت داشت و شجاعت زيادي از خود نشان داد.(4)
وي علي رغم اين که در زمره ياران حضرت علي عليه السلام بود؛ ولي همانند بسياري از دوستان حضرت، عاقبت به خير نشد؛ چرا که بر اثر گرفتاري نفساني، در رديف دشمنان حضرت و وطرفداران بني اميه قرار گرفت.
اينها نمونه هايي از قاتلان امام حسين عليه السلام بودند که به وسيله حبّ دنيا و مقام وسوسه شده و با فرزند پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله جنگيدند و امام را به شهادت رساندند.
دلائلي نقلي و تاريخي متذکر اين نکته است که عامل دنياپرستي و منفعت طلبي در حادثه کربلا نقش اساسي داشته است. فرزدق شاعر مي گويد: من در سال شصت هجري که با مادرم از کوفه عازم مکه و انجام مراسم حج بودم با امام حسين عليه السلام ملاقات نمودم، حضرت از من سؤال کرد: از کوفه چه خبر داري؟ گفتم: قلوب النّاس معک و سيوفهم مع بني اميّه و …؛ مردم دلهاشان با توست ، ولي شمشيرهاشان با بني اميه است و …(5) سپس حضرت امام حسين عليه السلام در طي بيان مطالبي فرمودند: “انّ النّاس عبيد الدّنيا و الدّين لعقٌ علي السنتهم يحوطونه مادرّت معائشهم فاذا محصوا باالبلاء قلّ الدّيّانون؛ به راستي که مردم، بندگان دنيا هستند و دين و دينداري بر سر زبان و لقلقه آنهاست و دين را فقط زماني مي خواهند که وسيله اي براي تأمين دنياي آنان شود؛ اما وقتي که به گرفتاري و بلا مورد آزمايش قرار مي گيرند ، دينداران حقيقي ، بسيار اندک هستند".(6)
هميشه در طول تاريخ انسان ، دنيا پرستي و قدرت خواهي ، عامل انحراف بشر بوده و هست. بعضي از قاتلين حسين عليه السلام نيز گرفتار دنيا و خواسته هاي آن شدند. آنچه را به طور قطع مي توان گفت اين است که عامل دنياخواهي در رؤسا و فرماندهان لشکرها همانند عمر سعد و شمر و عاملان اصلي جنگ (يزيد و ابن زياد) نقش اساسي داشته است ؛ زيرا آنها به طور يقين به مقام حسين عليه السلام و حقانيت او آگاهي داشتند؛ وليکن به خاطر منافع دنيوي و رسيدن به قدرت ، راضي به قتل آن حضرت شدند ، چنانکه عامربن مجمع بعيدي به امام گفت: “امّا رؤساؤهم فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائزهم ؛ اما رؤساي آنها که رشوه فراوان به آنان داده شده و خورجين هاشان پر شده است، لذا همه يکدست عليه تواند.” علاوه بر رؤسا تعدادي ديگر در لشکر دشمن بودند ، علي رغم آگاهي به حقانيت و مظلوميت حسين عليه السلام ، به خاطر از دست ندادن دنيا و زن و بچه در قتل حسين شرکت نمودند؛ البته آنها کساني بودند که واقعاً نماز مي خواندند و شهادتين مي گفتند ؛ وليکن به خاطر شکم و رياست يا ترس از دادن جان و دنياي خود ، برخلاف اعتقاد خود با حسين عليه السلام جنگيدند ، به همين جهت جنگ اصحاب ابن زياد در راه عقيده و ايمان نبوده ؛ بلکه جنگ با عقيده و خود بوده است ؛ يعني آنها کساني بودند که به خاطر شکم با اعتقادات خود جنگيدند ، به همين دليل يعني آنها کساني بودن که به خاطر شکم با اعتقادات خود جنگيدند ، به همين دليل آنها از کفّاري که در راه عقيده خود مي جنگيدند ، پست ترند ، عقاد در همين باره مي گويد: “در پستي ياوران يزيد همين بس که در کربلا به جهت اعتقادي به کرامت و حق آن حضرت داشتند از مقابله رو در رو با وي مي هراسيدند؛ ولي پس از شهادت ، لباس او و اهل بيتش را در ميان اموال غارت شده بيرون مي آوردند و اينان اگر به دين او و رسالت جدّش هم کافر بودند اين عمل آنها در مذهب مردانگي پست ترين کار بود".(7)
البته خيانت و فاجعه به اين بزرگي را نمي توان با عامل دنيا طلبي فرموله کرد؛ زيرا غريزه منفعت خواهي، کم و بيش عامل انحراف بيشتر انسان ها مي شود؛ وليکن در بعضي از اعمال همانند قتل و کشتار بايد خبث باطن و اسارت کامل دنيوي، غرق شدن در شهوات و از خود بيگانگي کامل را عامل داشت، چنانکه عقاد مي گويد: “آنان مسخ شدگان زشت رويي بودند که سينه هايشان از کينه فرزندان آدم آکنده بود، به ويژه از کساني که اخلاق استوار و آثار نيکو داشته اند و به همين دليل تمامي کينه هاي خود را از روي دشمني با وي بر سر آنان ريختند، هر چند که از اين کار پاداش و غنيمتي نصيبشان نشد."(8)
پس در کربلا، دنيا چشم و دل يزيد، ابن زياد، شمر، عمر سعد و امثال آنها را کور کرده بود، به طوري که با فجيع ترين وضع ممکن، فرزند پيغمبر صلي الله عليه وآله و نور چشم فاطمه (س) را به شهادت رساندند که لعنت خداوند بر تمام آنها باد.

فراز پنجم:عبرت آموزي از سالار شهيدان

- اشهَدُ انـَّکَ اَمينُ الله وابنُ امينهِ؛ گواهي مي دهم که تو امانت دار خدا و پسر امانت دار او هستي.
- عِشتَ سَعيداً وَ مَضَيتَ حَميداً وَ متَّ فـَقيداً مـَظلوُماً شهيداً؛ گواهي مي دهم که سعادتمند زندگي کردي و ستوده در گذشتي، و هنگامي که رحلت کردي از وطن خود دور بودي و در حالي که ستم ديده بودي، به شهادت رسيدي.
- و اشهـَدُ انَّ الله مـُنجـِزٌ ما وَعـَدَکَ ؛ و گواهم که خدا وفا کند بدان چه تو را وعده داد.
- و مُهلِکٌ مَن خـَذلـَکَ و مُعـَذبٌ مَن قتلکَ؛ و ( خدا) هلاک کند هر آن کس که تو را رها کرده و ترک گفته وعذاب کند کسي که تو را کشت.
- و اشهـَدُ انـَّکَ وَفيتَ بِعَهدِ الله؛ و گواهي مي دهم که به عهد خدا وفا کردي .
- و جاهـَدتَ في سـَبيلِهِ حتي اتيکَ اليـَقينُ ؛ و در راه (خدا) ، تا رسيدن لحظه مرگ جهاد کردي .
آن حضرت به دليل موقعيت خاصّي که برايش پيش آمده، درس هاي زيادي به طور عملي به تمام انسان هاي تاريخ و جوامع بشري داده است که به اختصار بيان مي کنيم:

الف - فضايل شخصي و فردي:

1- توحيد و عرفان.
2- عبادت و بندگي.
3- ترک از خودبيگانگي در برابر دنيا و خواسته هاي آن.
4- تسليم در برابر رضاي خداوند.
5- آگاهي و شناخت به تمام ارزش هاي الهي و انساني.
6- شجاعت و مروّت.
7- استقامت و پايداري در برابر ناملايمات و سختي ها.
8- عزّت نفس و مناعت طبع.
9- عفو و بخشش.
10- نترسيدن از مرگ و شهادت و استقبال نمودن از آن.
و ديگر ويژگي هاي فردي که در کتب ديگر مطرح است

ب - اجتماعي و سياسي:

1- ايثار و از خودگذشتگي.
2- وفاداري.
3- برابري و نفي تبعيضات ناروا.
4- عزّت سياسي.
5- امر به معروف و نهي از منکر.
6- نبودن پيروزي حقيقي در اکثريت.
7- قرباني کردن مصلحت در پاي حقيقت؛ يعني ترک سياست هاي محافظه کارانه، براي اثبات حقيقت.
8- مبارزه با زور و استبداد، و بيعت نکردن با مستبدان و مستکبران.
9- جدا نبودن سياست حقيقي از ديانت و يکي بودن حماسه و عرفان.
اين درس ها و پيام ها ، قطره اي است از درياي بي کران از عالي ترين نمونه انسانيّت. حال چگونه مي شود، کسي خود را هماهنگ آن امام کرده باشد، وجيه و آبرومند نزد خداوند نبوده و عاقبت به خير نشده باشد. و چگونه ممکن است، انساني در دنيا با آن حضرت، همگون و هم عقيده و هم جهت (فردي، اجتماعي، سياسي) باشد و در آخرت از مقام قرب، رحمت و مغفرت به دور باشد، اصولاً تضمين آخرت و سعادت در آنجا بستگي، به سعادت در دنيا دارد، پس حال که دانستيم در همراهي با حسين عليه السلام چه ارزشي نهفته است، جاي آن دارد که با تمام خضوع و خشوع از خداي متعال خواستار وجاهت و مقبوليت نزد خودش به واسطه همراهي با حسين عليه السلام باشيم.

فراز ششم:تجديد بيعت با سرور شهيدان حسين بن علي عليهما السلام

- اللهم انّي اُشهـِدُکَ اَنّي وَليٌ لِمَن والاهُ ؛ خدايا! من تو را گواه مي گيرم که هر آن که حسين(علیه السلام) را دوست دارد، دوست مي دارم .
- و عـَدُوٌ لـِمَن عاداهُ ؛ و دشمنم با هر کسي که دشمن اوست.
- بِابي انتَ وَ اُمّي يابنَ رَسولِ الله ؛ پدر و مادرم به فدايت اي فرزند پيغمبر اکرم.
اين اذکار يعني پيروي ما از آن بزرگواران در حدي است که در مقابل دوستان آنان، حقيقت “صلح” و در برابر دشمنان آنان حقيقت “جنگ و محاربه” هستيم و در حقيقت اين مطلب است ، که در تمام شدايد و سختي ها و گرفتاري ها و همچنين در تمام شادي ها و آرامش ها با شما ، بلکه عين شما هستيم.
مگر ممکن است پيرو حقيقي، در صلح و آرامش با اهل بيت بوده و در جنگ و محاربه، بي تفاوت و يا رو در روي آنها باشد و مگر ممکن است شيعه راستين، در جنگ با آن بزرگواران بوده و در صلح به مخالفت با آنان برخيزد، هرگز اين چنين نيست؛ زيرا معناي حقيقي شيعه، پيروي در تمام چهره ها است و پيرو واقعي، روحش با امام خود، يکي مي شود، لذا صلح امام صلح او، جنگ امام، جنگ او مي شود ، چنانکه پيغمبر صلي الله عليه و آله پس از آن که خامس آل عبا را تحت کساء جمع نمود ، فرمود: “اللّهم انّ هؤلاء اهل بيتي و خاصّتي و حامّتي ، لحمهم لحمي و دمهم دمي، يؤلمني ما يؤلمهم و يُحرجني ما يُحرجهم ، انا حربٌ لمن حاربهم و سلمٌ لمن سالمهم و عدوٌّ لمن عاداهم و محبٌّ لمن احبّهم، انّهم مني و انا منهم… ؛ پس آن زماني که تمامي آنان (پنج تن) گرد آمدند و تعداد کامل شد، رسول خدا طرفين عبا را گرفتند و با دست راست خود به سوي آسمان اشاره فرمودند: پروردگارا اينان اهل بيت و خاصان و ياوران منند، گوشت آنان گوشت من و خون آنان خون من است، آنچه که ايشان را بيازارد مرا آزرده است و آنچه که آنان را به زحمت افکند، مرا به زحمت افکنده، هر که با آن بجنگد، با من جنگيده و هر که با آنان در سلم و صلح باشد با من در سلم و صلح است و هر که با آنان دشمني ورزد با من دشمني ورزيده و هر که آنان را دوست بدارد مرا دوست داشته است. من از آنانم و آنان از من. پس پروردگارا صلوات و برکات و رحمت و آمرزش خود را بر من و آنان قرار بده و پليدي را از آنان زدوده، و پاکشان گردان… ."(9)
يعني نتيجه را بيان مي داريم، که نزديکي و اتصال من در حدي است که گويي حقيقت سازش شده ام با کساني که با شما در صلحند و حقيقت جنگ و دشمني شده ام با کساني که با شما در جنگند.
بابي انت و امّي : پدر و مادر من فداي تو باد.
باء، در “بابي” براي تفديه (فدا و قرباني شدن) است. و ابي، به معناي پدر من و امي، مادر من است.
اين جمله “بابي انت و امي” در اصل براي دعاي تفديه آمده است، معناي آن چنين است: اگر بلايي يا آفتي بر تو وارد شود، خداوند، جان پدر و مادر مرا فديه و نگهدار تو کند و در حقيقت اين دعا براي احترام به جلالت و بزرگي طرف مقابل است ، همانند الفاظي که در زمان ما براي احترام بيان مي شود ، مثل فداي تو شوم، قربانت گردم، دورت بگردم و … در آن زمان نيز اين لفظ را براي احترام و ادب به کار مي بردند والا چه بسا پدر و مادر ما زنده نباشند.
از طرفي اين لفظ در مورد مخاطب زنده استعمال مي گردد، در حالي که ظاهرا “امام” از دنيا رفته است؛ ولي به نظر ما اولا امام حداقل زنده به حيات ابدي، همانند اموات است، ثانياً، در بسيار از موارد فدا شوند مرده است، چنانکه گاهي ما در مورد فلان کس که از دنيا رفته مي گوييم، فدايش گردم، پس استعمال اين لفظ در اين مقام اشکالي نداشته و معناي آن چنين است که: تو چنان هستي که اگر پدر و مادرم زنده بودند فداي تو مي کردم.
از طرف ديگر، به کار بردن اين لفظ در مورد امام مي تواند ، معناي بالاتري داشته باشد و آن اين که ما نهايت اتصال وحدت خود را با حضرت بيان مي داريم تا حدّي که کشته شدن آن حضرت ، مردن ما و پدر و مادر ما است. يعني وقتي آن بزرگوار کشته شد؛ من و پدر و مادرم و هر کس که با من است ، هزاران مرتبه کشته و زنده شديم ، چنانکه خود ابي عبدالله فرمود: اليوم مات جدّي رسول الله ، امروز ، جدم رسول خدا کشته شده است و اين در حالي است که در عالم ظاهر پيغمبر صلي الله عليه وآله مدتها قبل ، از دنيا رفته است؛ و ليکن همه معاني بيانگر اين نکته است، که سلسله خداپرستان در رضا و غضب، مردن و زندگي، خوشحالي و ناراحتي، صلح و جنگ و … يکي هستند.

فراز هفتم:اصالت خاندان امام حسين عليه السلام

- اشهَدُ انـَّکَ کـُنتَ نوراً في الاَصلابِ الشـّامِخة والارحامِ المـَطهَّرة ؛ گواهي مي دهم که تو نوري بودي در اصلاب پدران بزرگوارت و ارحام مادران پاک.
- لم تـُنَجـِّسک الجاهلية ُ بانجاسِها؛ دوران جاهليت تو را به پليدي هاي خود، آلوده نکرد.
- و لم تـُلبـِسکَ المُدلَهمـّاتُ مِن ثيابـِها ؛ و( دوران جاهليت) جامه هاي درهم و برهم خود را بر تن تو نکرد.
- و اشهـَدُ انـَّکَ مِن دَعائم ِ الدّين ِ وَ ارکان ِ المـُسلمين ومَعقــِلِ المـَؤمنين؛ و گواهم که تو از ستون هاي دين، ارکان مسلمين و دژ محکم مؤمنين هستي.
- و اشهـَدُ انـَّکَ الامامُ البـِرُّ التـَّقي ِ الرَّضي الزَّکي ِالهادي المهدي ؛ و شهادت مي دهم که تو پيشوايي نيکو رفتار، پرهيزکار، پسنديده و پاک، هدايت گر و هدايت شده هستي.

فراز هشتم:توصيف فرزندان امام حسين عليه السلام

- و اشهـَدُ انَّ الائِمَة َ مِن وُلدِکَ کـَلِمَة ُ التـَّقوي ؛ و گواهي مي دهم که اماماني که از اولاد و ذريه تو مي باشند، کلمه تقوا هستند.
- و اعلامُ الهُدي وَ العـُروَة ُ الوثـقي وَ الحُجَّة ُعلي اَهلِ الدُّنيا؛ و نشانه هاي هدايت و حلقه محکم تر و حجت، بر همه اهل دنيا هستند.

فراز نهم:اعتقادات شيعه

- و اشهـَدُ انّي بـِکُم مؤمِنٌ وَ بايابِکُم مُوقن بـِشرايع ِ ديني و خـَواتيم ِ عَمـََلي؛ شهادت مي دهم که من به شما و رجعت شما يقين دارم و در انجام کارهايم بر طبق دستورات دين عمل مي کنم .
- وَ قـَلبي لـِقـَلبـِکـُم سـِلم ؛ و قلبم با قلب شما آميخته است .
- و اَمري لامرِکـُم مـُتـَّبـِع وَ نُصرَتي لـَکُم مُعدَّة ، حتي ياذنَ اللهُ لـَکـُم ؛ و در هر کارِ خود پيرو دستورات شما هستم و آماده ياري و نصرت شما مي باشم، تا اين که خدا به شما اجازه ظهور دهد.
- فمعکم لا مع عدوکم؛ و من با شما هستم نه با دشمنان شما.

فراز دهم:صلوات بر اهل بيت عليهم السلام

- صلواتُ اللهِ علـَيکـُم و علي ارواحِکـُم وَ اجسادِکُم؛ صلوات خدا بر شما، بر ارواح مقدستان، بر پيکر پاک شما.
- وَ شاهـِدِکـُم و غائبـِکـُم وَ ظاهـِرِکـُم و باطنکم؛ و حاضر شما و غائب شما و آشکار شما و نهانتان .
- امينَ ربَّ العالمين؛ به اجابت رسان، اي پروردگار جهانيان .

پي نوشت ها:

1- مصباح المتهجد، شيخ طوسي، ص 730 .
2- حماسه حسيني، ج 3، ص 121.
3- سيد هاشم محلاتي، زندگاني امام حسين(علیه السلام)، ص 378.
4- تاريخ طبري، ج 6، ص 16.
5- مقتل مقرم، ص 206.
6- کشف الغمه، ج 2، ص 308.
7- حماسه حسيني، ج 3، ص 145.
8- همان، ص 49.
9- فاطمه زهرا(س) سيد محمدکاظم قزويني، ص 92، به نقل از عوالم الکبير.
 

منبع: راسخون به نقل از موعود

 

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

سیوش کن ( save)

04 آبان 1390 توسط جنیدی جعفری

سلام ! خوبی ؟ ! اصلاً می دونی چیه ؟ دلم می خواد

خوش تیپ باشم و هر کاری که دوست دارم ، بکنم !

یکی از معلمای خوش تیپ مدرسه که حرفامو شنید ،

 صدام زد و گفت : سعی کن برای مودم ( modem

 ) وجودت ، ارزشاتو تعریف کنی ! از اینترنت(

internet )    پرسرعت  اون بالا سری استفاده کن

و خوب بودن رو سرچ ( search) کن ! اگه خدا

برات ایمیل ( email ) عاشقانه فرستاد ، دل دل نکن

 ، بازش کن !

ازش بخواه تا آنتی ویروسای ( anti virus )  قوی

 برات نصب کنه تا با فلش های ( felash )  آلوده

دیگران ، ویروسی نشی !

قابلیت های کیس ( case ) و نمایشگر (monitor )

وجودت رو دست کم نگیر !

به ویندوز ( windows ) نگات ، حال کن که

هرچیزی رو تو فایل های ذهنت ، نصب نکنه !

نگاه به ( case ) پر زرق و برق دنیا نکن که زود

 هنگ می کنه !

مفید ترین و پرکاربردترین موس (mouse ) رو

انتخاب کن تا تو کلیک ( click ) خوبیها خوبیها ،

درست عمل کنه !

برای صفحه کلید( keyboard) دلت ، کاور بگیر ،

 تا گرد نگاههای هرزه روش نشینه ! و الا ممکنه

ناخواسته ، چیزایی رو برای زندگیت تایپ ( tiyp )

کنی که هیچ وقت نتونی بک اسپیسش  ( back

space )  کنی !!! کاری از یکی از طلاب مدرسه

خانم رقیه قنبری

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

متن ادبی در مورد امام زمان ( عج )

04 آبان 1390 توسط جنیدی جعفری

عزیزانم !

نغمه سرایی شادمانه بلبلان ، با ناز شور انگیز گلها ، تؤامان شده !

گردونه ی گردانهای شادی ، از پی هم می گذرند و رایحه بهاری بی

خزان را به همگان ، هدیه می دهند !

غنچه ها می شکفند ! باد ، کف می زند ! شبنم ، شادمانی می کند !

نسیم ، تبسم بر لب دارد ! ابرها  ، هلهله می کنند و نور ، از هر سو

 می تراود !

حال ، آماده آمدنش هستید ؟ !

برخیزید و شمع عشق را بیفروزید ! کوچه های نگاهتان را با گلاب

بشویید و با حریر گلبرگ ها فرش کنید که صدای گامهای مهمانی

 گرامی، در رواق دل مشتاق شما می پیچد!

اینک مردی می آید از نورستان!دامن مهربانی و سخاوت به همراه دارد

 و دستهایش ، از بوی بخشندگی سرشار است …

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

متن ادبی در مورد امام زمان ( عج )

04 آبان 1390 توسط جنیدی جعفری

بیاید ارز این به بعد لباسای دلمون رو فقط روی «بند بندگی»گیره

بزنیم !

سعی نکنیم طرق « ترقه بازی هوس » رو بریم !

« آبهای هرزه گی » رو مهار کنیم !

مثل « زنبق » برق بزنیم ! مثل « یاس » پسوند « من » رو از «

 یاسمن » بگیریم !

مثل « سوری » سور سادگی به پا کنیم ! مثل « نسترن » سوار ترن

عصمت بشیم !

 مثل « مینا » نازک اندیشی کنیم ! مثل « لاله » شاهد حسن یوسف

 جانها باشیم !

مثل « شقایق » تو قایق لیاقت بشینیم و مثل « اقاقیا » غوغای رایحه

به پا کنیم !!!

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

برگزاری جلسات اخلاقی تربیتی

04 آبان 1390 توسط جنیدی جعفری

« انسان باید از همان کودکی تحت تربیت قرار بگیرد و بعد هم هر جا که

هست مربی هایی باشند که او را تربیت کنند .» امام خمینی (ره)

به مناسبت فرارسیدن ایام ذی الحجه و سالروز ازدواج حضرت علی

( ع ) و حضرت زهرا ( س ) اولین جلسه خانواده و تربیت با موضوع

خانواده ولایی در تاریخ 8 / 8 1390 روز یک شنبه ساعت 8 صبح با

حضور سرکار خانم معین السلام کارشناس مسائل خانوادگی برگزار می

گردد . ضمناً مدعوین این برنامه مادران طلاب ، فارغ التحصیلان و

 مادران دانش آموزان یک مدرسه آموزش و پرورش می باشند .

 

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

کلاسهای اخلاق عمومی

04 آبان 1390 توسط جنیدی جعفری

کلاسهای اخلاق عمومی با موضوع مهدویت ، اخلاق ، سیاسی ، هر هفته با حضور اساتید مجرب از جمله : حجج اسلام عباسی ، رحمتی نیا و موحد .  هر هفته شنبه ها ساعت 10 صبح  برگزار می گردد .

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

زن بد حجاب از دیدگاه امام خامنه ای

27 مهر 1390 توسط جنیدی جعفری

«آیا جنایتی از این  بزرگتر نسبت به زن هست که آن را با آرایش ، مد ، و جلوه گری زیور آلات سرگرم کنند و از او به عنوان یک ابزار و وسیله استفاده کنند ؟ امروز سر وسینه را از زیور آلات پر کردن و آرایش و مد و لباس را بت خود قرار دادن برای زن انقلابی مسلمان ایران ننگ است1 » .

همانطوری که امام خمینی - رضوان الله علیه - و رهبر معظم انقلاب فرمودند :

زن بد حجاب وسیله و ابزاری برای شهوترانی اراذل و مردان و جوانان هرزه است . زن بد حجاب ملعبه و بازیچه ی جوانان فاسدالاخلاق است . زن بد حجاب عروسکی است ، برای چشم چرانی از خدا بی خبران . زن بد حجاب باعث ننگ اسلام ، و ایران و ملت شریف مسلمان است . زن بد حجاب سبب خیانت به شوهر و باعث دلسردی و بی اعتمادی او نسبت به زندگی و همسرش می شود2 .

1. محمدی نبا ، اسدالله ، آنچه باید یک زن بداند ، دفتر تبلیغات اسلامی قم ، ص  163 برگرفته از روزنامه جمهوری اسلامی مورخه ی 28 / 10 / 68 .

2. همان ، همانجا

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

27 مهر 1390 توسط جنیدی جعفری

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

درد دل امام زمان

25 مهر 1390 توسط جنیدی جعفری

من شما را مؤاخذه می کنم از یکی از شیفتگان امام عصر ( روحی فداه ) نقل شده که ایشان می فرمود : یک بار که توفیق پیداکردم آقا امام زمان ( ارواحنا فداه ) را ملاقات نمایم ، حضرت سرشان را روی شانه من گذاشتند و آن قدر گریه کردند که لباس من تر شد ، من همراه آن حضرت گریه می کردم و نزدیک بود از غصه جان از بدنم خارج شود . آن حضرت در حالی که گریه می نمودند و از دست دوستان بی تقوای خود اشک می ریختند ، فرمودند : اینها به من اظهار محبت می کنند ولی گناه هم می کنند ! اظهار دوستی می کنند ولی غیبت هم می کنند ، تهمت هم می زنند و دیگران را به بدی وا می دارند ، اظهار دوستی با من می کنند ولی با خدا مخالفت می کنند ! به خدا قسم اینها را مؤاخذه می کنم چون بدی از هر کس بد است ، اما از کسی که خودش را دوست ما معرفی می کند خیلی بدتر است . اینجا بود که فهمیدم امام زمانم چقدر مظلوم است . ( احسن الحدیث ، ج 1 ، ص 315 )

میان دشمنان آقا غریب است                           چرا دردوستان کس فکر او نیست ؟!

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

فرا رسیدن بهار تعلیم وتربیت

14 شهریور 1390 توسط جنیدی جعفری

قال الصادق علیه السلام

« من تعلّم الله و عمل لِلله و علّم لِلله دُعی فی ملکوت السموات عظیماً »

هرکه برای خدا علم بیاموزد و برای خدا به آن عمل کند و برای خدا دیگران را آموزش دهد در ملکوت از او به بزرگی یاد شود .

فرارسیدن بهار تحصیلی را به تمام جویندگان علم و عمل , تبریک و تهنیت عرض می نماییم .

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

هشدار به قشرهای فاسد ( از منظر امام ره )

14 شهریور 1390 توسط جنیدی جعفری

من اعلام می کنم به این قشر های فاسد در سرتاسر ایران که اگر سرجای خودشان ننشینند , ما به طور انقلابی با آنها عمل می کنیم . مولای ما امیرالمومنین (ع) آن مرد نمونه عالم آن انسان به تمام معنای انسان , آنکه در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوی آنطور و دررحم و مروت آنطور و با مستضعفین آنطور بود , با مستکبرین و با کسانی که توطئه می کنند شمشیر را می کشید و می کشت و هفتصد نفر را در یک روز - چنانچه نقل می کنند - از یهود بنی قریضه - که نظیر اسرائیل بود و این ها از نسل آنها شاید باشند از دم شمشیر گذراند ! خدای تبارک و تعالی در موضع عفو و رحمت , رحیم است و در موضع انتقام, انتقامجو . امام مسلمین هم اینطور بود , در موقع رحمت , رحمت و در موقع انتقام , انتقام . ما نمی ترسیم از این که در روزنامه های سابق و در روزنامه های خارج از ایران چیزی بنویسند . ما نمی خواهیم وجاهت در ایران , در …. , در خارج کشور پیدا کنیم. ما می خواهیم به امر خدا عمل کنیم و خواهیم کرد .نهضت ما به پیش می رود و باید سایر ملت ها از نهضت ما عبرت بگیرند ؛ و حکومت ها از حکومت سابق ما و از وضعی که برای او پیش آمد عبرت بگیرند .

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

گدايي در فرهنگ قرآن

30 فروردین 1390 توسط جنیدی جعفری

پديده زشت گدايي در فرهنگ قرآن و خاندان وحي و رسالت , به شدت مورد نكوهش قرار گرفته است ؛ و فرد و جامعه و گردانندگان و كارگزاران , موظف به اتّخاذ سياستها و تدابيري شده اند كه كسي براي اداره امور خويش , ناگزير نباشد به اين خفّت و ذلّت تن دهد . و اينك نمونه اي از آن روايات : 1- از پنجمين امام نور (ع) آورده اند كه فرمود : خدا دوست دارد كه آثار خود را بر بنده اش بنگرد و نياز و اظهار نياز را ناخوش مي دارد , بندگان بردبار و خويشتندار خود را دوست دارد و عناصر بد زبان و بد اخلاق و گدا منش را دشمن مي دارد . و همچنين آن حضرت فرمود : خداوند سه چيز را براي شما خوش نمي دارد : پرخاشگري در گفتار , پا فشاري در تقاضا و گرفتن كمك و تباه ساختن نعمت و مال و ثروت . « كنزالعمال ج6 ص 643 »

There are 3 comments on this post but you must be a member of this blog to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

بیاد فاطمه ...

30 فروردین 1390 توسط جنیدی جعفری

شهادت دردانه نبی (ص) و همدم علی (ع)و ام الحسنین فاطمه زهرا (س) رابه ساحت مقدس ولی عصر (عج) و همه ی شیعیان تسلیت عرض می نماییم. وقتی که در کوچه های مدینه قدم می زنی بیاد نبی مکرم اسلام می افتی که به مساجد می رفت و نماز می خواند و برای هدایت بشریت دعا می کرد .کوچه های بنی هاشم راتصور می کنی به یاد می آوری آن بی حرمتی هایی را که نااهلان در حق بهترین اهل زمین کردند . دل سوخته و ماتم زده اشک می ریزی . بیاد آن محبت هایی می افتی که علی و فاطمه به پای هم می ریختند . بیادزیبایی صبر که فاطمه (س) در کام زینب (س) ریخت . بیاد زیبایی ایثار که علی (ع)در قلب حسین (ع) به امانت گذاشت بیادآسیاب و گهواره،بیاد سیلی و رخ زرد ، بیاد فاطمه و بیت الاحزان ، بیاد آتش ، در، فاطمه و غش کردن . بیاد تسلیت کودکانه ی فرزندان زهرا (س) به علی (ع) .بیاد فاطمه و تابوت بیاد علی و گریه های آهسته و بیاد هز پوشیده ،اران هزار یادهای دیگر.

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

همایش نقش زن دراقتصاد و تحکیم خانواده

30 فروردین 1390 توسط جنیدی جعفری

مدرسه علمیه فاطمیه (س) در نظر دارد به مناسبت تقارن هفته ی زن و فتح خرمشهر همایشی بانام نقش زن دراقتصاد و تحکیم خانواده برگزار نماید این هماش با همکاری ستاد حماسه ی حضور که در مهر 89 و متشکل از بخشداری شهرداری شورای شهر آموزش و پرورش دانشگاه آزاد اسلامی ، تربیت معلم زینبیه , بسیج خواهران و مدرسه علمیه فاطمیه (س) می باشد درتاریخ 2/3/90 برگزار می گردد که طرح پیشنهادی آن به شرح ذیل می باشد. 1ـ سخنران یکی از اساتید حوزه و دانشگاه 2ـ دعوت از دو نفر ازهمسران شاهد سرداران شهید 3ـ طرح مسابقه ی کتابخوانی زندگی حضرت زهرا (س) و اهدای جوایز به 5 نفربه قید قرعه ( نفر اول : سفر عتبات عالیات , نفر دوم و سوم سفر مشهد مقدس ، نفر چهارم و پنجم اهدای کتب نفیس ) 4ـ برنامه ی مولودی خوانی

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

سخنراني حاج أقا حقجو

27 آبان 1386 توسط جنیدی جعفری

حجت الاسلام والمسلمين حاج أقا حقجو روز يكشنبه 13/8/86 به دعوت مدرسه علميه براي  سخنراني تشريف أوردند

 و درباره مسايل اخلاقي ايراد سخن كردند , محورهايي بر مباحث علم اخلاق فرمودند و از خانواده هاي طلاب دعوت

شده بود كه از فرمايشات ايشان فيض ببرند 0 و ايشان درباره تهذيب نفس و احكام  شرعي  هم بيان فرمودند ونماز

 ظهر وعصر را به امامت ايشان برقرار شد و بعد از صرف ناهار براي اساتيد مدرسه درباره مسايل اخلاقي و مشاور ه

سخنراني فرمودند .

                                                                                     من الله التوفيق

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

درس اخلاق

23 آبان 1386 توسط جنیدی جعفری

حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا مومنی , استاد حوزه علمیه قم ,به دعوت حوزه علمیه فاطمیه (س) پیشوا  از تاریخ 26/7/86 به صورت یک هفته درمیان پنجشنبه ها از ساعت 8تا 9 صبح در این مکان برای جمعی از خواهران طلاب و اساتید این حوزه و اساتید و دانشجویان مرکز تربیت معلم وبعضی از مدارس دعوت شده سخنرانی اخلاق عمومی ایراد می نمایند .  

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدرسه علميه فاطميه(س) پيشوا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس